توماس اردبرینک
کافی شاپ لایم، در گوشه دنجی در پاساژ فرشته، درست پشت تنها فروشگاه ویکتوریا سیکرت و یک نانوایی را فقط کسانی که می دانند کجاست، پیدا می کنند.
صدای ریکی مارتین همه جا پیچیده است و مشتری ها اسپرسو های 4 دلاری سفارش می دهند و با موبایل هایشان به اینترنت وایرلس کافی شاپ وصل می شوند. دختر ها با موهای بلند که از زیر روسری بیرون آمده است، دست در دست دوست پسرهایشان نشسته اند.
ژوبین قرایی، صاحب کافی شاپ می گوید: “مردم باید در لایم احساس راحتی بکنند. ما می خواهیم فضایی خصوصی ایجاد کنیم.”
مشتریان در لایم که از آثار هنری پوشیده شده است، می توانند فراموش کنند که در جمهوری اسلامی زندگی می کنند. کشوری که روحانیون شیعه اش خواستار جدایی زن و مرد هستند و موسیقی پاپ و کلاب ها ممنوع هستند.
قوانین ایران مشخص می کند که مردم چه کار هایی را اجازه دارند انجام بدهند،، چه لباس هایی می توانند بپوشند و چه چیز هایی می توانند بگویند. زنان در بیرون از خانه باید مو های خود را بپوشانند و نشان دادن علاقه زن و مرد به یکدیگر، غیرقانونی است. با وجود اینکه بسیاری از مردم به صراحت به رهبران این کشورانتقاد می کنند اما همیشه این ترس وجود دارد که کسی صحبت هایشان را بشنود. به همین دلیل هر کس دنیای خودش را درست کرده است، یا در خانه خودش حرف می زند یا در خانه دوستانش.
با این حال کافی شاپ ها مثل قارچ در ایران روییده است و خلوتی است بدور از خیابان های شلوغ و چشمان ناظر.
کافی شاپ های تهران تا ده سال پیش انگشت شمار بودند. اما حالا صد ها کافی شاپ در هر گوشه شهر باز شده است و انگار هر روز تعدادی دیگر به آن افزوده می شود، کافی شاپ ها حتی در ماشین شوئی ها و سالن های سینما هم هستند. آنها در هر جای نیمه عمومی که محل دیدار جوانان و هنرمندان و روشنفکران است، وجود دارند.
اما حقیقت خیلی از آنها دور نشده است. همین چند روز پیش، درست در مقابل کافی شاپپ لایم که در سال 2009 افتتاح شد، پلیس امر به معروف و نهی از منکر، ماشین های دختر و پسر های جوان را متوقف کرده بود.
تعدادی از آنها تقریبا به یک جرم، نظیر لباس های تنگ و نشستن در ماشین با نامحرم، دستگیر شدند. اما هیچکدام از آن جوانان به هم محرم نبودند و همه لباس های تنگ پوشیده بودند.
یکی از مشتریان کافه ستاره، که با دوستش به کافی شاپ آمده است می گوید که بهتر است آدم در خیابان نباشد.
نیما منظوری، 24 ساله، که با دوست دخترش به کافی شاپ آمده است، می گوید: ”کافی شاپ ها در جاهای خلوت هستند. اگر دست در دست هم درخیابان راه برویم دستگیر می شویم، پس به همینجا می آییم و ده هزار تومان خرج می کنیم و گپ می زنیم.”
اما کافی شاپ ها به هیچ عنوان از نظر ها دور نیستند و از سوی نیروی انتظامی محدود می شوند. آنها را تحمل می کنند اما احتمال تعطیلی شان هم زیاد است.
سال گذشته ده ها پلیس به کافی شاپ دژا وو در تهران ریختند و مشتریان این کافی شاپ را در ون پلیس سوار کردند و برای بازجویی بردند. صاحب قبلی کافی شاپ که نخواست نامش فاش بشود گفت که بسیاری از آنان را جریمه نقدی کردند.
او گفت: “پلیس به من گفت که زنان در آنجا سیگار می کشیدند اما مسئله فقط این بود که آنجا محل ملاقات دختر ها و پسر ها شده بود. کافی شاپ ها آنقدر زیاد هستند که نمی شود همه آنها را بست.”
در نزدیکی دانشگاه تهران زوجی جوان وارد کافی شاپ می شوند و صاحب کافی شاپ به آنها اشاره می کند که با طبقه بالای کافی شاپ بروند. عباس، صاحب کافی شاپ می گوید که شش ماه پیش پلیس امنیت اخلاقی طبقه بالا را پلمب کرد. عباس، 30 ساله می گوید: “من پلمب را باز کردم، چون نمی خواهم مشتری هایم را از دست بدهم.”
درحالیکه صدای الویس پرسلی به گوش می رسد، عباس برای مشتری هایش کافه لاته می ریزد. او می گوید: “اگر جوانان بخواهند در جایی غیر از خانه پدر و مادرشان باشند، کافی شاپ ها جایی هستند که اغلب آنها به آنجا می روند.”
این جوانان هستند که باعث رونق کافی شاپ هایی می شوند که قیمت یک اسپرسو بین 2.5 تا 5 دلار و قیمت یک ساندویچ دوبرابر آن است. این مبلغ برای اکثر ایرانیان گران است. بیش از 70 درصد جمعیت ایران را جوانان تشکیل می دهد که زیر 35 سال دارند و نرخ بیکاری هم در کشوری که درآمد آن از نفت است، بالاست.
درست روبروی مسجد ناتمام مصلی که اطراف آن هنوز داربست است، دو خانم جوان وارد کافی شاپ خیابان می شوند تا سیگاری دود کنند.”
یکی از آنان می گوید: “سیگار کشیدن زن ها پذیرفته نیست به همین دلیل ما به اینجا می آییم و هرچقدر بخواهیم سیگار می کشیم، بعضی وقت ها نیم پاکت سیگار می کشیم و مثل دختر های خوب سرکار خودمان بر می گردیم.”
هادی، یکی از صاحبان این کافی شاپ می گوید که زمان را نمی شود به عقب باز گرداند. او می گوید: “حکومت باید ما را تحمل کند. جوانان باید در جایی فشار های هر روزه را فراموش کنند. اینجا همان جا است.”
واشنگتن پست، 8 نوامبر