مقدمه: مقامات حکومت ایران بعد از انقلاب در اجلاس های عمومی سازمان ملل متحد در سه شخصیت متفاوت ظاهر شده اند. شایسته است که روحانی با مرور این سه تیپ، مدلی را انتخاب کند که به منافع ملی نزدیک باشد؛ آن هم با توجه به شرایط منطقه و مسئله هسته ای و بحران سوریه، که هر کدام اگر بدون تدبیر لازم با آن برخوردی صورت بگیرد، ایران را درمعرض بحران و سختی قرار خواهد داد.
هاشمی با مانوور خود در مورد سوریه نشان داد که با سیاست سپاه و رهبری که سوریه را خط مقدم می دانند، مخالف است و قصد داردصدای دیگری را از سوی ایران به دنیا اعلام کند که تاثیر آن بسیار مهم است. به ویژه آنکه راهبرد مقابله بانظم نوین جهانی از سوی رهبری نظام با روش تقابلی و در گیری هژمونیک با عربستان، ایران را در منطقه در شرایط خطرناک قرار داده است به طوری که هم اکنون رهبری نظام از خطر در منطقه یاد می کند. ولی از چگونگی بیداری اسلامی که با اشتباهات ایران زودتر به بحران رهنمون شد دیگر یادی نمی شود. اکنون هاشمی می تواند اعلام کند که راهبرد توجه به عربستان از سوی او از راهبرد رقابت با عربستان بهتر بوده است. هم چنین اعلام نظر اخیر روحانی که اگر به سوریه حمله شود ما کمک انسان دوستانه می کنیم با راهبرد سپاه متفاوت است.
مقامات ایرانی در نیویورک
حضور رجائی در نیوریوک؛ مرحوم رجائی در نیویورک با نگاهی انقلابی ظاهر شد و در زمانی که دیگر جهان در آن حال وهوایی که عرفات در اجلاس سازمان ملل سخنرانی کرده بود، نبود. پیام رجایی به گذشته تعلق داشت و لحن دیپلماتیک نداشت، اگر چه سیاسی بود. وی قصد داد خواهی داشت و می خواست اعلام کند که نماینده مردمی است که تحت سلطه کسانی بوده که بسیاری از کشور های عضو سازمان ملل از آن نظام حمایت می کردند. این سخنرانی موثر و صائب نبود چراکه نظام سلطنتی پهلوی مطابق قوانین تا زمان برپایی نماینده رسمی کشور ایران در سازمان ملل متحد بود.
حضور خاتمی بعد از سالها نشان از روشنفکر سیاست مداری می داد که در ارائه نظرات کلی بسیار دست و دلباز، ولی درعمل سیاسی بسیار محتاط و محافظه کاراست. گفتگوی تمدنها ایده ای گفتمان ساز بود که نباید از سوی رئیس دولت اعلام می شد، اما از قضای روزگار، این ایده بیشتر مورد بهره برداری سیاسی قرار گرفت. تعجب آور این بود که این ایده بیشتر بستری شد تا خاتمی از مذاکره تمدنها فرار کند؛او حتی حاضر به دست دادن با کلینتون نشد. پس ایده گفتگوهای تمدنها سرو صدای بدون پشتوانه ایجاد کرد وبعد فراموش شد. این ایده زمانی بیشتر سیاسی جلوه نمود که مقام بعدی در نیویورک به گونه ای جهان را به مواجهه با ایران کشاند.
احمدی نژاد در نیویورک بسیار جلوه گر شد. زمانی رهبر انقلاب به آقای رجائی گفت که او نمی تواند هر موضعی بگیرد چون مقام دولتی است، اما زمانی که احمدی نژاد جهان را به انقلاب جدید نوید داد و هولوکاست را انکار کرد، باز از موضع مقام دولتی و دیپلماتیک و مسئولانه سخن نگفت و این رفتار با مخالفت مقامات رسمی ایرانی هم مواجه نشد. او در سازمان ملل متحد نوید قیام قریب الوقوع حضرت مهدی برای فتح جهان را اعلام کرد، در حالیکه روحانیت شیعه خبر دادن و خبر داشتن از زمان وقوع ظهور مهدی را نادرست می داند.
مواضع احمدی نژاد به غایت ساده سازانه و به قصد مصرف داخلی بود اما هزینه جهانی گزافی را به مردم ایران تحمیل کرد. تکرار این مواضع در سالهای بعد باعث شد که مقامات دست راستی اسرائیلی بارها از این موضع رئیس دولت ایران بر علیه منافع ملی ایران استفاده و جامعه جهانی را علیه حکومت ایران بسیج کنند، که امروز نتایج تلخ آن سیاست های غیر ملی و غیر مسئولانه را برای مردم ایران شاهد هستیم.
حال نوبت چهارمین مقام حکومت ایران در نیویورک است که در قالب یک دیپلمات سیاست مدار میانه رو در این اجلاس ظاهر خواهد شد. از همین رو روحانی باید سفر به نیوریورک را حساب شده انجام دهد. تا اینجا اولین اقدام، یعنی سپردن پرونده هسته ای به وزارت خارجه پیامی مناسب به غرب و جامعه جهانی و شایسته است که ایده و طرحی تضمین این موضوع باشد که ایران تحقیقات هسته ای خود را صنعتی و دانشگاهی و بر روند صلح آمیز آن تصریح می کند.
اگر چه انرژی هسته ای اگر حق مسلم است، اما تجربه فوکوشیما نشان داد که استفاده از هر حق مسلمی درست نیست، بخصوص برای ایران زلزله خیز. البته در این مورد باید کارشناسان نظر قطعی را بدهند.
اتتظار از روحانی آن است که مطابق برنامه اش در سیاست خارجی وارد عمل شود و میخ سیاست خارجی خود را در مجمع بکوبد و در این مسیر مرعوب تندروان داخلی نشود. او همچنین باید با سیاستی روشن افراطیون خارجی چون نخست وزیر اسرائیل را خلع سلاح کند. به نظر می رسد روحانی این امکان را دارد، باید دید از آن چگونه استفاده می کند. این انتظار مردم ایران از حضور وی درمجمع عمومی سازمان ملل است.