جنگ نفت و اهداف ریاض از آن

حسین علیزاده
حسین علیزاده

“به وسیله‌ی قدرت نفت، ملت ایران می‌تواند در صحنه‌ی سیاست بین‌المللی، ابراز قدرت کند. یک‌ وقت اعلام کند که من می‌خواهم نفتم را شش ماه نفروشم. همه دنیا را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ همه‌ی سیاست‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. یا بگوید می‌خواهم این قدر کم کنم، یا این قدر زیاد کنم.”

سخن بالا اظهارات آیت الله خامنه ای است که در اول فروردین ۱۳۷۷ در حرم رضوی ایراد شد. وی معمولا رئوس کلی سیاست داخلی و خارجی کشور را در نخستین روز سال و هنگامی که در مشهد است ایراد می کند. چنین سخنی بیش از آنکه واقعیتی امکانپذیر برای اقتصاد تک محصولی این باشد، بیان یک “آرزو” بیشتر نبود.

از آن تاریخ ۱۶ سال می گذرد در حالی که چنان آرزویی اینک نه به دست ایران که به دست عربستان به اجرا درآمده است. مهم تر آنکه آنچه خامنه ای آرزوی آن را داشت، عربستان، نه یک بار بلکه دوبار به اجرا گذاشته است.

 

جنگ اول نفت

نفت گرچه حکم خون در شریان های اقتصاد جهان را دارد، اما دیر زمانی است که دیگر ایران بازیگر نخست نفت نیست. تحقق چنان آرزویی هنگامی توسط ایران ممکن بود که جایگاه نخست کشورهای صادر کننده نفت را داشت. اما دیر زمانی است که پس از انقلاب اسلامی، ایران به دومین کشور صادر کننده تنزل یافته است. ضمن اینکه میزان تولید ایران نسبت به عربستان که توان تولید ۱۰ میلیون (بلکه بیشتر) را دارد خود گویای این حقیقت است که اگر کشوری قدرت بازی با نفت را داشته باشد، آن کشور عربستان است و نه ایران.

سخنان آیت الله خامنه ای در آن سال و آن هم در حد “آرزو” در حالی بر زبان آورده شد که ۱۰ سال پیش از آن، سعودی با بهره بردن از توان بالا نفتی خود، سناریوی “جنگ نفت” را در سال ۱۹۸۶ به اجرا گذاشته بود؛ سناریویی که موجب شد بهای هر بشکه نفت ایران به زیر ۱۰ دلار فروکش کند. در نتیجه افت شدید درآمد نفت که دیگر ادامه جنگ را ناممکن می ساخت، ایران با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ناگزیر به پای میز مذاکره با صدام نشست.

 

دومین جنگ نفت

در شرایط تحریم های جاری علیه ایران، وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت بیش از هر زمان است. بدیهی است در شرایط تحریم، اگر فروش نفت ایران نیز متوقف شود، اقتصاد کشور دچار فلج کامل خواهد شد.

در این شرایط اگر امروز سخنان آیت الله خامنه ای را بازخوانی کنیم، خواهیم دانست که سخن از قطع یا کاهش صادرات نفت ایران، حتی در سطح آرزو نیز “نامتصور” است. چگونه ممکن است کشوری با اقتصاد تک محصولی و در زیر فشار تحریم های کمر شکن، شیر نفت را به روی خود ببند؟

حال اگر باور داشته باشیم که ایران هرگز نخواهد توانست شیر نفت را بر روی خود و جهانیان ببند، آنچه اینک در حال رخ دادن است این است که عربستان، عملا کاری کرده که گویی شیر نفت ایران در حال بسته شدن است. با کاهش بهای نفت به زیر ۶۰ دلار در هر بشکه، تقریبا درآمد ایران از فروش نفت به نصف کاهش یافته است. چنین رویداد فاجعه باری جز با اراده سعودی ناممکن است، همچنان که بار نخست (۱۳۸۶) نیز این سناریو با خواست عربستان رقم خورد. این در حالی است که احتمال افت بیشتر بهای نفت، همچنان متصور است.

 

نفت، قدرت نرم عربستان

واقعیت این است که نفت به منزله خون در شریان اقتصادی جهان و عربستان به منزله قلب تپنده آن است. به پشتوانه این درآمد نفتی است که عربستان یکی از بیست اقتصاد برتر جهان (گروه ۲۰) است.

از سوی دیگر، تحولات خاورمیانه در سال های اخیر موجباتی را فراهم آورده که واگرایی میان تهران-ـ ریاض را تشدید کرده است. عمق واگرایی تهران و ریاض را آنگاه می توان دریافت که ظهور پدیده داعش به عنوان تهدیدی مشترک برای دو کشور نیز موجب نزدیکی تهران و ریاض را فراهم نساخته است.

در نتیجه این واگرایی، تهران و ریاض در یک “جنگ نیابتی” در بحرین، یمن، عراق، سوریه و لبنان قرار دارند. کافی است به یاد آوریم که حمایت صریح تهران از شیعیان بحرین و شیعیان حوثی یمن ( دو حیاط خلوت عربستان) و همچنین حضور پررنگ ایران در عراق، سوریه و لبنان تا کجا می تواند نگرانی ریاض را دامن زده باشد به ویژه اگر ناآرامی های مناطق شیعه نشین عربستان را نیز به یاد آوریم و اینکه فردی همچون آیت الله نمر باقر النمر( روحانی شیعه عربستان و تحصیل کرده قم) خواستار سرنگونی دولت پادشاهی عربستان شده است.

ریاض به خوبی از گستره نفوذ نظامی ایران در منطقه آگاه است. علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد آیت الله خامنه ای نیز ابایی ندارد که این حقیقت عریان را به رخ جهانیان بکشاند. او گفته: “قدرت ما در منطقه برای هیچ کس در دنیا قابل تصور نبود و آنها مجبورند به قدرت ایران اعتراف کنند زیرا از یمن تا لبنان را تحت نفوذ داریم.”

همانطور که نخستین جنگ نفت توسط عربستان، ایران را وادار به باز نگری در معادلات نظامی خود کرد، اینک برای دومین بار عربستان با بهره جستن از قدرت نفتی خود، سناریو مشابهی را به اجرا گذاشته است.

به بیان ساده آنچه در سال ۱۹۸۶ رخ داد و آنچه که اینک در حال رخ دادن است، تقابل “قدرت نرم نفتی” عربستان در برابر “قدرت سخت نظامی” ایران است.

ریاض به خوبی واقف است که چنین گستره ای از حضور نظامی ایران جز به پشتوانه دلارهای نفتی ناممکن است. این خود حقیقت عریانی است که علی اکبر ولایتی نیز به آن اعتراف دارد. او گفته است: “باید به جایی برسیم که وابستگی خود را به نفت کم کنیم به خصوص در شرایط کنونی که فروش نفت و انتقال دلارهای حاصل از آن به کشور، محدود شده است.”

 

جنگ نفت و اهداف ریاض از آن

مزید بر جنگ نیابتی که بین تهران و ریاض در جریان است، پرونده هسته ای از دیگرموجبات واگرایی تهران و ریاض است. سعود الفیصل وزیر خارجه سعودی پیشتر طی سخنانی در شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود که واشنگتن باید مانع خواست ایران مبنی بر “تغییر موازنه قدرت در منطقه” شود.

این در حالی است که مسکو به عنوان عضو ثابت شورای امنیت چه در پرونده هسته ای و چه در بحران سوریه مانع تشدید فشارها بر تهران و دمشق است. قرار گرفتن مسکو و تهران در زیر تحریم های سنگین، نیاز آن ها را به نفت گران قیمت افزایش داده است. آنتون سیلوانوف وزیر اقتصاد روسیه اعلام کرده که کاهش بهای نفت از یک سو و وضع تحریم ها از سوی دیگر، موجب خواهد شد سالانه ۱۴۰ میلیارد دلار به روسیه زیان مالی وارد آید.

ریاض امیدوار است با کاهش دادن بهای نفت، همزمان فشارها را بر تهران و مسکو تشدید کند تا بلکه به پشتیبانی این دو کشور از رژیم بشار اسد و پشتیبانی تهران از شیعیان یمن، بحرین، عراق و لبنان ضربه جدی وارد نماید.

اگر نخستین جنگ نفت به بازیگری ریاض موجب شد تهران به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تن دهد، عربستان منتظر است ببیند آیا این دومین جنگ نفت، محاسبات تهران را در پرونده هسته ای از یک سو و معادلات منطقه ای به ویژه در دفاع از بشار اسد از سوی دیگر تغییر خواهد داد؟