مجلس نهم رام تر است

نویسنده
سارا سماواتی

» حمید رضا جلایی پور در مصاحبه با روز:

هنوز پرونده انتخابات مجلس شورای اسلامی بسته نشده؛ تکلیف 65 کرسی از مجموع 290 کرسی بهارستان به دور دوم انتخابات موکول شده و آمارها همچنان ضد و نقیض ست.در این مورد، فضای انتخاباتی، نتایج احتمالی و بالاخره یک از حاشیه های جنجالی آن یعنی شرکت محمد خاتمی به عنوان یک رأی دهنده، با حمید رضا جلایی پور، از چهره های سرشناس جبهه اصلاحات گفتگو کرده ایم. آقای جلایی پور بر این باورست که براساس اعلام تا اینجا تندروها رای نیاورده اند.

 

مصاحبه را با این بخش از سخنان جلایی پور آغاز می کنیم که گفته:

در باره این انتخابات من دارم بررسی می کنم. باید دید این انتخابات واقعاً چگونه برگزار شده؟ سر صندوق های رأی چه خبر بوده است؟ خوب مقامات ارقامی اعلام می کنند، ولی آنهایی که شاهد بوده اند حرف های دیگری می زنند. می گویند تا 18 درصد این آمار جای بحث دارد.

 

ولی تفسیری هم هست که براساس آن در شهرهای بزرگ آمار حکومت واقعی نیست ولی در شهرستان های کوچک و حاشیه ها این ارقام می تواند به واقعیت نزدیک باشد؛ زیرا که در آن نقاط مسئله نه سیاسی، بلکه اجتماعی و محلی است. این تفسیر به نظر شما می تواند درست باشد؟

خوب همین هم نیاز به بررسی دارد، ولی می شود بحث کیفی کرد. مثلاً باید ببینیم خود مردم احساس یک انتخابات پرشور را کرده اند یا نه؟ ظاهراً عده ای که شاهد بوده و پی گیری کرده اند می گویند چنین احساسی وجود نداشته است. نه در تهران نه در شهرستان.

 

اگر بخواهید به نتیجه انتخابات تا اینجا نگاهی بکنید چه می گویید؟

خوب برای بررسی نتیجه هنوز زود است. فقط می شود به علائمی اشاره کرد. مثلاً بسیاری از تندروها رأی نیاورده اند. ظاهراً تندروها خوشنود نیستند. یک سری میانه روهای جدید رأی آورده اند. ولی خوب اینکه آنها تا چه حد می توانند بستر جدیدی را فراهم کنند، هم باید بیایند کارشان را شروع کنند تا بتوان مشخص تر بحث کرد. من هنوز به ارزیابی قطعی نرسیده ام.

 

ولی شمایی از ترکیب مجلس را می توان دید؟ آیا حامیان آقای احمدی نژاد توانسته اند در مجلس اکثریت پیدا کنند؟ در جبهه پایداری یا میان مستقل ها؟

نه؛ به هیچوجه. جبهه پایداری متعلق به احمدی نژاد نیست. جبهه توحید و..که این اواخر تشکیل دادند، می شود متعلق به احمدی نژاد باشد. حتی خواهر او در زادگاه خودشان رأی نیاورد. یعنی به نظر من هواداران احمدی نژاد مطلقاً رأی نیاوردند. بیشترین کرسی ها مال جبهه متحد است، بعد از آن مستقل ها و بعد جبهه پایداری.

 

و با این فرض که ارزیابی شما درست باشد، چنین مجلسی با این ترکیب در فضای سیاسی آینده چه خواهد کرد؟

در شرایط فعلی نقش مجلس آینده بستگی خواهد داشت به مدیریت سیاسی کشور. اگر بخواهند امور را بر اساس نرمش و میانه روی اداره کنند، این مجلس برای شان خیلی مفید خواهد بود. البته اگر بر اساس همین تندروی ها رفتار کنند، بازهم بعید است این مجلس مسئله داشته باشد. در مسائل داخلی این مجلس ممکن است کارایی بیشتری داشته باشد با توجه به اینکه مجموعاً تحصیلکرده تر است؛ اما در مسائل خارجی بعید می دانم. چون اساساً مجلس رام تری است.

 

نسبت به مجلس هشتم؟

بله؛ خوب این دوستان جبهه پایداری در مجلس خیلی رفتار تند و خشنی داشتند و های و هوی می کردند ولی این تازه واردها بچه های مثبت تر و مؤدب تر و حتی شاید باسوادتری هستند چون بالاخره اکثرشان فوق لیسانس دارند.

 

خوب با این ترکیبی که شما از مجلس ترسیم می کنید و با عدم حضور حامیان آقای احمدی نژاد، موقعیت او در عرصه سیاسی کشور به چه صورتی در می آید؟

خوب آقای احمدی نژاد همیشه از همان سال 84 توهم داشت. این توهم ایشان در آنوقت با منافع و مصالح نیروهای اصلی دیگر، ناهماهنگ نبود. ولی توهم او به جایی رسید که فکر کرد اصلاً خودش به تنهایی کسی است! مثلاً رفت در خانه اش نشست چون تصور می کرد مردم پشتش هستند. همانوقت معلوم شد که او کسی نیست. آن نیروی مردمی که فکر می کرد، وقتی هست که نیروی انتظامی و سپاه پشت او باشند. او اگر نیرویی داشت که در آن یازده روز معلوم می شد. احمدی نژاد دیگر موقعیتی ندارد و دوره اش هم تمام می شود. همینقدر هم لطف آقای خامنه ای است. آقای خامنه ای این سبک را دارد. می گوید مثلاً آقای خاتمی آمده اند خوب هشت سال بمانند، آقای هاشمی آمده اند خوب هشت سال بمانند، احمدی نژاد هم هشت سال باید بماند. واقعاً این هم لطف ایشان است و گرنه همین جبهه متحد یک روز ایشان را تحمل نمی کند.

 

دلایل عدم موفقیت آقای احمدی نژاد در حوزه کاریش چه بود؟

آقای احمدی نژاد چند ویژگی داشت. یکی این بود که آمد و هر چه مدیر سی ساله بود زد و بیرون کرد. هیچکس چنین کاری نمی کند، یعنی اگر آقای قالیباف رئیس جمهور شده بود یا آقای لاریجانی یا هر کس دیگر، امکان نداشت دست به چنین کاری بزند ولی خوب ایشان این کار را کرد.

خصوصیت دوم این بود که می خواست طبقات و اقشار پایین را جلب کند. با طبقه متوسط که تماسی نداشت؛ حتی در صدد برآمد که آنها را از تهران بیرون کند که نشد. فعلاً روی کاغذ آمار آنها را دو میلیون پایین آورده اند. شعارهای آوردن پول نفت روی سفره فقرا هم عملی نشد. فقط زیان های خودش را وارد کرد؛ بحران اقتصادی و بحران نقدینگی برای کشور درست کرد و تمام شد.

 

بعد از این انتخابات سرنوشت جنبش اصلاحات چه می شود؟ شما با آنها که می گویند دیگر کارکرد ندارد مخالفت کرده اید.

ببینید یک جامعه ای داریم، با 77 میلیون جمعیت و اکثراً هم جوان و صد سال هم هست که مشغول نوسازی است. من معتقد نیستم که ایران جامعه جهان سومی و عقب مانده ای است. ما جامعه مدرنی داریم؛ ولی بدقوارگی هایی دارد، از جمله همین بدقوارگی سیاسی اش! مثلاً انتخابات انجام می شود. پس از پایان انتخابات به جای اینکه هر کس برود دنبال کار و وظایف خودش، تازه جامعه دو قطبی می شود! ولی به هر حال جامعه عقب مانده ای نیست و تلاش برای نو شدن وجود دارد. من چهار سال پیش سفری داشتم به روستاهای ایلام. با اهالی صحبت می کردیم. خانمهایی که در این روستاها بودند، اعتراض شان این بود که چرا در مجموعه پزشکی روستا « سونوگرافی» وجود ندارد؛ همان زن روستایی که سی سال پیش اصلاً به زایشگاه نمی رفت. مدرن شدن نه عبارت است از کتاب های کانت را خواندن. مردم در زندگی عادی شان نو خواه هستند. این یعنی اینکه باید مسیر نو سازی در جامعه باز باشد. زیرا تقاضا برای اصلاح هست.در همین انتخابات نگاه کنید. می گویند آنها که رأی داده اند 25 درصد بوده اند و اصلاح طلبان هم که رأی ندادند ولی باز علی مطهری رأی می آورد. در این مملکت هنوز پول نفت هست. اگر این منبع قطع شود، دیگر نمی توانند مثل آقای احمدی نژاد بگویند پول نفت را می آوریم سر سفره؛ چاره ای نخواهد ماند جز اینکه بیایند و بگویند همه جمع شویم تا کشور را اداره کنیم. همه بیایید برای درست کردن، یعنی اینکه باید به اصلاحات و سازوکار اصلاح طلبی بها داد.

 

آقای جلایی پور نمی توان در باره این انتخابات صحبت کرد و مسئله رأی دادن آقای خاتمی را مطرح نکرد. درست یا غلط همه جا در موردش صحبت می کنند. شما هم حتماً نظری در باره آن دارید.

خوب سیاست آقای خاتمی بر اساس دلسوزی، مدارا و توصیه، این بود که شرایطی فراهم بشود که این زخمی که میان حکومت و مردم است بهبود بیابد و بر همین اساس آن شرایط را پیشنهاد کرد که گشایشی در فضای سیاسی بوجود بیاید و این مقصود تأمین بشود. وقتی هم که این شرایط تأمین نشد، حرفی که زد این بود که خوب، جایی برای ما باقی نمانده است که بخواهیم مشارکت کنیم و فهرستی برای انتخابات ارائه بدهیم. اما در عین حال هیچوقت روی تحریم نرفت.اما من پیش نیامده دلیل مشخص این را که رأی داده اند یا میخواسته اند که بدهند، شخصاً از ایشان بپرسم. اما آنچه که استنباط می کنم این است که ایشان بسیار نگران اند. مثلا نگران اینکه تند روی هایی پس از انتخابات پیش بیاید. مثلاً یک عده ای گفته بودند که ما تکلیف « فتنه» و « انحرافی » راکه مشخص کرده ایم، بعد از این انتخابات باید تکلیف اصلاح طلبان را هم که تحریم کرده اند روشن کنیم. ظاهراً ایشان به این دلایل نگران بودند.

 

اما دلیل ایشان هر چه که باشد، عده ای را متأثر کرده و حتی این تحلیل را به میان آورده است که با این حرکت آقای خاتمی پدیده ای به عنوان اصلاح طلبی درون حکومتی دیگر وجود نخواهد داشت.

خوب اینکه تازگی ندارد. شاید عده ای باشند که خیلی پیش از اینها از سال 76 تا به امروز چندین بار میخ های تابوت اصلاح طلبی را کوبیده اند و جالب این است که ول هم نمی کنند و هر بار به هر بهانه ای تشییع جنازه اعلام می کنند.

 

ولی نظر شما در باره این حرکت چیست؟ این حرکت آقای خاتمی چه تأثیری در حرکت جنبش اصلاحات که شما به آن معتقدید دارد؟ شما به آن انتقاد دارید یا نه؟

با اصلاح طلبی هیچ منافاتی ندارد. رفته به جمهوری اسلامی هم رأی داده نه به شخص معینی. گفته جمهوری و نه حکومت اسلامی.

انتقادی که به او می کنند این است که می گویند: شما که میخواستید این کار را بکنید از راههای دیگر هم می توانستید.

 

چه راههایی؟

خوب ایشان می خواستند بگویند که علیرغم اعتراضاتی که به شما داریم، علیرغم اینکه پیشنهادات اصلاحی ما را نپذیرفتید، ما سر جنگ نداریم و مایل هستیم با هم کار کنیم. خوب این را باید قبلاً اعلام می کردند.پنجاه نفر می رفتند مثل آقای خاتمی خودشان را می شکستند؛ چرا تنهایی؟

خوب این یک مقداری هم بر می گردد به روانشناسی آقای خاتمی. شما سال 88 را یادتان هست؟ 9 ماه اینهمه جوان راه افتادند، ناز آقای خاتمی را کشیدند که بیاید. آمد؛ به سفر شیراز رفت و همه ایران تکان خورد و آن داستان ها؛ یک دفعه یک روز صبح گفت من نمی آیم! یعنی این انتقاد به او وارد بود دیگر.

 

پس بالاخره نظر شما مشخص شد. مخالفید دیگر؟

ببینید اساس کاری که ایشان کرد که اشکالی ندارد. میخواست بگوید ما با شما ستیز نداریم، اما برای گفتن این حرف راههای دیگری هم بود. این حرکت اصلاً انتخابات را تحت تأثیر قرار داده. جوانها را تحت تأثیر قرارداده است. ما دو طیف جوان داریم. یکی طیف جوان که کاری به هیچ مسئله ای ندارد و فقط از ریخت و قیافه این حکومت خوشش نمی آید. یک طیف دیگر اما هیچ غیظی ندارند. نه نسبت به حکومت غیظ دارند؛ نه نسبت به حاکمیت غیظ دارند. می گویند ما یک جمعیت جوان هستیم می خواهیم این کشور خوب اداره بشود. حالا اینها اصلاح طلب مسلمان هستند؟ مسلمان میانه رو هستند؟ هرچه هستند؛ اینها الان عصبانی هستند دیگر. اتفاقاً آنها که طرفدار براندازی هستند گمان نکنم ناراحت شده باشند. اینها عصبانی شده اند. می گویند خوب؛ در این سالها تندروها با مشت و لگد اصلاح طلبان را از حکومت بیرون انداخته ولی آنها در جامعه منزلت پیدا کرده اند. حالا حرف این جوانها این است که شما این منزلت را خراب نکنید.