شعار سبزپوشان میرحسین

ژیلا بنی یعقوب
ژیلا بنی یعقوب

ساعت از سه بعدازظهر روز چهارشنبه (بیستم خردادماه ۱۳۸۸) گذشته است که از نزدیکی های میدان انقلاب تهران به سوی میدان آزادی حرکت می کنم. اینکه بخواهم این مسیر را با اتومبیل طی کنم خیال باطلی است. همه خیابان بزرگ آزادی که به میدان ختم می شود، مملو از جمعیتی است که می خواهند برای گردهمایی حامیان موسوی ساعتی بعد آنجا باشند.

پیاده از کنار جمعیت حرکت می کنم. اغلب تظاهر کنندگان نشانه ای از رنگ سبز دارند. مچ بند، شال، سربند، تی شرت، کلاه، جلیقه و یا مانتوی سبز. سبزهایی متفاوت : از سبز های خیلی تیره تا سبزهایی که روشن و روشن تر می شود.

شعارها همچون چند روزه گدشته تقلب را نشانه گرفته است. البته روزهای قبل شعار می دادند: “اگر تقلب بشه، ایران قیامت می شه. “

و امروز شعار با تغییری اندک سرداده می شود:“اگر تقلب بشه، شنبه قیامت می شه”

شنبه روز اعلام نتیجه انتخابات است.

بخشی از شعارها علیه محمود احمدی نژاد است

گروهی از جوانان هجده –نوزده ساله فریاد می زنند:

این شعار اشاره به بخشی از فیلم تبلیغانی احمدی نژاد دارد که او را درحال کاشتن سبزی در حیاط خانه اش نشان می داد. کسانی در میان جمعیت با این شعارها مخالفت می کنند:

“این شعارها دیگر چیست؟لطفا شعارهای خوب و وزین بدهید”

بازهم شعارهایی از همان دست شنیده می شود:

جوانانی که جلیقه سبز مزین به آرم ستاد میرحسین موسوی رادارند، فریاد می زنند:

“لطفا فقط به نفع آقای موسوی شعار بدهید نه ضد رقیبش. اگر هم علیه رقیب شعار می دهید، لااقل شعارهای مودبانه سر بدهید. “

خودشان شعارمی دهند و جمعیت تکرار می کند:

یک یا حسین تا میرحسین

مسیر را بارها بالا و پایین می روم.

جوانان جلیقه پوش ستاد میرحسین در تلاش برای سامان بخشیدن به جمعیت در دسته های چند صد نفری هستند. هر دسته با پیشگامی گروهی از همین جوانان از دسته بعدی جدا می شود. هرردیف در جلوی هر دسته، دست دردست هم دارند تا دسته ها از هم گسسته نشود. تلاشی که اغلب ناکام می ماند.

لیدرهای سبز پوش هر بار سرودی را آغاز می کنند و مردم ادامه می دهند.

سرود یار دبستانی من و ای ایران بیشتر از هر سرودی شنیده می شود

بسیاری از دسته ها شعار مرگ بردیکتاتور می دهند.

با همه تلاشی که جوانان ستاد موسوی به خرج می دهند، شعارهای فان خیلی مورد استقبال واقع می شود.

جوانی دم می گیرد:

و جمعیت پاسخ می دهد

و پاسخ می شنوند:

و جمعیت یک صدا فریاد می زند:

شعار دیگری که بارها تکرار می شود:

“تورم رو ننه جون مهدی فهمید /این کوتوله نفهمید. “

این شعار اشاره به گفته های مهدی کروبی در مناظره تلویزیونی با احمدی نژاد دارد که در پی تکذیب های مکرر رشد نرخ تورم از سوی او گفت :“برادر من! تورم را ننه جون من هم فهمیده است، چطور شما تکذیب می کنید؟”

پلاکاردهای زیادی در دست مردم هست، برخی حاوی شعارهای جدی در حمایت از موسوی و همچنین پلاکاردهای زیادی با شعارها و تصویرهای طنز

بسیاری از زنان و مردان پلاکاردی در دست دارند که رویش تصویر یک مربع رسم شده و زیرش نوشته شده

“احمدی نژاد :این یک دایره است و اسنادش هم موجود است”

که اشاره به جمله معروف احمدی نژاد در برنامه های انتخاباتی بویژه مناظره هایش دارد که بارها در اثبات ادعاهایی که مطرح می کرد، می گفت :“اسنادش موجود است”

برخی نیز نقاشی هایی در دست دارند که آمارهای کج ومعوجی را نشان می دهد که زیرش نوشته شده:“نقاشی های محمود، چهار ساله از گرمسار”

یک دختر کوچک پلاکاردی با این مضمون در دست دارد:

جمله معروف میرحسین نیز که در مناظره اش گفته بود که” احمدی نژاد به راحتی توی چشم مردم نگاه می کند و می گوید دو تا دو چهار تا نمی شود و ده تا می شود” نیز تبدیل به پلاکارد و شعار شده بود اگر روزهای قبل حامیان میرحسین در شعارهای طعنه آمیز خود می نوشتند و می گفتند :“دو دوتا، ده تا “امروزروی تابلوهایی که در دست دارند اعداد متفاوتی را نوشته اند:

دو دو تا سیصد تا/ اسنادش هم موجوده

و همچنان شعار معروف حامیان موسوی که بعداز تهدید او در یک مناظره با استفاده از جمله های بگم؟بگم؟ در باره همسرش زهرا رهنورد رواج یافت، طرفدار زیادی دارد:

هشتصد تا/اسنادش هم موجوده

با اشاره به همان بگم بگم معروف است که گروههایی نیز شعار می دهند:

و شعاری دیگر که دوباره مورد اعتراض گروههایی از تظاهر کنندگان قرار می گیرد:

فریادهایی با عصبانیت می گوید:

“این شعارها خیلی بده، ما حق نداریم به آنها توهین کنیم”

و چند جوان پاسخ می دهند:

بابا! بگذارید دق دلمان را خالی کنیم و این بار شعار می دهند:

تابش مستقیم خورشید، تحمل گرما را دشوار تر کرده است. مردم گروه گروه برای خریدن بطری های آب معدنی به مغازه های در طول مسیر هجوم برده اند. در زمان کوتاهی آبی در مغازه ها یافت نمی شود و حالا مردم تشنه به ناچار به خرید انواع نوشابه های گازدار و غیر گازدار روی آورده اند. یخچال هایی که خیلی زود خالی می شود، خبر از روز خوبی برای مغازه دارهای خیابان آزادی می دهد.

به میدان آزادی رسیده ام. تمام زمین های چمن میدان آکنده از حامیان سبزپوش موسوی است.

گروههای جدید تظاهر کننده که وارد میدان می شوند، مورد استقبال مردم مستقر در زمین های چمن قرار می گیرند. در برخی از این گروههای تظاهر کننده مردان روحانی دیده می شوند. دیدن روحانی هایی که شال سبز دارند مردم را به وجد می آورد و با سوت و کف زدن های ممتد تشویق شان می کنند.

در میدان تعداد زیادی نیروی انتظامی با یونیفورم سبز دیده می شوند. حامیان سبزپوش موسوی رو به آنها شعار می دهند:

این شعار روی تراکت های سبز رنگ نیز چاپ شده. تراکت ها را به سوی نیروهای انتطامی می گیرند. از گرفتنش سر باز می زنند:

“متشکر هستیم اما اجازه نداریم بپذیریم”

حالا دیگرمردم به جای اصرار به آنها برای گرفتن تراکت ها، هر بار فقط آن را در برابر چشم پلیس ها می گیرند. اغلب پلیس ها با لبخندی تشکر می کنند.

زن شصت ساله ای که روی چمن نشسته، به من می گوید:“امیدوارم خدا این خطر را از سر ملت ایران رفع کند. “

و بعد توضیح می دهد که منظورش خطر رییس جمهور شدن دوباره احمدی نژاد است.

زنان و مردان سبزپوش برای روزجمعه که روز انتخابات است به هم توصیه های ایمنی می کنند:فقط با خودکار خودتان نام میرحسین را روی برگه های رای بنویسید. بسیج دو میلیون خودکار با جوهرنامریی سفارش داده که اگر در حوزه ها از آن برای نوشتن رای استفاده کنید، بعد از دوساعت آنچه شما نوشتید پاک می شود و هرچه خودشان بخواهند می نویسند. “

کسی نمی داند این نگرانی چقدر درست است.

توصیه های دیگر هم شنیده می شود:

صدای موتورسوارها شنیده می شود. زن میانسال می گوید: “یا ابولفضل! موتور سوارهای احمدی نژاد آمدند. “

و کسانی فریاد می زنند:

کاروانی از موتورهایی که به رنگ سبز آراسته شده، چندین بار دور میدان بزرگ آزادی مانور می دهند و مورد تشویق مردم قرار می گیرند

هلی کوپتری بالای جمعیت گشت می زند، مردم با بلند کردن مشت هایشان یکصدا به سوی هلی کوپتر فریاد می زنند:

هلی کوپتری که بر آن نام پلیس حک شده، بارها و بارها بر فراز جمعیت گشت می زند و هر بار با شعار احمدی بای بای مورد استقبال قرار می گیزند.

گروهی از جوانان سبزپوش با طبل های بزرگ از راه می رسند، بر طبل می کوبند و فریاد می زنند:موسوی! موسوی

این خبر در میان جمعیت دهان به دهان می گردد: “تلویزیون قرار است امشب یک وقت اضافی به احمدی نژاد اختصاص دهد. قرار ما ساعت هشت شب مقابل جام جم. باید تحصن کنیم و اجازه پخش این برنامه را ندهیم. “

 

ساعت به هفت غروب نزدیک شده است و می خواهم به مقابل ساختمان صدا وسیما در خیابان ولی عصر بروم. امیدوارم بتوانم خیابان آزادی را با اتومبیل باز گردم. اما با دیدن جمعیتی که همچنان از انقلاب به آزادی سرازیر است، با خودم می گویم انگار بهترین وسیله نقلیه فعلا همین پاهایم است.

یک باند خیابان ازادی پر از جمعیتی است که مثل من به انقلاب باز می گردند و باند دیگر هنوز پذیرای مردمی است که از انقلاب به آزادی می روند. سرود یار دبستانی و ای ایران از هر سو شنیده می شود و البته شعارهای

هرجور هست خودم را به خیابان ولی عصر می رسانم. وای! مجبورم بیشتر خیابان ولی عصر تا جام جم را نیز پیاده طی کنم.

چند هزار نفر در مقابل ساختمان صدا و سیما تحصن کرده اند و شعار می دهند:

منبع: فیس بوک ژیلا بنی یعقوب