روز یکشنبه که تماسی تلفنی از جشنواره مطبوعات و خبرگزاریها، باخبرم کرد از برگزیده شدن در بخش ”آفاق عدالت و مهرورزی” چهاردهمین گردهمایی مطبوعات نخست به شوخی می مانست که با دعوت از من برای شرکت در مراسم اختتامیه برای دریافت جایزه ویژه، اعجاب و حیرتی آفرید بر من که نه داوطلب شرکت در این جشنواره بودم و نه اثری را روانه کردم تا داوران به نقدش بنشینند و سر از بخش تازه وارد ”آفاق عدالت و مهرورزی” در آورد.
روز گذشته بایستی در کرسی از پیش تعیین شده ای می نشستم تا از رئیس جمهور و وزیر فرهنگ جایزه ای می گرفتم برای اثری منتشر شده در اعتماد ملی تحت عنوان “تحول نگری دولت نهم در بوته نقد، مهرورزی شامل ایرانیان خارج از کشور می شود” که با وجود اینکه روانه جشنواره نکرده بودم، اما داوران التفاتی ویژه به این نوشته پر نقد داشته و در ردیف اولش نشانده بودند. دلیل غیبتم در آن مراسم و گذر از عنوان ”برگزیده” در جشنواره ای که پیش از این، همکارانم خوشه چین بهترین آثارشان را روانه آنجا می کردند حکایت قهر و قدر، صبر و سعد نبود که روایت شعاع آفاق مهرورزی است و چتر عدالت گستری. ای کاش اگر عنایتی به این قلم پر نقص و همگنانم بود خود انتخابگر اثر، بخش و حتی شرکت در خود جشنواره می شدم و ای کاش چنین تعذب اخلاقی بر من روا نمی داشتند که نشسته اند به نقد آنچه نمی خواهم و گذاشته اند در نقض آنچه نمی پسندم؛ مراد من عدم اجابت دعوت مدعوین بود.
حال که جایزه نطلبیده ام مانده روی میز و برده سر تمیز خود، جایزه ای دیگر طلب می کنم از التفاتگران عزیز و عنایتگران بزرگوار که هرچه دارم از عنایت دوستانی است که در این جشنواره غائبند و لطف روزگار از آنان خائف. به عنوان تنها فعال مطبوعاتی غیر مسلمان این ملک در حوزه سیاسی (که نام روزنامه نگاری برازنده ام نیست) جایزه ای از سر عدالت و مهرورزی طلب دارم که حلاوت رقابت با همکارانی باشد که در خم روزگار کمر به توقیف خم کردند و جایشان خالی است و آنان که در چم روز کار نه ادعای نام که در پی ارتزاق نانی هستند در راه عشق خود به ملک و میهن و گاه همان نان نهان می شود و روزنامه سر به خودتعطیلی و ورشکستگی می نهد. اندک ستاره ها خاموش می شوند و آسمان شب برهنه است و چه نیکو منظری می شد که مهرورزی دولت نهم شهره آفاق بود و خود شمع افروز می شد در اعطای مجوز روزنامه ها که نه چون امروز کمیت آثار ارسالی افت کند و نه با شکوه مواجه گردد که کیفیت آنان هم تنزل کرده است.
آنان که چون منی را لایق مهرورزی خویش دیده اند، بر من و همگنانم مهر اعطا کنند که اندک رسانه هایی که سرپا چون شمع ایستاده اند، از آتش توقیف مصون دارند که خانمان ما نسوزد از سوختن خانه ما. رسم ادب حکم سپاس می دهد و پاسخ روز ابد حکم ستایش؛ و ما را نه رسم قهر است که محکوم ماندنیم و نه رزم دهر که همه در یک کشتی سواریم.