نظام جمهوری اسلامی در حاشیه و متن گرفتار منازعات جدی است و روزهای دشواری را سپری می کند. از سویی با نظام بین الملل درگیری جدی دارد و از سوی دیگر توان اداره کشور در آرامش و رفاه را ندارد. به این معادله اضافه کنید رقابت های جناحی را که در روزهای آینده به بهانه هسته ای وانتخابات مجلس اوج خواهد گرفت.
زنگ ها به صدا در امده است اما ساختار سیاسی چنان متصلب است که ترجیح میدهد هیچ صدایی را نشنود بنابراین حتی خودی ها تحمل نمی شوند. بنابر این نماد اصلاح طلبی از خاتمی با 45 میلیون رای می رسد به کروبی که به برکت دوستی با یک روزنامه نگار شیخ اصلاحات نامیده شد و مدعی است 5 میلیون رای او را در هنگام خواب دزدیده اند. غافل از آنکه مردمی که امیدی به تغییر زودرس ندارند و میخواهند فکاهی سیاسی را به نهایت برسانند، اعتماد ملی را از شیخ اصلاحات طلب می کنند.
اما چرا روحانیت بیش ازهر پستی به نمایندگی و پارلمان عشق می ورزد؟ این شیفتگی به پارلمان نزد روحانیت سابقه 100 ساله دارد. هنگامی که در مشروطیت، نوگرایان مجلس را به “عدالت خانه” ترجمه کردند، روحانیت به سرعت دریافت که می تواند از محدودیت و محرومیت سیاسی خارج شود و از مشاورت سلاطین به معاونت آنان تغییر جایگاه دهد و در ساختار قدرت سهمی بیابد بدون ترس از خدا و نفرین اخرت. بنابراین روحانی از جوان و پیر، آیت الله یا حجت الاسلام بر سفره مشروطیت نشستند. این وسوسه چنن شوق انگیز بود که شورای نگهبانی قانون اساسی را به آن افزودند. اما هنوز راهی در پیش بود تا انقلابیون ناز شست شرکای جدید را بچشند تا آنکه به وقت حادثه شیخ فضل الله، آزادی خواهان را بر دار کرد و شریک روسیه و قجرها شد. همچنانکه در انقلاب 57 ماه عسل روحانیت با جنبش روشنفکری دیر نپایید و آقای خمینی همه قولها را فراموش کرد وهمه را به زندان و غربت فرستاد. از مشروطیت تا هنگام جمهوری اسلامی که ایت الله ها به وسوسه وکالت، قبای خلافت نیز بر تن کردند تنها 73 سال زمان لازم بود تا شیرینی قدرت آنان را وادار کند تا از 1400 سال دفاع از “مهدویت “دست بردارند و خلافت برگزینند.
بی تردید آقای خمینی و یاران روحانی اش میدانستند که چرا علمای بزرگ شیعه با اصل ولایت فقیه مخالفت کرده اند. چه اگر قرار باشد فقیهان خلافت کنند پس باید به عدالت رفتار کنند و اگر عدالتی در کار باشد پس ظهور مهدی موعود چه لزومی خواهد داشت ؟ از همین رو مخالفان ولایت فقیه بیش از آنکه در دانشگاه های فرنگ درس خوانده باشند، از قم و نجف آمده بودند. آقای گلپایگانی بارها به فرستادگان آقای خمینی گوشزد می کرد که جمله مرگ بر ضد ولایت فقیه را از شعارها حذف کنید که مهمترین ضد ولایت فقیه شیخ مرتضی انصاری است که از این همه توهین، روحش آرامش ندارد ومخالفت صریح وسریع اقای شریعتمداری به بهای ابرو و جانش تمام شد. اما فقیهان نه تنها قدرت را از کف ندادند بلکه بر سیطره آن نیز افزودند به همین دلیل در قانون اساسی جمهوری اسلامی انحلال پارلمان پیش بینی نشده است و آقای خمینی با جمله معروف “مجلس در راس همه امور است” شیفتگی روحانیت را به این راس هرم نشان داد و ثابت کرد. هر چند امروز پارلمان خالی از ظرفیت را به “کلاهی ها” پیشکش می کنندتا نامه رسانی کنند به همین دلیل تجربه مجلس اول و ششم هرگز نباید تکرار شود و در چنین اوضاعی است که آقای کروبی بدون تعارف پرچم اصلاح طلبی به دست میگیرد و از خاتمی و همه جناح ها عبور کند تا در سایه قدرت نماند.
تردیدی نیست که او می خواهد با این ادبیات به شورای نگهبان پیغام دهد که راهش را از خاتمی جدا کرده است. به همین دلیل پیش بینی ارایش سیاسی پیش از انتخابات مجلس مشروط بر انکه بحران اتمی در ایران بحرانی جدی تر از امروز نیافریند کار چندان دشواری نیست. آقای کروبی و اصولگرایان می خواهند ارای از دست رفته دوم خرداد را تصاحب کنند غافل از انکه حتی خاتمی هم نمی تواند چنان ارایی را به دست اورد. زیرا ملت دریافته انداین ساختار قابل اصلاح نیست و این نتیجه 8 سال دل بستن به خاتمی بود.
اصلاح طلبان میدانند که حذف خواهند شد و اصولگرایان نیز دچار چند دستگی هستند. هم میخواهند کلاهی باشند و هم قبا به تن کنند و این دو با هم در یک قاب نمی گنجند. آقای کروبی و اصولگرایان میخواهند از اقتدار هاشمی و جاذبه خاتمی بهره ببرند اما تا امروز در حسرت ان سوخته و ساخته اند. مجلس اینده به همین دلیل مجلس تک چهره ها از شهرستانها خواهد بود که باید از شهرهای بزرگ چشم بپوشند و اینجاست که بخت اصولگرایان بیش از آقای کروبی است. بنابر این چراغی که آقای کروبی به شورای نگهبان می دهد سبز که نیست قرمز است. زیرا آنان هزینه دوباره پرداخت نخواهند کرد که ناگزیر شوند مجلس را با احکام حکومتی اداره کنند. وقتی نظامیان انتخابات را اداره می کنند باید از هم اکنون دریافت که رای صندوق چگونه و کجا شمارش خواهد شد. آقای کروبی نباید دلش را در گرو یک تیتر می گذاشت که او را شیخ اصلاحات نامید که آیین این عشق ورزی از جنس مهرورزی نیست و مردم حتی در خاموشی به هزار زبان سخن می گویند و به قول شاملوی بزرگ
اگر به گاه آمده باشی
دربان به انتظار تست
واگر نه
به در کوفتنت پاسخی نمی اید