خدا، شیطان و رای

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

هفته سوم خرداد ماه هم زیرسایه “ انتخابات” است تا در بیست وچهارمین روزش که فردا باشد، یکی از آنها که “رهبر” درکاریکاتور زیبای مانا نیستانی درآغوش دارد، از صندوق های رای بیرون بیاید.

مصطفی تاج زاده که مانند میرحسین موسوی و کروبی و بسیاری دیگرهنوز در بندکودتای انتخابات پیشین است، قصد دارد درباره “آن حماقت ها” که “به جنایت منجر” شد، نامه ای به خود “خدا” بنویسد.

حسن روحانی، از “جناح معتدل نظام”، حرف های کسانی را که مخالف رای دادن هستند، “سخنان شیطانی” می خواند.

آیت الله علم الهدی، از افراطی ترین سخنگویان طالبان شیعه می گوید: “هر کسی در انتخابات شرکت نکند، به جهنم رفتنش قطعی است.”

 یکی ازمدافعان غیر مذهبی شرکت در “انتخابات”، می نویسد: “اکنون «عدم شرکت» به فراموشی سپردن امر ملی و« خود فریبی» است.”

طبق معمول سنواتی و بر بسترفرهنگ استبدادی قطب های افراط و تفریط شکل می گیرد و صندوق رای میان خداو شیطان دست بدست می شود و به خط قرمز دفاع یا خیانت به “منافع ملی” تبدیل می گردد.

“رهبر معظم” ۴۸ ساعت مانده به “انتخابات” یازدهم، از روند برگزاری آن ابراز رضایت می کند و رای “سدید و محکم” رییس جمهوری آینده را عاملی می داند که او “بهتر بتواند مقابل دشمنان و معارضین بایستد”. چنین است آخرین فرمایشات سلطان که از حالا لبخند زنان با دمش گردو می شکند: “حضور قدرتمندانه ملت ایران باعث می‌شود که دشمن مایوس شود و فشار را کم کرده و راه دیگری را دنبال کند. توصیه اول من حضور پرشور پای صندوق رای است. ممکن است کسی به دلیلی نخواهد از نظام اسلامی حمایت کند اما از کشورش که می‌خواهد حمایت کنند. همه بیایند.”

 در همین سخنان، دونکته بخوبی نمایان است:

حضور پر شور قطعی است. درست سه ماه پیش رسما اعلام شده بود که 78 درصد “قطعا” در”انتخابات” مشارکت می کنند. خبرگزاری فارس کاری را می کند که در سال 88 هم شاهدش بودیم: اعلام نتیجه انتخابات دوروز پیش از شروع آن. از رقم قبلی کمی تخفیف می دهد و معلوم می شود که سرمهندس “به بیش از 74 درصد” نیازدارد تا رای “جان فدای سیدعلی” ازهاشمی رفسنجانی، محمدخاتمی و محمود احمدی نژاد بیشترباشد. اولی که ستون وشناسنامه انقلاب بود، بیرحمانه زیر پای “مقام عالیرتبه امنیتی” مامور “ویژه رهبر”- له شد و حالا بعداز تکرار مکرر توسط هاشمی، تلویحا توسط شورای نگهبان، موردتائید قرار می گیرد. دومی، سرانجام به گفته مشاور عالی اش محمد علی ابطحی، دست مردم را رها کردو دست “نظام” راگرفت. وسومی دردیداری خصوصی سخنی از رهبر شنید که همه تهدید و تبلیغ ایران سوز هشت ساله را ناگهان به فراموشی سپرد و ازانظار ناپدید شد. صاحب این رای “سدید و محکم” باید رهبرجمهوری اسلامی را برای مقابله با “دشمن و معارضین” یاری کند.

نگاه هفته که اخبار را رصدمی کند، درعصر چهارشنبه تهران منظر تنوع، تکثر، تناقض نماها و پرسش هایی را می بیند که درهیچ “انتخابات” دیگری حضورنداشته است. گفتی “انتخاب” رئیس جمهور دیگر همه شکاف ها و بحران ها را با خود به متن آورده و در رگ و پی جامعه جاری کرده است.

 جز رهبر و حلقه امنیتی – نظامی اطرافش، کسی تردید ندارد که :

آتشی ترین مدافعان شرکت درانتخابات هم تاکید می کنند: “انتخابات ۹۲ با حذف و حصر خودسرانه‌ رقبای اصلی، قطعاً انتخاباتی مهندسی شده است.”

بسیاری از احزاب، گروهها، سازمان ها، شوراها و کنفرانس های صاحب شناسنامه ایران بر بنیاد این واقعیت برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی از شرکت در

“انتخابات” تن زده اند؛ دامنه بسیار گسترده ای که ازتحریم شروع می شود، وبه عدم مشارکت و رای ندادن می رسد. مبحثی خواندنی که ورود به آن از دستاوردهای مباحثات آزادیخواهان ایرانی پیرامون دموکراسی است و علی افشاری آن را جمع بندی و ارائه می کند.

در آخرین دقایق چهارشنبه دو گروه “جبهه مشارکت” و “ملی-ـ مذهبی”، “با حفظ اعتراض و انتقاد خود به روند و ساز و کارهای انتخابات” و هزار اما و اگر به قایقی می پرند که “آقایان خاتمی و هاشمی” برای شرکت در “انتخابات” به حوض کوچکی انداخته اند که “مقام معظم” از اقیانوس عظیم ایران دراختیارشان گذاشته است.

رویاها رنگ تفسیر می گیرد. “انتخابات۹۲” رخت” عاجل‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله‌ی کشور” را می پوشد و “خوشبختانه” به “چگونگی تعامل با جهان و شیوه‌ی دفاع از منافع ملی” تغییر ماهیت می دهد.

صحنه بی قهرمان هم نمی تواندباشد: “حسن روحانی اگر به ریاست جمهوری برسد، سفیر مذاکره ملت ایران است با حکومتی خودکامه…”

وهمه تریبون های “نظام” فریاد “رهبری” را مرتب پخش می کنند:

این دعوت ولی فقیه دوم طنینی تاریخی و شوم دارد. یاد آور کلام معروف ولی فقیه اول است:

خبرگزاری فارس وابسته به سپاه، بر اساس نتایج نظرسنجی یک مؤسسه معتبر افکارسنجی کشور-که البته نام و نشانش معلوم نیست پیشاپیش، نتیجه دور اول را هم اعلام می کند: قالیباف و جلیلی به مرحله دوم راه پیدا خواهند کرد.

 روزنامه ضد ملی کیهانِ، عجله دارد زودتر کار را تمام کند، از “جان فدایان سید علی” می خواهد دور هم بنشینند و یکی را برگزینند: “پیروزی در این صورت قطعی و بدون کمترین تردید در همان دور اول خواهد بود.”

 معلوم است برای هر دو گزینه برنامه ریزی شده است.

مرکز افکارسنجی مهر و موسسه پژوهشی “آی‌پُز” در آمریکا نتایج آخرین نظرسنجی‌های خود را منتشر می کنند: “محمدباقر قالیباف و حسن روحانی به دور دوم انتخابات راه می‌یابند.”

سه نامی که به ستون بالای نظر سنجی ها راه یافته اند، در فضای مجازی زیر ذره بین می روند:

ده شباهت قالیباف و احمدی‌نژاد، قابل توجه می نماید.

سعید جلیلی مورد نمد مالی اکبر گنجی قرار می گیرد.

مجید محمدی بر سیمای حسن روحانی: امنیتی، اقتدارگرا، ربانی‌سالار پرتو تازه ای می افکند.

ایران گرفتار خوفناک ترین بحران سیاسی-ـ اجتماعی-ـ اقتصادی خود است و درمعرض جنگی قرار دارد که می تواند کیان کشور را بر باد فنا دهد.

سه سیمای “نظام” برای نجات ایران از این فاجعه تمام قد آمده اند؟تاریخ خواهد گفت که ناامیدان آویخته از قبای کهنه اینان فردا را درست می دیدند یا کسانی چون مجیددری که فریادش از زندان بهبهان با خروش مصطفی تاج زاده در سلول انفرادی تهران می آمیخت و نجات ایران را تنها در “انتخابات آزاد” می دید. صدایی که درجهان انعکاس می یابد و در آستانه تبدیل به صدایی واحد است که دریک “انتخابات آزاد ومنصفانه ” کسی را بر صدر نشاند که” جان فدای ایران” باشد.

خرداد پر خطر دیگر روبه پایان است. در زاد روز تولد “انقلاب اسلامی” قابله ایدئولوژِی اسلامی بروایت “امام خمینی “آماده بدنیا آوردن فرزندی است که داغ مُهر برپیشانی و ماشه سلاح اتمی در دست دارد.

 و ایران “جمهوری عطر و ابریشم” راانتظار می کشد که هادی خوانساری به قامت شعر می آرایدش:

من اگر رئیس جمهور می شدم

رئیس جمهور نمی شدم

اما اگر

رئیس جمهور نمی شدم

زیبایان را ممنوع الخروج می کردم

و زشت کاران را ممنوع الورود

صنعت عطر و ابریشم را

گسترش می دادم

لباس های تیره را ممنوع

و لباسهای رنگی و روزنامه را رایگان

کوره آجرهای رنگی تاسیس می کردم

و شهرهای رنگی را

به عجایب هفت گانه

اضافه می کردم

سازها، قلم ها و قلم موها را

مقدس اعلام می کردم

و از مردمم می خواستم

به جای ایستادن

با سرود ملی برقصند

ودر سالروز شهیدانشان جشن بگیرند

اما اگر رئیس جمهور نمی شدم

برای هر خانوار سبدی از

عطر و کتاب و گل وشکلات می فرستادم

سبدی از روبان و صابون عطری

سبدی از شراب شیراز و سیگار برگ

و در کنار پزشک خانواده

شاعر، نوازنده و رقصنده خانواده را

قرار می دادم

کلاسهای رایگان بوسیدن و

لبخند زدن را پایه گذاری می کردم

آموزش در برف و باران و طوفان رقصیدن را

زندان ها را تعطیل می کردم

و میخانه ها را شبانه روزی

شهر دیوانگان را تاسیس می کردم

بنیاد عاشقان را

و به دیوانگان و عاشقان

مدال افتخار می دادم

و به تمامی کارمندان

ماموریت دوست داشتن

آری اگر رئیس جمهور نمی شدم

شعار انتخاباتی ام این بود:

جنگ جهانی سومی

در کار نخواهد بود

می خواهم با یک بوسه

جهان را فتح کنم !