شیخ اصلاحات و جارو به دم

نویسنده
سها سیفی

موضوع ردصلاحیت های وسیع کاندیداهای انتخابات مجلس هشتم، از جمله سوژه های داغ این روزهای وبلاگ ‏هاست. “یکی به نعل یکی به میخ” در این زمینه می نویسد:‏

از قرار معلوم مقرر شده که تو کشور ما همیشه حاشیه بر متن بچربه. دیگه نه از آب و نون مردم خبری هست، نه ‏از نفتی بر سر سفره ، نه از ژاپن اسلامی، نه از گاز و نه از….بر عکسش تا دلت بخواد پلیس مبارزه با ‏چکمه،کلاه…، پلیس کوهستان، تورم متورم شده، مدیران متعهدو…داریم. ‏

به نظر من که الآن دو دغدغه اصلی تو کشورمون وجود داره؛ اول اینکه اصلاح طلبان باید تو خونه هاشون بشینن ‏وبیرون نیان (برای این کار می شه یه خط قرمز روی اسم اصلاح طلبان کشید)، دوم اینکه جوونا هم در انظار ‏عمومی ظاهر نشن یا اگر هم میشن خوش تیپ ظاهر نشن چون امکان داره یکدفعه غیبشون کنن (برای این کار هم ‏می شه تعدادی پلیس زن استخدام کرد که زنان هم در عرصه اجتماع فعال بشن).‏


‎ ‎خوب است آدم گاهی روی ترازو برود!‏‎ ‎

روز اول گزارش هفتگی “آزادنویس” هم به موضوع رد صلاحیت ها مربوط است:‏

حالا که اعضای حزب اعتماد ملی رد صلاحیت شده‌اند، می‌شود فهمید چرا کارگزارانی‌ها و اصولأ آدم‌های نزدیک ‏به رفسنجانی برای ورود به مجلس ثبت نام نکردند. دلیلش به نظر من این بود که کروبی را بگذارند تک و تنها ‏ببیند با لقب “شیخ اصلاحات” چقدر بار می‌تواند بردارد؟! در واقع شیخ اصلاحاتی اگر وجود دارد حالا معلوم شد ‏خودش توی سوراخ نمی‌رود و جاروی اصلاحات را هم بسته است به دمش. ‏

حالا البته می‌شود اندازه‌ها را تشخیص داد. مثلأ معلوم شده که در مجلس خبرگان با همه‌ی گرایش راستی که در آن ‏حاکم است، اما به رفسنجانی رأی می‌دهند. اما کروبی وقتی به طور مستقیم بر علیه اصلاح طلبان مصاحبه هم ‏می‌کند حتی به مرحله‌ی رأی گیری هم نمی‌رسد. به نظر من کروبی از نظر وزن سیاسی به چیزی در حد “ابراهیم ‏اصغرزاده” تنزل کرد که الکی همه جا هست و کاره‌ای هم نیست. این بازی را باید به عنوان بازی درونگروهی ‏چپ‌ها شناخت تا مثلأ مداخله‌ی شورای نگهبان در انتخابات. خوب است آدم گاهی برود روی ترازو ببیند چند کیلو ‏شده. فی‌الواقع با جارو چند کیلو، بی جارو چند کیلو!‏


‎ ‎آخر و عاقبت خوش‌خدمتی بعضی ها!‏‎ ‎

در این میانه، “ایران پاپاراتزی” برخی اقدامات و رفتارهای بعضی اصلاح طلبان متمایل شده به اصولگرایان را ‏به خاطر ایشان می آورد:‏

قدرت الله علیخانی که در مجلس ششم حسابی چوب لای چرخ اصلاح طلبان پیشرو می گذاشت و جایزه اش را هم ‏در انتخابات هفتم گرفت، برای دور هشتم این بار توسط هیات های اجرایی رد صلاحیت می شود. این هم آخر ‏عاقبت خوش خدمتی “شیخ قدرت” و فحش هایی که به اصلاح طلبان پیرو می داد. ‏

‎ ‎پس سهم من از دموکراسی چی؟‎ ‎

‏”برساحل سلامت”:‏

یاد آن روزها بودم و اخبار رد صلاحیت ها را می خواندم. دایما در این فکرم که اگر کسی نباشد که به او رای ‏دهم، سهم من از دموکراسی چه می شود؟ اصلا کدام دموکراسی؟ آیا به واقع ما حق داریم مسرور از تایید انگشت ‏شماری، دنبال فرستادن آنها به مجلس باشیم؟ اصلا می شود به انها اقلیت گفت! چه کاری می توانند بکنند؟ ‏

نمی دانم اصلاح طلبان چه خواهند کرد و چه تصمیمی خواهند گرفت؟ اما فکر می کنم اگر اوضاع به همین روال ‏بماند، جایی برای انتخاب نخواهد بود. آنوقت یک سوال می ماند از نظام : اگر من نتوانم کسی را انتخاب کنم، تمام ‏سهم من از دموکراسی چه خواهد شد؟ یکی نیست بگوید آهای جماعت من می خواهم رای دهم، اما کسی نمانده!‏


‎ ‎غیرخودی ها کنار گود بنشینند‎ ‎

‏”چرک نوشته ها” از سه راهی خبر می دهد که در برابر رفورمیست ها قرار دارد:‏

در وضعیت کنونی که اصلاح طلبان قلع و قمع شدند نظریه های گوناگونی در میان این طیف جامعه برای شرکت ‏در انتخابات مجلس وجود دارد. عده ای بر این عقیده هستند که باید انتخابات را تحریم کرد. شمار دیگری هم اعتقاد ‏بر ایستادن در برابر این برخوردها دارند. عده ای دیگر نیز معتقدند که با همین شرایط و از میان نامزدهایی که ‏مانده اند فهرست تهیه و در انتخابات شرکت کنیم. ‏

نکته ای دیگر هم که لازم به ذکر می دانم درباره سخنان احمدی نژاد است که خطاب به اصلاح طلبان گفت: چه ‏اصراری دارید افرادی که واجد شرایط نیستند را جلو بیاندازید و به قانون تحمیل کنید !!! ریسس جمهور با این ‏سخنانش آزادی افراد را در جامعه مدنی محدود کرد و به نحوی جریان های سیاسی را به خودی و غیرخودی ‏تقسیم کرد و خواست که غیرخودی ها کنار گود بنشینند و دیگر به خود زحمت آمدن به درون حاکمیت را به خود ‏ندهند .‏


‎ ‎حقه است؛ فریب نخورید‎ ‎

‏”بوی خاک” به رفورمیست های رد صلاحیت شده پیشنهاد می کنند که فریب این حقه تاکتیکی اصولگرایان را ‏نخورند:‏

مسوولان ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان و کاندیداهای این جریان نباید فریب این تاکتیک مخالفان را بخورند و انرژی ‏اصلی خویش را معطوف آغاز زمان تبلیغات انتخاباتی کنند تا در صورتی که مخالفان در لحظات آخر حاضر به ‏پرداخت هزینه ردصلاحیت اصلاح‌طلبان نشدند، از این مسئله غافلگیر نشوند. ‏

امری که با توجه به شرایط حساس کشورمان در هر دو حوزه داخلی و بین‌المللی بیشتر محتمل می‌نماید. نباید ‏فراموش کرد که اگر مخالفان اصلاحات، تصمیم قطعی خود برای ردصلاحیت اصلاح‌طلبان را اتخاذ کرده بودند، ‏نیازی به این همه تهدید و توصیه نبود. ‏


‎ ‎مشارکت مشروط‎ ‎

‏”ایرانمهر” هم مدافع شرکت مشروط است. اگر انتخاباتی نسبتا آزاد درکار بود شرکت کند و گرنه؛ نه:‏

شرکت مشروط در انتخابات مسئله یی است که در روزهای اخیر بسیار از آن سخن گفته شده است و این به آن ‏معناست که همگان منتظرند تا عملکرد هیات های اجرایی و نظارت را مشاهده کنند. اگر نتایج تعیین صلاحیت ها ‏توسط این مراجع انتخاباتی نسبتا آزاد را نیز نوید دهد از نظر من شرکت در این انتخابات نه لازم که واجب است. ‏

آن هم در شرایطی که با سیاست های غیرعقلانی دولت نهم و عدم نظارت کارای مجلس هفتم بر سیاست های ‏جاری کشور، ایران در شرایطی فوق العاده بغرنج از لحاظ داخلی و خارجی قرار گرفته و اگر تا دیروز مشکلات ‏اقتصادی امان مردم را بریده بود امروز تمامیت ارضی هم به خطر افتاده و از آزادی نشانی اگر نمانده استقلال نیز ‏در کشاکش خدشه دار شدن است.اما اگر عملکرد هیات های اجرایی و نظارت جز این باشد مطمئنا باید ‏تجدیدنظری اساسی در تصمیم شرکت در انتخابات صورت داد‎. ‎


‎ ‎تنها انتخابات سالمی که در عمرم دیدم‎ ‎

‏”خشت” با روایت خاطره ای می گوید انتخاباتی که در کلاس شان برای برگزیدن مبصر برگزار شده،سالمترین ‏انتخاباتی بوده که در تمام عمرش، شاهد برگزار شدنش بوده:‏

خلاصه خانم معلم گفت هر کسی یک کاغذ برداره و اسم یکی از بچه هایی که پای تخته هست و به نطرمون برای ‏مبصر شدن از بقیه بهتره بنویسیم. وقتی همه نوشتیم برگه ها روجمع کرد و به یکی از بچه ها گفت اسم تمام کسایی ‏که پای تخته بودن رو بنویسه و اسم هر کدوم رو که از روی برگه می خواند می گفت جلوی اسمش یک خط بکش. ‏اینجوری بود که هم کلاس ما مبصر دار شد هم ما فهمیدیم انتخابات یعنی چی. از اون موقع تا حالا تو انتخابات ‏های زیادی شرکت کردم ولی هیچ کدوم به سالمی اون انتخابات نمی رسید!‏


‎ ‎تجربه حاکمیت یکدست تجربه خوبی نبود‏‎ ‎

‏”حذفیات” می نویسد انتخابات آزاد تنها راه خروج از شرایط ویژه است:‏

در شرایط وی‍ژه ای که کشور قرار دارد برگزاری انتخابات مجلس با حضور همه جناح ها و گروه ها می تواند ‏یکی از راه های برون رفت از بحران های داخلی و خارجی باشد. تجربه حاکمیت یکدست تجربه خوبی برای مردم ‏و مهمتر از ان منافع ملی نبوده است .مجلس محل منازعه و بحث است مجلسی بی تاثیر و بی سر و صدا که در ‏هر حال قصد توجیه شرایط موجود را دارد به مراتب مخرب تر و خطرناک تر است نسبت به مجلسی که در ان ‏همه گروه ها و اندیشه ها حضور دارند. ‏

به هر حال اخباری که به گوش می رسد خیلی خوب نیست . باید تجربه مجلس هفتم را که نقطه ضعفی در تاریخ ‏نظام جمهوری اسلامی بوده پیش رو قرار داد و از تبدیل شدن فرصت ها به تهدید ها و تبدیل نشدن تهدید ها به ‏فرصت ها، درس گرفت . ‏


‎ ‎کاهش نگران کننده آدم های صلاحیت دار نظام‎ ‎

‏”ابتکار سبز” معتقد است از چنین رد صلاحیت گسترده ای، فقط بیگانگان سود می برند:‏

باید گفت «شجاعت» با « بی تدبیری و حماقت» متفاوت است و آنچه که اکنون نشانگر روشن بی تدبیری به حساب ‏می آید تنگ شدن دایره معتمدین و صلاحیتداران نظام است که هر روز از تعداد آنها کاسته می شود.‏

من با اصل نظارت و تعیین صلاحیت براساس قانون اساسی که در همه کشورهای دمکراتیک هم اعمال می شود، ‏موافقم . ولی محدود کردن حق انتخاب مردم و نیز انتخاب شوندگان و سیاسی کردن روند تعیین صلاحیت ها را به ‏هیچ وجه به نفع کشور نمی دانم. بدون تردید عناصر تندرو و بیگانگان که به دنبال شکاف ها و افتراق ها هستند ‏بیشترین بهره را از این وضعیت خواهند برد.‏


‎ ‎تنها مراسمی که در آن شرکت کرده ام‏‎ ‎

حامد متقی در “طنین سکوت” از برگزاری مراسم یادبود مهندس بازرگان، در حالی که خبرها از برگزار نشدن ‏اش حکایت می کردند، متعجب است:‏

امروز ظهر داشتم می رفتم جایی یکی از دوستان را دیدم؛ می گفت نیامدی. گفتم کجا؟ گفت مراسم. گفتم چه ‏مراسمی؟ گفت مراسم بازرگان. گفتم مگر برگزار شد؟ گفت مثل هر سال. گفتم پس چرا هیچ کس به ما خبر نداد؟ ‏گفت عده ای آمده بودند. گفتم من سه چهار روز پیش یکی از دوستان از قول نهضتی ها گفت که امسال به علت ‏سرما و یخبندان امکان برگزاری مراسم وجود نداره و برگزار نمی شه.‏

فکر می کنم توی دو سه ساله اخیر این مراسم، تنها مراسمی بوده که شرکت می کردم، شاید آن هم به خاطر اینکه ‏برگزار کننده آن یک تشکل اپوزیسیونه.‏


‎ ‎بوش، به مردم پول نقد هدیه داد!‏‎ ‎

‏”فراری” از شنیدن خبر اهدای پول نقد توسط بوش به هر شهروند امریکایی برای به گردش درآوردن حجم ‏بیشتری پول، متعجب است:‏

دیروز تو اخبار، بوش اعلام کرد که به هر خانواده ای پول می ده تا برن خرید کنن! من نگرفتم چی می گه. گفتم ‏شاید اشتباه فهمیدم. امروز پرسیدم. دیدم نه، جدی جدی پول می دن به مردم که برن خرید کنن واسه اینکه چرخه ‏اقتصاد بچرخه! خدایی خیلی باحاله. به هر آدمی 600 دلار و به هر بچه ای 300 دلار می دن. یعنی یه زن و ‏شوهر با دو تا بچه 1800 دلار می گیرن. تو این نیویورک هم با اینهمه گرونیش باز یه چیزکی هست این رقم. ‏فکر کنین تو شهرهای دیگه ملت چه صفایی می کنن باهاش. ‏

نکته جالب اینه که صبح لاری کینگ تو برنامه اش یکی رو آورده بود که داشت توضیح می داد به مردم. در واقع ‏راهنمایی می کرد که چه چیزهایی بخرن که به سود دو طرف باشه. می گن قبلا هم این کار رو کرده بودند.‏

 

‎ ‎اوباما یا کلینتون؟‎ ‎

‏”امید معماریان” همچنان و با جدیت مشغول پیگیری کارزار انتخاباتی در امریکاست:‏

اقبال سفیدهای آمریکا به اوباما بسیار جالب توجه بود. جالب توجه تر آنکه درمیان افراد سفیدی که به او رای داده ‏اند بیش از پنجاه درصد بین 18-29 سال هستند. این فضای کلی است که البته بر کمپین اوباما حاکم است. یعنی ‏یک کمپین جوان، تحصیل کرده و پرشور وحرارت. ‏

افراد بالای پنجاه شصت سال تمایل بیشتری به هیلاری نشان دادند دراین ایالت. علاقه مندی وشور جوانان به ‏کلینتون باعث شده است که تعداد افراد زیاد تری پای صندوق های رای بیایند و این برای دموکرات ها نکته مثبتی ‏خواهد بود درانتخابات سراسری. چرا که تعداد دموکرات های ثبت نام کرده درآمریکا از تعداد جمهوری خواهان ‏ثبت نام کرده برای رای دادن بیشتر است. ‏

www.memarian.info


‎ ‎تنها روحانی حاضر در جمعه سیاه‎ ‎

فرید مدرسی در “آذر” نیز مطابق همیشه، پرونده یک روحانی را برای خوانندگانش در آستین دارد:‏

درگذشت آیت‌الله یحیی‌ نوری در هفته گذشته با سکوت رسانه‌ها همراه بود. اما قریب به سی سال پیش، اینگونه از ‏او استقبال نشد. انقلاب بود و واقعه 17 شهریور در میدان ژاله، با نامش پیوند خورده بود. همه او را بانی این ‏رویداد قلمداد می‌کردندو چه دوست، چه دشمن و چه همراهان و چه منتقدان. ‏

چرا که در این رویداد تاریخی تنها روحانی حاضر در این رویداد او بود و جامعه روحانیت مبارز تهران در برابر ‏این راهپیمایی سکوت پیشه کرده بود و مهر تایید بر آن نزد. البته این قصه‌ای است که در کوچه و بازار تاریخ ‏انقلاب شنیده می‌شود. همانطور که هیچ‌گاه کسی از زیستن این روحانی در سکوت پرسشی نپرسید، از راستی این ‏قصه هم در افواه عموم سخنی به میان نیامد…‏