یکی از چالش های پرزیدنت اوباما در سیاست خارجی اش ایران است. اوباما قدم هایی آزمایشی برای کم کردن تنش با کشوری که سلفش آن را در محور شیطان جا داده بود برداشته است. اما برای درک بهتر ایران با کوشید تا انقلاب طولانی این کشور را شناخت. سعید امیر ارجمند، موسس و مدیر سابق انجمن مطالعات جوامع فارسی زبان، درباره تحول مردم و رهبرانشان از زمان سقوط شاه کتاب “بعد از خمینی: ایران تحت حکومت جانشینان” را نوشته که توسط انتشارات آکسفورد چاپ شده است.
ارجمند اینک استاد دانشگاه و مدیر موسسه استونی بروک در مطالعات بین الملل در دانشگاه دولتی استونی بروک نیویورک است.
پرزیدنت اوباما سال گذشته گفت که اگر ایران مشت هایش را باز کند، آمریکا آماده است تا با این کشور دست بدهد. این پیشنهاد در پیام ماه مارس و در نوروز داده شد و ضرب الاجل آن تا پایان ما دسامبر بود. امید ها بر این پایه بود که روباط بهتر منجر به مذاکره درمورد برنامه اتمی ایران بشود.
اگرچه قدم های کوچکی به سمت گفتگوهایاتمی برداشته شد اما ضرب الاجل به پایان رسید و مشت های ایران همچنان بسته ماند.
آیا این امکان برای دولت اوباما وجود دارد که رابطه مفیدی با ایران برقرار کند؟ یا اینکه باید منتظر یک انقلاب دیگر باشد-چشم اندازی که برخی تحلیلگران آن را در ورای جنبش مخالفان پیش بینی می کنند؟ یا مشکل اینجاست که دولت اوباما ایران بعد از انقلاب را نمی شناسد؟
فکر انقلابی دیگر در ایران بعد از اعتراضات گسترده علیه انتخاب احمدی نژاد با تقلب در ماه ژوئن بوجود آمد. معترضان بار دیگر در انتهای سال میلادی به خیابان ها ریختند.
تشابهاتی بین بحران سیاسی ایران امروز و بحران سیاسی 30 سال پیش وجود دارد، اما تفاوت های آن خیلی بیشتر است.انقلاب ها باعث می شوند تا یک طبقه سیاسی جدید بوجود بیاید و انقلاب ایران هم در این مورد استثنا نبود. در دودهه ای که از مرگ خمینی می گذرد، روحانیون نخبه که بعد از شاه در ایران حکومت می کردند، کم کم قدرت خود را از دست می دهند و آن را به یک سیستم نظامی امنیتی واگذار می کنند. احمدی نژاد از سوی سیستمی حمایت می شود که سپاه بخش مهم آن است و بسیج هم یکی از نهاد های آن است.
انتخابات ژوئن اعلام موضع سپاه پاسداران بود که نشان داد آماده است تا قدرت را درست بگیرد.
یادآوری این نکته مهم است که آیت الله خامنه ای برای افزایش قدرتش، بتدریج با تغییر اعضای سپاه پاسداران و جایگزین کردن طرفدارانش بجای طرفداران روسای جمهور سابق، هاشمی رفسنجانی و خاتمی، قدرت خود را افزایش داد. اما خامنه ای حالا با حمایت از این سیستم نظامی امنیتی، عده زیادی از روحانیون برجسته را از خود دور کرد. همچنین توانایی خودش را در ایفای نقش حکم که آن را از خمینی آموخته بود، کاهش داد.
معلوم نیست تا چه مدت روحانیون برجسته و سیستم نظامی امنیتی بتوانند در کنار هم باقی بمانند. این یکی از عوامل مهمی است در نشان دادن این نکته که آینده ایران تاچه حد قابل پیش بینی است. تحلیلگران کارشناس در امر انقلاب ها همچنان بر این عقیده اند که این چیزی شبیه به انقلاب فرانسه خواهد بود. آنها می گویند، انقلابیون میانه رو توسط تنردو هایی که جایگزین میانه روها شدند، کنار زده شده اند و این پایان انقلاب است. با این حال، انقلاب مکزیک، روسیه و چین میگوید که راه دیگری نیز محتمل است: بازگشت تندرو ها.
در مورد انقلاب ایران این مرحله با سلطه احمدی نژاد و سپاه پاسداران آغازشده است. سلطه تندرو ها در روسیه، سی سال بعد از انقلاب 1917 آغاز شد که بیشترین کشتار در آن دوران صورت گرفت. اوج توسعه شوروی و صدور ایده مارکسیت لنینینستی در جهان بین سال های 1948-1947 دقیقا سه دهه بعد از انقلاب بلشویکی صورت گرفت؛ وسه دهه از ظهور احمدی نژاد بعد از انقلاب خمینی می گذرد.
پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم منجر به ایجاد یک سیاست خارجی خشن شد؛ درست مثل ایران که از جنگ های آمریکا در عراق و افغانستان استفاده می کند تا در منطقه تسلط داشته باشد.
در حکومت احمدی نژاد، سپاه پاسداران هم از سیاست خشن ایران در خاورمیانه، سود می برند. فرماندهانشان هم از هیچ موقعیتی برای ایراد خطابه های خشن در مورد برنامه اتمی فروگذار نمی کنند.
اماخطابه های آتشین با تولید بمب اتم فرق زیادی دارد. ایران مشکلات جدی تکنولوژی در زمینه غنی سازی اورانیوم دارد و به زمان بیشتری از آنچه هشدار دهندگان اعلام کرده اند احتیاج دارد تا به سلاح اتمی دست پیدا کند. باید تلاش کرد تا احمدی نژاد و سپاه پاسداران به اورانیوم غنی سازی شده دست پیدا نکنند.
پرزیدنت اوباما باید از شکست کارتر عبرت بگیرد که نتوانست در بحران گروگانگیری سال 1979 تصمیم درست بگیرد: در بعضی از موارد نشان ندادن واکنش، هوشمندانه ترین سیاست است.
منبع: واشنگتن پست 25 ژانویه