خشم و نفرین بر تبعیض

پروین بختیارنژاد
پروین بختیارنژاد

بعید می دانم بشریت داغ هایی جگرسوزتر از تبعیض، نابرابری و فقررا تجربه کرده باشد. تجربه ای که در گوشه گوشه ذهن و دل می نشیند و با اندک تلنگری تلخی اش تمام وجود را پر می کند و کابوسش آدمی را رها نمی کند و به هر دری که می زنی تا خود را از آن رها کنی، غل وزنجیرش را از دست و پایت بیرون آوری تا آن را به گوشه ای پرتاب کنی، تا رها شوی، اما فایده ندارد. چرا که تو در جامعه ای زندگی می کنی که تارو پودش را با تبعیض و نابرابری تنیده اند.

به هر گوشه ای که رو می کنی جماعتی گرفتار آنند، زنان به دلیل زن بودنشان، اقوام به دلیل قومیتشان، اقلیتهای مذهبی به دلیل داشتن مذهبی دیگر، روشنفکران بدلیل داشتن اندیشه ای و…

مطالعه بر موضوعاتی مانند خودسوزی زنان، قتلهای ناموسی  باعث شد که بارها و بارها راهی خوزستان شوم. در خوزستان اولین چیزی که چشمان را خیره می کند، فقر مردمانی است که بیشتر منابع نفت و گاز ایران در آن قرار دارد، اما در هر خانه ای را که باز می کنی اولین چیزی که به رخت کشیده می شود، ذهنت را آشفته می سازد و دهها چرا بر زبانت می نشاند، فقر مفرط شمار فراوانی از مردمان است.در این سفر ها پای صحبت خوزستانی های بسیاری نشسته ام.از زن و مرد، پیر و جوان، عرب زبان و جز آن. اما کافی است تنها و تنها پرسشی را طرح کنی تا داغ در تبعیض بودن و به حاشیه راندن انها سر باز کند.با اولین سوالی که بپرسی، در مقابل دهها سوال قرار می گیری که جوابی برای آن نداری و نخواهی داشت.

 در جواب این همه سوال فقط گفتم بله شیلنگ آباد و کوت عبدالله را دیده ام. ساعتها در آن جا قدم زده ام، چهره کریه فقر مفرطی را که مردم گرفتارش هستند ازنزدیک دیده ام؛ کوچه های باریک، خانه هایی همچون الونک، کوچک، محقر، سیم برقهایی که مانند کلاف سر در گم از تیرهای چراغ برق به هم پیچیده و از این سر کوچه به آن سر کوچه برده شده اند.

دوباره ادامه می دهد: وقتی شیلنگ آباد رفتی زنان دستفروش را دیدی که در سرما و گرما برای فروش چند کیلوخیار و گوجه باید تا غروب به آسفالت خیابان بچسبند، تا بتوانند نان بخور نمیری را به خانه ببرند. آیا می دانی اکثریت زنان دستفروش زنان عرب هستند.

پرسیدم: سهم شما عربها از مشاغل دولتی چگونه است ؟ دوباره آهی از نهادش بلند شد و گفت : آیا در باور شما می گنجد، کسانی که بیش از هفتاد در صد جمعیت این استان را تشکیل می دهند  کمتر از هفت در صد مناصب و پستهای کلیدی را دارند؟

آیا شما اطلاع دارید که از 17 نشریه ای که در استان خوزستان منتشر می شود، هیچکدام به زبان عربی نیستند. در برخی سالها یک ماهنامه عربی - فارسی به مدیر مسئولی یک غیر عرب منتشر شد که تعداد صفحات عربی ان اندک بود.

آیا مطبوعات به عنوان یک ابزار مدنی، وسیله ای برای طرح خواسته ها، منویات و دیدگاههای شهروندان بدون در نظر گرفتن قومیت آنها نیست؟ اگر اقوام نشریات خود را نداشته باشند چگونه خواهند توانست مسائل خود را مطرح کنند، چگونه می توانند با دیگر هموطنان خود گفتگو کنند. چگونه بین ما و شما، بین مردم و دولت مفاهمه و گفتگو برقرار خواهد شد.

ایا شما اطلاع دارید که حتی یک ناشر عرب در خوزستان نتوانسته مجوز نشرکتابهای عربی بگیرد. آیا از آمار بالای ترک تحصیل بچه های عرب و از آمار بالای بیسوادی در بین انان اطلاع دارید؟ آیا شما به عنوان یک زن می دانی که 90% زنان بالای 35سال عرب بیسوادند.ایا  می دانی در آمار آمده که از 35هزار معتاد استان خوزستان، 27هزار نفر عرب زبان هستند ؟

می بینی نابرابری بین ما و شما تا کجاست. به او گفتم بله ولی آیا این بار شما می دانید که من به عنوان یک زن که از بدو تولد تبعیض را با پوست و گوشت خودم لمس کرده ام و با آن زندگی کرده ام، شاید بهتر از هر کسی بتوانم درد تبعیض و نا برابری را احساس کنم و از ان متنفر باشم و بخوبی میدانم که هیچ رنجی عمیقتر و دردناکتر از در اقلیت بودن نیست. اقلیتی که از حداقل حقوق شهروندی برخوردار است و البته  باید به حداقل هانیز  قانع باشد و تحقیرها را با نجابت تحمل کند و تنها راه اثبات ایرانی بودنشان نیز سکوت بر هر چه که باید داشته باشند و ندارند.

اما دولتها بد نیست بدانند جامعه ایران در مسیر رشد و تحولاتی قرار گرفته اند که یکی از دغدغه های بزرگ آن حقوق شهروندی است. حقوقی شهروندان و  مسولیت های دولت.

دولت ها چه بخواهند و چه نخواهند، مورد پرسش شهروندان قرار می گیرند و بی اعتنایی دولت به پاسخگویی، پرسشها را جدی تر، شهروندان را مصرتر بر حقوقشان می سازد وجواب ندادن  دولت به مطالبات مردم شرایط بغرنجی را مهیا می کند که روزهای خشم را رقم خواهد زد.