حرف اول

نویسنده
رهیار شریف

حرف به بیسوادانی می پردازد که بر مسند امور فرهنگی نشسته اند..

لجاره ها بر مسند امور فرهنگی

 

در میان اخبار و احوالی که در هفته ی گذشته با موضوعیت فرهنگ و هنر، در میان کاربران اینترنتی دست به دست شدند، یکی هم خبر اعتراض یکی از مترجمین ایران به سطح دانش مسئولین امور کتاب وزارت ارشاد بود.

انتقاد به حقی که می توان به تمامی حوزه های فرهنگی تعمیمش داد و از فاصله شگرف میان دغدغه های دنیای آزاد امروز با دغدغه های والیان فرهنگی بر مسند نشسته، حکایت ها کرد.

تسلط و آگاهی مدیران فرهنگی بر معنا و مفهوم راستین فرهنگ و اطلاع ایشان از تحول های فرهنگی در چهارسوی دنیا، نگفته و مطرح نشده؛ پیش فرضی ست واجب؛ با این همه اما همین فرض ابتدایی هم در ایران امروز محلی از اعراب ندارد.

همین هفته ی گذشته؛ دو گفت و گوی جالب در صدا و سیمای داخلی ایران به روی آنتن رفت که یکی از انتقادهای یک کارگردان از ممیزی های ارشاد نشان داشت و آن دیگری دیگری شکوه های یک منتقد سینما بود از ژانری تازه باب شده در سینمای جمهوری اسلامی. عبی رغم آشنایی ما با سیستم سانسور و اختراع هر روزه ی سبک و سیاق های تازه در سینمای ایران؛ این ممیزی و این ژانر با آنچه پیشتر از این دو ماجرا در سر داشتیم اندکی متفاوت بودند.

در گفت و گوی نخست؛ “علی توکل نیا”، کارگردان فیلم “جا به جا” از حیلتی تازه برای دور زدن ممیزی گفت و عنوان کرد که برای نشان دادن صحنه های عاطفی میان یک دختر و پدر، مجبور شده تا از دختر “اکبر عبدی” بازی بگیرد. جالب اینجا که دختر آقای عبدی هم، حضورش در سینما را تنها به منظور یاری رسانیدن به پدر ممکن شمرد و دغدغه ی اصلی اش را علوم مهندسی دانست.

در هم این گفت و گو؛ آقای کارگردان عنوان کرد که مسئولین به او قول داده بودند که در صورت قید شدن رابطه ی خونی این دو، نمایش برخی از صحنه های عاطفی، بلامانع می شود؛ با این همه اما؛ این وعده ی غریب هم راست نپایید و به قول المیرا عبدی :

”… صحنه های زیبا و احساسی از در آغوش گرفتن و بوسیدن پدر و دختر حذف شد. “

غریب تر آنکه آقای توکل نیا عنوان کرد که در زمان مسئولیت آقای ضرغامی در وزارت ارشاد، این موضوع مطرح شده و قول های مساعدی در این زمینه به اهالی سینما داده شده بود. او گفت که در زمان حضور مهندس ضرغامی؛ قرار بر این شده که تماس محارم در سینما بلامانع عنوان شود، به دو شرط. یکی بدعت نشدن این قضیه و دیگری ذکر صفت و نشان محارم خونی در تیتراژ.

دیگر گفت و گوی جالب توجه هفته، از ژانر و بدعتی تازه در سینما می گفت؛ این بار حرف سینمای جنگ و دفاع مقدس و دیگر مفاهیم ساختگی جمهوری اسلامی به میان نبود، که در تازه ترین اختراع، سینمایی تماما متفاوت به بازار آمده بود؛ سینمای “قرآنی”.

 در جریان نقد فیلم “گهواره ای برای مادر” ساخته ی “پناه برخدا رضایی” در برنامه ی هفت؛ “شهاب شهرزاد” و “رضا درستکار” بعنوان منتقد حضور داشتند که گفت و گوی میان این دو بازتاب وسیعی در محافل خبری داشت :

شهاب شهرزاد: “شما چه فیلمی سراغ دارید که به این زیبایی نماز رو ترسیم کرده باشه”.

رضا درستکار: “خواسته ی من مخاطب وقتی به سینما می روم این نیست که نماز ببینم اگر نماز بخواهم ببینم می روم مسجد… ما به سینما نمی رویم که نماز ببینیم”

شهرزاد: “من از سینمای قرآنی حرف می زنم “

 درستکار: “شما یک ژانر جدید در سینما ایجاد کردید…”

بحث البته گفتن و یا نگفتن از علوم دینی و قرآنی نیست؛ که دغدغه های والیان فرهنگی کشور است که در این مجال، محل تامل و تفکر شده است. هم آنچه به روایت های دیگر بارها و بارها از جانب اهالی فرهنگ مطرح شده… به راستی مسئول امور سینمایی کشور تا چه اندازه از سینمای دنیا و پشتوانه ی صد و چند ساله ی این هنر آگاهی دارد؟ و مسئول ادبیات و حوزه ی نشر ما، به چه میزان از ادب امروز و دیروز ایران و جهان بهره برده؟

در شرایطی که سینما از جمله ی موثرترین رسانه های هادی اندیشه در قرن پیش بوده است؛ دغدغه ی مسئولین سینمایی ایران، ژانر سینمای قرآنی ست و پخش و یا سانسور هم آن پلانی که دختر و پدر واقعی یکدیگر را در آغوش می گیرند. و اینها البته که ندانستن های فراوان والیان فرهنگی ایران را دیگر بار فریاد می زند و غم و اندوه ندام کاری های ایشان را بر روح و رموان ما می نشاند.

و… ؛ در این میانه وزیر تازه هم از راه رسیده و از جانب رئیس جمهور با صفت “معتدل” به نمایندگان مجلس معرفی شده. رئیس جمهور، در هم آن مجال همچنین از هوش و ذکاوت دینی او تعریف کرده و دانش او در علوم حوزوی را ستوده؛ او همچنین گفته است که از دوران “ طلبگی ” ایشان را می شناخته و بر درک درست وی از علوم مذهبی ایمان کامل دارد. انگار نه انگار که فرد مورد نظر بناست تا در ارتقای سطح درک عمومی مردم بکوشد؛ تو گویی گزینه ای پیش روست برای خوانشی دیگر از علوم مذهبی.

 

طرح:

یک ملای معتدل در ایران

اثر پاتریک چاپات؛ کارتونیست سوئیسی