دو نکته و هزار معنا!

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

جناب آقای محمد حسین کروبی در واکنش به برخی از اشارات تاریخی مندرج در مقاله “از سر اتفاق” این پرسش را مطرح کرده اند که “تحریف چرا؟” این دوست بسیار عزیز در پایان نیز به درستی این نکته را یادآور شده اند که “بی شک بحث منصفانه پیرامون نقاط عطف و تاریخی جامعه سیاسی کشور می تواند چراغ راهی باشد برای تحلیل ها و تصمیمات آینده”.

نمی دانم در شرایطی که سه عزیز ملت ایران، بانو زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی کماکان در حصر خانگی به سر می برند و بستگانشان نیز دور از آن ها، چگونه می توان راحت به این مباحث پرداخت و مسائل سه دهه ی انقلاب را با دقت و حساسیت مورد بررسی قرار داد ؛ که خواه ناخواه دوران رهبری مرحوم آیت الله خمینی هم بخشی از آن خواهد بود، همانگونه که ربع قرن زمامداری آقای خامنه ای.

در سال ۸۷ آن گاه که آقای کروبی عزم دوباره آمدن در انتخابات ریاست جمهوری کرد و دوستان از من، که راهبرد “احمدی نژاد، نه!” را دنبال می کردم خواستند در حد توان کمک کار ایشان در مباحث مطبوعاتی باشم، نامه ای خدمت دوست عزیز آقای باقی فرستادم و سه چهار نکته و بحث تاریخی و حقوق بشری را مطرح کردم.

  از آن جمله موضوع حکم دادگاه ماهنامه “آفتاب” بود و رای حاج خانم کروبی به عنوان یک عضو هیات منصفه، علیه مدیر مسوول آن- عیسی سحرخیز. در آن اتهام این موضوع نیز مطرح بود که چرا یک نکته ی سیاسی عنوان شده در مصاحبه ی پروفسور فرای فرانسوی، از حامیان سرسخت انقلاب اسلامی و آیت الله خمینی توسط دست اندرکاران مجله سانسور نشده است، که جای طرح آن در این مجال نیست!

 این مقدمه از آن رو به میان آمد تا عنوان کنم که نقد یا بحث امروز در خصوص استفاده از “حکم حکومتی” و بکارگیری شیوه های فراقانونی- اگر منظور مطالب مندرج در پاسخ انجام خلاف قانون - نبوده باشد، در گذشته به ویژه از جانب حامیان و شاگردان آیت الله خمینی نه تنها قابل طرح نبوده بلکه موجب مجازات نیز بوده است.

 فکر کنید که یک دو دهه قبل آیا می شد به راحتی امروز گفت: حکم حکومتی قبل از مجلس ششم بارها استفاده شده بود. حتی در زمان مرحوم امام. با اینکه امام مقید بود امور از طریق مجاری قانونی حل شود، ولی ناچارا چندین بار مجبور به ورود شد. از جمله در ماجرای ادامه نخست وزیری مهندس موسوی. در آن زمان، نظر سپاهیان بر این بود که تغییر ایشان به جبهه های جنگ آسیب می رساند. امام به رئیس جمهور وقت توصیه فرمودند که نخست وزیر تغییر نکند، با تاکید بر این مهم که “البته هر طور مجلس صلاح می داند.” که در نهایت ۹۰ نفر از مجلسی ها رای عدم اعتماد به مهندس موسوی دادند.؟!!

  بله درست می فرمائید. اگرچه این اقدام های فراقانونی و خلاف قانون در مقاطعی، به ویژه در زمان جنگ تحمیلی صورت گرفته است، اما پس از آن زمانی که برخی از مصلحان به بنیانگذار جمهوری اسلامی تذکر دادند ایشان تاکید کردند که این موارد خاص در شرایط خاص و حاد بوده است و از این پس تلاش خواهد شد که همه چیز از مجرای قانون اساسی و قوانین موضوعه ی کشور پیش برود. با این وجود بعید است که آن اقدام ها به عنوان “حکم حکومتی” در جایی ثبت شده باشد. شاید هم من آگاهی ندارم یا گذر عمر، آن هم تحمل چند سال حبس و مصرف همزمان ده ها نوع داروی مختلف، حافظه ام را تحلیل برده باشد.

به همین مبنا بدون آنکه بخواهم رویدادی تاریخی را به عمد “تحریف” کرده باشم، به یاد نمی آورم که بکارگیری عبارت “حکم حکومتی” با هدف کنار گذاردن قانون یا محدود کردن اختیارات نمایندگان ملت، پیش از طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم در خانه ملت، در جامعه رایج بوده باشد.

آگر “حکم حکومتی بعد از ارتحال امام و قبل از مجلس ششم { نیز} توسط رهبری چندین بار اعمال شده بود”، باز تا آن تاریخ زیر این عنوان عمل نشده بود. تا جایی که حافظه ی روزنامه نگاری من در خصوص “ این نقطه عطف تاریخی” و عبارت ماندگار “حکم حکومتی ” یاری می دهد، آن اقدام به این خلاف قانون مشروعیت داد، هرچند در آن زمان در بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب در موردش نقد نوشته شد که خود برگه ی اتهامی بود بر روی پرونده ی سنگین این گروه از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در دست قاضی مرتضوی.

حتما مطلع هستید که در یکی از دیدارهای اخیر آقای هاشمی با رهبری، وقتی که بحث انتخابات آینده و رد صلاحیت ها مطرح شده است آیت الله خامنه ای تاکید کرده اند که “آیت الله جنتی در شورای نگهبان حق وتو دارد”! این حق حرف تازه ای نیست، هرچند که این بار بر روی آن بیشتر مانور داده شده است. هر آن کس که دستی در امور سیاسی یا حقوق بشر دارد به خوبی می داند این امر غیرقانونی ـ- حتی در دل شورایی انتصابی-ـ به چه منظور اعطا شده و چه هدفی پشت آن قرار داشته است.

حال پرسش اصلی اینجاست که اگر کسی که این حق را برای حفظ قدرت خویش و در جهت زیرپاگذاردن حقوق مسلم ملت به صورت غیرقانونی به دیگری تفویض کرده باشد، اما پس از اعتراض های گسترده، در پشت پرده به دبیر شوران نگهبان بگوید که “اندکی کوتاه بیا. زید و عمرو را تائید کن و امثال بهزاد نبوی، محمد رضا خاتمی و… را رد کن”، محدود شدن نسبی کارهای خلاف و بازگردانده شدن چند تن از مظلومان رد صلاحیت شده- به هر عنوان- جای شادی ندارد؟

می پرسید که “چرا در انتخابات سال ۸۴ که آقای معین با حکم حکومتی آقای خامنه ای تایید شد، اعتراض نکردید؟ و…”. در آن ماجرا نه تنها از جانب آقای خامنه ای از عنوان “حکم حکومتی” استفاده نشد، بلکه بنا بر مسائل امنیتی در عمل اقدامی پیشگیرانه صورت گرفت تا معترضان مردمی که از شهرستان ها به سمت تهران راه افتاده بودند، تجمعی میلیونی همانند ۲۵ خرداد ۸۸ را در پایتخت شکل ندهند. شما بر این اساس معتقدید که اصلاح طلبان پیشرو در آن انتخابات باید فریب بازی سیاسی جریان اقتدارگرا را می خوردند و مانع تداوم مبارزات انتخاباتی دکتر مصطفی معین می شدند؟

اکنون که رویدادهای تاریخی پس از آن موجب شده است به خوبی دریابید که تمام آن مسائل آن سال و تحمیل ریاست جمهوری احمدی نژاد به ملت-ـ در جریان انتخاباتی مهندسی شده-ـ زیر سر “مجتبی خامنه ای” نبوده، بلکه از جای بالاتری آب می خورده است که از جمله پیامدهایش حصر خانگی شیخ اصلاحات است و پدر شجاع شما، باز به چنین بازی سیاسی کودکانه ای صحه می گذارید و تبلیغات مردم فریب تمامیت خواهان را تائید می کنید؟

اما در خصوص نکته ی دیگر که عنوان می کنید- چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم- “رهبر ایران به آقایان کروبی و خاتمی درباره عدم ملاقات با مقامات آمریکایی هیچ دستوری نداده بودند و بلکه این روحیه و منش خود افراد بود که با مقامات امریکایی اینطور برخورد کنند”، بدانید که در خصوص رهبر اصلاحات اشتباه می کنید. ایشان خود در نشستی با اهالی مطبوعات به این مساله اشاره داشته و به تفصیل گفته اند که پس از بازگشت از نیویورک چه نوع گزارشی به آقای خامنه ای داده اند و “احساس شان” در خصوص آن “سه نقطه سفید” در عکس یادگاری سران کشورها در سازمان ملل چه بوده است. پس “چه نیکوست که شما شرح ماجرا را از خود آقای خاتمی سوال بفرمایید”، یا دست کم از برخی از روزنامه نگارانی که در آن نشست دفتر سعدآباد حضور داشتند.

بله، من هم در آن مقاله چون شما بر این واقعیت صحه گذارده ام که “در آن ماجرا آقای کروبی شخصا خود تصمیم می گیرد که با سناتورها در موزه متروپولیتن شهر نیویورک ملاقات کند”- البته نه از سر اتفاق!؛ “رئیس مجلس ششم… این بار حاضر نشد به این نوع فشارها تن دهد. درنتیجه، هیات پارلمانی مجلس اصلاحات در جریان بازدید غیررسمی از موزه متروپلیتن نیویورک باز از سر اتفاق با یک هیات پارلمانی آمریکا برخورد کرد و به خوش و بش پرداخت؛- افراد شناخته شده ای که از سر اتفاق آمده بودند تا به تماشای آثار هنری دوران باستان و اسلام در کشور خود بایستند”.

اما اگر از زاویه ای دیگر به پاسخ شما توجه شود، آن گاه قضاوت چنین خواهد بود که در آن ماجرا در صورت صدور “حکم حکومتی” از سوی رهبری، شیخ اصلاحات با سناتورها در موزه متروپولیتن ملاقات نمی کرد؟! من بعید می دانم. بد نیست این بار که به دیدار پدر می روید سلام گرم مرا برسانید و این پرسش را از جانب خود یا بنده مطرح کنید و پاسخش را بگیرید تا “چراغ راهی باشد برای تحلیل ها و تصمیمات آینده”.