دستفروش را کشتند، فرزنش را کتک زدند

نویسنده
فیروزه متین

» ماموران شهرداری

درحالی که پرونده قتل دستفروشی که در مرداد ماه سال گذشته به دست ماموران سد معبر شهرداری هنوز به فرجام نرسیده، فرزند وی از سوی همین نیروها مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته است.

به گزارش ایلنا، ابوالفضل چراغی، فرزند ۱۵ ساله علی چراغی که در مردادماه سال ۹۳ شاهد حمله ماموران پیمانی سد معبر شهرداری منطقه ۴ تهران به پدرش بود، روز گذشته هنگامی که در خیابان ۲۰ متری طالقانی واقع در منطقه پاسگاه نعمت آباد مشغول فروش میوه با چرخدستی بود، با برخورد ماموران سد معبر شهرداری تهران مواجه شد.

شاهدان عینی به ایلنا گزارش داده‌اند: “پس از آنکه ماموران سد معبر چرخ میوه ابوالفضل چراغی را واژگون کردند و قصد ضبط ترازوی این نوجوان ۱۵ ساله را داشتند، کسبه و اهالی محل که از هویت ابوالفضل آگاه شده بودند با ماموران شهرداری درگیر شدند.”

ایلنا افزوده: “هرچند از شدت درگیری مردم و ماموران شهرداری گزارشی در دست نیست، اما بر اساس اطلاعاتی که به ایلنا رسیده، ماموران صحنه درگیری را با عجله ترک کرده‌اند به طوری که دوربین عکاسی آنان جا مانده است”.

خبرگزاری کار ایران، به نقل از خانواده این دستفروش نوشته: “با وجود آنکه پس از قتل علی چراغی وعده‌های بسیاری برای تامین معاش و آتیه خانواده او از جانب مقامات عالی رتبه شهرداری و هیات رئیسه وقت شوای شهر تهران مطرح شده بود، اما تنها هزینه‌های بیمارستان مقتول پرداخت شده است و وعده‌های مربوط به تامین مسکن و بیمه محقق نشده است. در این شرایط ابوالفضل به عنوان بزرگ‌ترین فرزند خانواده پنج نفره علی چراغی برای تامین معاش مادر و سه خواهر و برادر کوچکترش ترک تحصیل کرده و چند ماهی است که به کار دستفروشی میوه در اطراف محل زندگیشان اشتغال دارد”.

خبر ضرب و شتم فرزند دستفروش مقتول در حالی منتشر شده که خودسوزی و مرگ یونس عساکره، دستفروش اهوازی هم که ماموران شهرداری مانع از دستفروشی او شده بودند، کماکان با واکنش همراه است.

در همین حال، برخی سایت ها از لزوم استخدام روانشناس توسط شهرداری سخن گفته و نوشته اند: “آقای شهردار لطفا دستور بدید هنگام استخدام ماموران سد معبر حتما روانشناس هم به اندازه کافی استخدام کنند تا همیشه مراقب کارها و اعمال آنان باشند، چون واقعا کارهای این افراد غیر قابل پیش بینی است و اگر این رویه فعلی ادامه یابد حتما شهرداری امسال ورشکست می شود”.

بهارنیوز هم در اینباره نوشته است: “برخورد قهر آمیز ماموران شهرداری‌ها با کودکان کار و دستفروش ها تبدیل به یک روال اداری و عادی شده است. معلوم نیست چند قربانی دیگر نیاز است تا باور کرد جواب فقر و نداشتن ها برخورد خشونت آمیز نخواهد بود. دستفروشی و مشاغل مشابه آن حکایت از اقتصادی بیمار دارد و صف دستفروشان نمایش گسترش بیکاری و فقر است. وجود فقر ریشه در سیاست های کلان جامعه دارد و نمی توان برای از بین بردن علت،معلول را قربانی کرد اما انگار این قربانی شدن هر بار به شکلی جدید توسط شهرداری تهران و سایر شهرها اجرا می شود. این چندمین بار است که یک دستفروش مغلوب سیاست های نادرست می شود. در سال گذشته ماموران مترو ایستگاه گلبرگ اقدام به توقیف اموال یک دستفروش جوان کردند. او تهدید کرده بود که در صورت عودت ندادن اموالش خود را به زیر قطار پرتاب خواهد کرد. بعد از بی توجهی ماموران مترو و پس ندادن اموال این دستفروش، مرد جوان خود را جلوی قطار مترو انداخته و در اثر برخورد با قطار سر وی از بدنش جدا شد. چندی پیش نیز علی چراغی که به همراه فرزند چهارده ساله اش مشغول به خرید ضایعات در شرق تهران بود با ضربات پنجه بوکس ماموران شهرداری تهران به قتل رسید. این نمایش قدرت شهرداری ها در برابر ضعیف ترین قشر چامعه یعنی دستفروشان و کودکان کار در حالیست که این نهاد خود یک سر تخلفات بزرگ اقتصادی همچون فروش تراکم، عقد قراردادهای میلیاردی با پیمانکاران فاقد صلاحیت به صورت غیر قانونی و همچنین استفاده از نیروی کار ارزان کارگران مهاجر و استثمار آنها (به خصوص در بخش خدمات شهری و بازیافت زباله) توسط پیمانکاران و…همچنین رانت و باند بازی های درون سازمانی می باشد،تخلفاتی که به گسترش فقر و شکاف طبقاتی دامن می زند”

گفتنی ست، علی چراغی، دستفروش ۴۱ ساله، مرداد ماه سال گذشته و پس از یک هفته بستری بودن در بیمارستان، به دلیل شدت جراحات وارده از سوی ماموران شهرداری جان سپرد.

ابوالفضل چراغی، فرزند او که خود دیروز قربانی حمله ماموران سد معبر شد، در همان زمان درباره نحوه مرگ پدرش گفته بود: “من و پدرم سوار بر وانت پیکان کنار خیابان در حال حرکت بودیم که ناگهان یک وانت مزدا دو هزار دو کابینه سدمعبر ناحیه چهار منطقه ۴ مقابل ماشین ما پیچید و راه را بست. چهار ماموری که از اتومبیل پیاده شدند از پدرم خوستند که پیاده شود. من به در خواست پدرم در وانت ماندم و از داخل مکالمه آن‌ها را می‌شنیدم. یک مامور به پدرم گفت که وانت توقیف است. پدرم اصرار داشت که شما حق توقیف ماشین را ندارید و باید با پلیس ۱۱۰ تماس بگیریم. پدرم شروع به تماس با پلیس کرد که در این هنگام چند مامور همزمان با پدرم درگیر شدند و یکی از آنان از پشت دستهای پدرم را گرفت و سایرین مشغول ضرب و شتم او شدند. هنگامی که من مشغول پیاده شدن از ماشین بودم دیدم که یکی از ماموران با «پنجه بکس» به سمت چپ سر پدرم ضربه‌ای وارد کرد و پدرم به زمین افتاد. من قصد نزدیک شدن به پدرم را که بی‌هوش روی زمین افتاده بود را داشتم اما ماموران به گمان اینکه پدرم تمارض می‌کند ضربه‌ای به من زدند و اجازه نزدیک شدن به پدرم را ندادند اما بعد از دخالت کسبه محل، هر چهار مامور سوار بر وانت از صحنه گریختند”.