علی دائی لابی نکرد و وارد میدان مسابقه شد، با ورود رئیس جمهور که به شیوه زرتی صورت گرفته و وی همانند فینال مسابقات کشتی که با حضور بی دلیل خود باعث باخت بهترین کشتی گیر ایرانی شد، در این بازی نیز ایشان همچون کش نامناسب شلوار دررفته و خود را به زمین بازی رساند، تا در هفتاد روز باقیمانده هر چه می تواند به غنی سازی سیستم فاضلاب کشور پرداخته و به تولید انبوه محصولات خود ادامه دهد.
در همین راستا، چون تیم ملی بازی را در مقابل عربستان برای نخستین بار در زمین ما باخت و افتاد توی چاه، علی دائی توسط احمدی نژاد برکنار شد. جدا از اینکه برکناری علی دائی کار خوبی بود یا کار بدی بود، و اینکه اگر قرار بود آدم بی عرضه یا مقصر افتضاحات ورزشی برود، باید احمدی نژاد استعفا می داد، یکی از آگاهان تصمیم گرفت بررسی کند و ببیند که اگر همین علی دائی به عنوان سرمربی تیم ملی شبیه همین باخت را در مسابقات مقدماتی جام جهانی در مقابل کشوری مثل عربستان سعودی به دست آورده بود، با خودش چه می کرد یا با او چه می کردند؟
عربستان سعودی: “ علی محمد ابراهیم دائی” سرمربی تیم عربستان سعودی بود و در مسابقه ایران و عربستان در ریاض مسابقه را می باخت. او را برکنار می کردند، ولی به جای اینکه مایلی کهن را جای او بیاورند یک سرمربی برزیلی می آوردند، ضمنا قبل از برکناری 25 تا مغازه و هفت تا پورشه برایش می خریدند و ماهی یک بار به عنوان افتخار ملی از او قدردانی می کردند.
ژاپن: “ ناگیسا دائی” پس از باخت در مقابل کره شمالی، به یک صد هزار نفر تعظیم می کرد، از امپراطور و نخست وزیر و ملت عذرخواهی می کرد، بعد در حالی که پرچم ژاپن را مثل یک باند سفید بزرگ یک لکه خون روی آن نمایان است، دور خودش می پیچید، با شمشیر جد بزرگش هاراکیری می کرد و دو لکه خون روی پرچم باقی می ماند.
فرانسه: “ ژان پل دائی” در یک مصاحبه تلویزیونی حاضر می شد و ضمن عذرخواهی از اشتباهاتش از بازیکنان تیم دفاع می کرد و اعلام می کرد که به دلیل حساسیت زمان قصد استعفا دادن ندارد و سعی می کند تمام تلاشش را برای جبران اشتباهات بکند، یک روز بعد سارکوزی به افتخارش مهمانی می داد و ضمن اینکه همه روزنامه ها از او انتقاد می کردند، همه تلویزیون ها به نمایش افتخارات او می پرداختند.
برزیل: “ ویکتور خورخه دائی” سرمربی تیم برزیل پس از شکست در مقابل آرژانتین اعلام می کرد که فوتبال همین است و دفعه بعد خواهیم برد. شب نیز همه را به میهمانی دعوت می کرد و تا صبح می زدند و می رقصیدند و در بازی های بعدی پیروز می شدند.
هلند: “ یوهان دائی” پس از شکست مفتضحانه در مقابل تیم آلمان استعفا می داد. همه روزنامه ها ضمن انتقاد از بازی پر از عیب او از مربیگری اش حمایت می کردند، مردم با لباس نارنجی به خیابان می آمدند و از او می خواستند مربی تیم ملی بماند. سه کنسرت به دفاع از او برگزار می شد. یوهان دائی استعفایش را پس می گرفت.
کره شمالی: “ پارک جون دائی” پس از شکست مفتضحانه در پیونگ یانگ در حضور کیم جونگ ایل ناپدید می شد و هفت سال بعد جسدش در توکیو پیدا می شد. استادیوم مذکور نیز از آن منطقه حذف می شد و کلیه کسانی که به دیدن آن مسابقه رفته بودند تا دو سال حق خروج از خانه پیدا نمی کردند.
پرتقال: “ کریستیانو دائی” سرمربی تیم پرتقال پس از شکست مفتضحانه در مقابل آرژانتین که همزمان با حضور رئیس جمهور در استادیوم لیسبون صورت گرفته بود، اول رئیس جمهور را یک فصل کتک می زد، بعد با چاقو خودش را زخمی می کرد و سپس خودش را پرت می کرد زیر اتوبوس دو طبقه، منتهی زنده می ماند و می شد مربی منچستریونایتد.
انگلیس: “ جان دائی” سرمربی تیم انگلیس پس از شکست مفتضحانه در مقابل اسکاتلند، شش ماه بعد از سوی منشی دفترش به آزار جنسی متهم و از مربیگری برکنار شد. وی مربی تیم ملی عربستان گشت تا بتواند در آنجا بدون شکایت مزاحمین به فوتبال و آزار جنسی ادامه دهد.
ترکیه: “ اورهان دائی” سرمربی تیم ترکیه در جریان باخت مفتضحانه از تیم یونان اینقدر در هنگام بازی خودش را کتک زد که مرد. در همان روز 357 نفر از طرفداران اورهان دائی خود را از پل بسفر به آب پرت کرده و بخاطر باخت تیم ملی و مرگ اورهان دائی مردند. تیم ترکیه در مسابقه بعدی با بازوبند مشکی شرکت کرد.
ایتالیا: “ فرانچسکو دائی” سرمربی تیم ایتالیا پس از باخت مفتضحانه در مقابل فرانسه توسط یک روزنامه محلی مورد انتقاد قرار گرفت، اما به دلیل عضویت فرانچسکو دائی در تیم اینترلوسکونی شبکه های رای 1 و رای 2 و رای 3 و رای 4 و رای 5 و رای 6 و رای 7 و رای 8 تا رای 533 از فرانچسکودائی حمایت کردند. فرانچسکو دائی گفت دیگر مرا مدتی نخواهید دید. به دنبال این اظهار نظر 2300 نفر از طرفداران تیم ایتالیا به بیمارستان رفتند.
سووال بعدی: حالا فرض کنیم به جای علی دائی، فوتبالیست های مهم جهان که هر کدام احتمالا در طول بازی های شان اشتباهی کردند، در ایران زندگی می کردند، فکر می کنید چه بلایی سرشان می آمد؟
پله: به دلیل اینکه مردم او را از رهبر کشور و رئیس جمهور بیشتر دوست داشتند، پخش تصویرش بکلی در همه جا ممنوع می شد و در سن هفتاد سالگی پس از هجده سال زندان به دلیل بدهی در اوین درمی گذشت.
وین رونی: در دو مسابقه بد بازی می کرد و به همین دلیل ایران از جام جهانی حذف می شد، او را از تیم ملی و باشگاهی دسته یک حذف کرده و به عنوان ذخیره شموشک نوشهر انتخاب می کردند. خروج وین رونی از کشور نیز بکلی ممنوع شده و وی فقط حق داشت به شاه عبدالعظیم برود، ضمنا باید موهایش را بیشتر از ته کوتاه می کرد.
فرانچسکو توتی: به دلیل تف کردن به بازیکن حریف که باعث باخت تیم ملی شد، توسط وزیر ارشاد و وزیر کشور مورد تقدیر قرار می گرفت و رئیس جمهور به او نشان درجه یک دفاع از ارزش ها را می داد، وی به عنوان مدیر امور مالی ایران خودرو، مسوول موزه فرش ایران، سفیر ایران در عربستان و مسوول فدراسیون شنا منصوب می شد.
زین الدین زیدان: به دلیل هجمه غیرتمندانه به سینه( پستان سابق) استکبار اروپایی برای دفاع از عرصه خواهر و مادر، به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب و سپس به آموزش نظامی می پرداخت.
دیه گو مارادونا: به دلیل داشتن روابط منکراتی و اعتیاد سنگین و دائم الخمر بودن از یک سو محکوم به هفده بار اعدام شده، اما به دلیل هدیه دادن پیراهنش به رئیس جمهور، به عنوان مشاور ورزشی رهبری و رئیس سازمان تربیت بدنی منصوب می شد و زدن گل او با دست به عنوان یکی از مصادیق بارز امداد غیبی و چیزی در حد دیده شدن هاله نور در نیویورک یا حضور امام زمان در دانشگاه کلمبیا بشمار می آمد.