آغازی با دعا، پایانی با ناسزا

نویسنده
مازیار رادمنش

» درباره علی دایی

علی دایی را همه می شناسند. فوتبالیستی که روزگاری دور خوب هد می زد و تیم فوتبال ایران را در دقایق حساس از شکست رهایی می داد. دایی آن روزها دیگر تمام شد. چندسالی است که علی دایی به ورژن دیگری ارتقا و شاید تنزل یافته است؛ همیشه خشمگین با رسانه ها، همیشه مغرور و پرمدعا، با توهم اینکه فوتبال دوستان ایران با وی دشمن هستند. آنچنان که 4 شنبه هفته گذشته کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال گفت؛ هیئت رئیسه فدراسیون نقشی در انتخاب دایی به عنوان مربی تیم ملی نداشتند و آنچنان که افشین قطبی گفته است؛ حتی مراحل قرارداد نیز به اطلاع وی رسیده بود و او با بازیکنانش در تیم پرسپولیس خداحافظی کرده بود تا هدایت تیم ملی را به عهده بگیرد. اما آنچنان که رسانه ها افشا کرده اند، به دلیل مخالف بخشی از جناح راست با قطبی، با دستور احمدی نژاد و لابی علی آبادی رئیس فدراسیون فوتبال، دایی به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی شد.

 یک سال و دو ماه از زمانی که وی سرمربی گری تیم ملی ایران را پذیرفت، می گذرد. یک سالی که تیم ایران روزگار خوشی را سپری نکرده و دور نیست که دوباره از گردونه جام جهانی حذف شود. دایی که به انتخاب بازیکنانش اعتقاد داشت، نه تسبیح به کارش آمد و نه دیدار با آیت الله بهجت. تیمی که او ساخته بود، در دیداری حساس در مقابل 100 هزار تماشاگر با حضور احمدی نژاد بازی را 2-1 به عربستان واگذار کرد. او که از حمایت های رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی اطلاع داشت، ابقای خود را حتمی می دانست، اما احمدی نژاد که دومین حضورش در میدان مهم ورزشی با شکست تیم ایران روبرو شده بود، برای نجات خودش از زیر فشار افکار عمومی، در جلسه هیئت دولت در این مورد انتقاد کرد. و سرانجام 9 فروردین ماه علی دایی از سرمربی گری تیم ملی برکنار شد. کارنامه وی در تیم ملی مملو از باخت و تساوی بود که گاهی پیروزی نیز این موج را می شکست. دایی که به عنوان تنها سرمربی که از همه نهادها حمایت می شد بر سر کار آمد و سرانجام چون خداحافظی اش با بازی های ملی، بی سر و صدا کنار رفت و از انظار ناپدید گشت.

علی دایی کیست؟

 علی دایی متولد یک فروردین سال 1348 در اردبیل است. وی سومین فرزند از یک خانواده هفت نفری است. آنچنان که گفته متولد زمستان 1349 است، اما چون دیگر برادران برای آنکه زودتر راهی مدرسه شود شناسنامه اش را یک سال بزرگتر گرفته اند. وی در محله خیرآباد در مرکز اردبیل و پایین تر از شیخ صفی به دنیا آمد و در همان جا رشد کرد. پدرش بازاری بود و تا کلاس ششم درس خوانده بود، اما مادرش بیسواد بود. علت برگزیدن نام فامیل دایی، شغل پدربزرگش بود. پدربزرگ علی چاپار بود و به همین علت به “دایی” ملقب شده بود. موقعیت اجتماعی شان متوسط بود، اما در محله ای “خیرال” زندگی می کردند که امنیت آنچنانی نداشت به همین علت پدرش همه گاه با قمه ای به زیر بالش اش می خوابید.

 آنچنان که می گوید از ابتدا پدرش دوست داشته که فرزندانش درس خوانده و مهندس شوند، اما از همه بیشتر بر وی حساس بود؛ “اگر من 19 می گرفتم مورد سرزنش واقع می شدم، اما اگر برادران دیگرم 15-14 هم می گرفتند، پدر چیزی به آنها نمی گفتند. بابایم روی من خیلی حساس بود. از اول آرزو داشت مهندس بشوم و کمک کرد که درسم را بخوانم.” کودکی اش با فوتبال و درس خواندن گذشته است. خانواده اش همه ورزشکار بودند. از دایی هایش گرفته تا برادرانش؛ “رکن اساسی بسکتبال اردبیل، دایی هایم بودند و داداش هایم که فوتبال بازی می کردند.” او درباره فعالیت های ورزشی و علاقه اش به فوتبال می گوید: “ما حیاط بزرگی داشتیم و یادم می آید زمانی که بچه بودیم با بچه های محل و آشناها توی این حیاط برای خودمان المپیک می گذاشتیم. شنا، وزنه برداری و کشتی. سوم دبستان بودم و ما تیم خوبی داشتیم که تمام تیم های مدرسه را می زد. از آن موقع علاقه ام به فوتبال وجود داشت.”

 او هم درس خوانده هم گاهی خرج تحصیلش را در آورده، چرا که بعد از انقلاب شرایط زندگی شان مثل گذشته نبود؛ “تا 8-7 سالگی زندگی ما خوب بود. بابایم توی اردبیل 5-4 ماشین شخصی داشت. بعد از انقلاب به خاطر اعتقاداتی که داشت 4-3 سالی رفت توی کمیته امداد و همین جوری کار کرد. آدمی بود که خیلی به دین اعتقاد داشت. بعد از یک مدت ما آن شرایط سابق را نداشتیم. توی زندگی البته دستمان را پیش کسی دراز نکردیم و خدا را شکر همیشه درست زندگی کردیم. هم توی ورزش و هم توی زندگی زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم. من تابستان ها برای اینکه بیکار نباشم، دستفروشی هم کرده ام.” زبان انگلیسی را می داند، به آلمانی و عربی نیز آشناست. با ورزش های بسکتبال و والیبال نیز آشنایی دارد. زیاد اهل مطالعه نیست، چون وقتی برای این کار ندارد، هرچند در گذشته کتاب لغات آلمانی را مطالعه می کرده است. بهمن سال 83 دایی ازدواج کرد. همسرش اردبیلی- تبریزی و متولد سال 56 است. هر دو خانواده از آشنایان قدیمی هستند. دایی می گوید که آشپزی اش خوب است و به تنهایی از پس کارهای خود بر می آید. وی هم اینک در فاز 2 شهرک غرب زندگی می کند.

 دوران دانشگاه

 دایی در سال 66 دیپلم گرفت و همان سال در رشته عمران در دانشگاه شریف پذیرفته شد، اما به علت بازی همزمان با اذان ظهر، گزینش این دانشگاه اجازه ادامه تحصیل را به وی نداد، او که در دانشگاه آزاد اردبیل نیز قبول شده بود، در آن دانشگاه دو ترم را گذراند. سپس دوباره در کنکور سراسری شرکت کرد و توانست با رتبه ای در حدود 400 در رشته متالورژی گرایش تولید فلزات غیرآهنی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شود. آنچنان که می گوید سال اول دانشگاه را جدی نمی گیرد و هر آخر هفته برای بازی فوتبال به اردبیل باز می گردد، نتیجه این می شود از درس ریاضی مردود می شود، اما از آن پس درس را جدی می گیرد و سرانجام در بهمن ماه سال 71 از دانشگاه شریف فارغ التحصیل می شود، فارغ التحصیلی وی مقارن با بازی اش در تیم بانک تجارت بود. خودش دوست داشت که درسش را ادامه دهد، اما بازی در لیگ های خارجی را ترجیح می داد به همین علت به سربازی رفت. در مورد علی دائی و درس خواندنش در دانشگاه صنعتی شریف لطیفه ای معروف است، یکی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف گفته بود، پس از انقلاب تنها کسی که در این دانشگاه از کله اش درست استفاده کرد علی دائی بود.

 کارنامه فوتبالی

 درس خواندن و فوتبال را به طور همزمان دنبال می کرد؛ “دوره دبستان به قولی با هم بود. راهنمایی هم همین طور. آقایی داشتیم به اسم آقای مهاجر که معلم زبان ما بود و خوب فوتبال می کرد. راهنمایی که بودیم، همیشه می آمد از معلم ما اجازه می گرفت تا تیم ما با آنها بازی کند و خب، همیشه هم می بردیم شان. از بچگی توی کوچه و مدرسه بازی می کردیم، ولی دوم دبیرستان بودم (سال 63-64) که تیم جوانان اردبیل را تشکیل دادیم. 2 تا از پسرخاله هایم، 2 تا از دایی ها و عموی پسرخاله ها که مربی تیم بود، توی دسته یک اردبیل بازی می کردیم. آن موقع همه چیز رفاقتی بود. تمام تیم تقریباً از یک محله می آمدند و 70-80  درصد تیم اینطوری تشکیل می شد و در کنارش بچه های دیگر هم بودند.

 یک سال بعد به تیم استقلال اردبیل رفت و چند سالی نیز در آنجا بازی کرد؛ “آن موقع اردبیل تیم خوبی داشت و ما عاشق بازیکنانش بودیم. مسعود بایرامی، نادر کهنمایی و غیره. منتخب اردبیل بیشتر از پاس اردبیل بود. استقلال اردبیل هم جوانترین تیم دسته اول بود و مربی ما 25-24 سال داشت؛ جابر نعمتی که خودش بازی هم می کرد.” این دوره مقارن با ورود وی به دانشگاه است، دوره ای که وی فوتبال را نیز کنار نمی گذارد. او می گوید: “اردبیل همه فوتبالدوست هستند. تمام بازی ها، استادیوم پر می شد. ما جام فلق بازی می کردیم و هر که با ورزش آشنا بود ما را می شناخت. ترم اول که تازه دانشگاه قبول شده بودم، همیشه چهارشنبه ها سوار اتوبوس می شدم و می آمدم اردبیل12-13 ساعت راه بود. همیشه منتظر چهارشنبه ها بودم و با شور سوار اتوبوس می شدم. پنج شنبه تمرین می کردم، جمعه بازی بود و شب بر می گشتم تهران.”

 او درباره بازی هایش در شهرستان ها نیز می گوید: “خیلی وقت ها با اتوبوس شرکت واحد می رفتیم، نه اتوبوس اختصاصی. کیسه خواب همراه خودمان می بردیم و کف اتوبوس می خوابیدیم و می رفتیم مثلاً نقده بازی می کردیم. توی خوابگاه کوچک، 20-15 نفر می خوابیدیم. آن موقع اصلاً فوتبال یک معنای دیگر داشت. پول می دادیم تا فوتبال کنیم. یادم هست کفش ایرانی را 2 سال می پوشیدیم و آنقدر وصله و پینه می کردیم که از حالت فوتبالی خارج می شد.” وی در یکی از همین سفرها، آرزوی رسیدن به تیم ملی را تحقق یافتنی می یابد؛ “حتی توی آرزوهای خودم، توی خواب هم نمی دیدم که روزی برسد در تیم ملی بازی کنم. اما سالی که با تیم اردبیل آمدیم شیراز، آنجا بود که فهمیدم آدم می تواند بیاید و در تیم ملی هم بازی کند، ولی قبل از آن اصلاً” دایی از سال 67-68 به تیم تاکسیرانی تهران می پیوندد و سپس سال 71 نیز به تیم بانک تجارت می رود. همان سال به تیم ملی دعوت می شود، اما از تیم خط می خورد.

آغاز با دعای مردم، پایان با فحش و ناسزا!
او سال بعد دوباره به تیم ملی دعوت می شود و در بازی های مقدماتی جام جهانی 1994 به میدان می رود. او در 5 بازی حضور داشت و آمار موفق 1.4 گل در هر بازی را از خود برجای گذاشت. پس از گذراندن دوره خدمت سربازی، در سال 73 به تیم پرسپولیس تهران دعوت شد. همان زمان یک دوره مصدومیت یک سال و اندی را نیز پشت سر گذاشت، اما در سال 75 دوباره به تیم ملی دعوت شد و این بار با مربیگری محمد مایلی کهن به همراه بازیکنانی چون عزیزی، باقری، مدیر روستا، خاکپور بهترین تیم ملی مسابقات جام ملت های آسیا 1996را تشکیل داد. او در این دوره از بازی های جام ملت های آسیا بازی قابل توجهی در مقابل کره جنوبی به نمایش گذاشت و 4 گل از 6 گل ایران را وی به ثمر رسانید. در همان سال وی به تیم السد قطر دعوت شد و یک سال از دوران بازی خود را در آن تیم سپری کرد.

 در سال 76 در مقدماتی جام جهانی 1998 به میدان رفت. پاس به یاد ماندنی او به خداداد عزیزی در بازی برگشت میان ایران و استرالیا، از جمله خاطراتی است که در ذهن فوتبال دوستان به یادماندنی است. در همین دوره ایران برای اولین بار پس از انقلاب 57 به بازی های جام جهانی فرانسه راه یافت و به نتایج خوبی دست یافت. برد مقابل آمریکا و شکست نه چندان بد در مقابل یوگوسلاوی و آلمان کارنامه وی را پربار تر کرد. او در سال 76 به تیم آرمینیابیله فیلد رفت و یک سال بعد به تیم بایرن مونیخ دعوت شد. ضعف او در بازی پا به توپ سبب شد که اوتماز هیتزفیلد از وی استفاده نکند. در سال 78 به تیم هرتابرلین رفت و در این تیم سه سال بازی کرد. 2 گل به چلسی و یک گل به آث میلان از جمله گل های معروف او در زمان بازی اش در این تیم آلمانی است.

 در سال 81 به تیم الشباب رفت، همان دوران ایران برای بازی های جهانی 2002 خیز برداشته بود که با باخت در مقابل قطر امید ایران تبدیل به یاس شد و ایران هیچ گاه نتوانست به بازی های جهانی 2002 راه یابد. وی سال 82-83 را در پرسپولیس بازی کرد و از همان سال تا سال 85  نیز به تیم صباباطری رفت. در سال 86 نیز به عنوان مربی-بازیکن در ترکیب تیم سایپا قرار گرفت. هرچند بازی های بسیار بد او در ترکیب تیم ملی ایران در بازی های مقدماتی جام جهانی 2006 و بازی های جهانی هوادارانش را نا امید کرده بود، اما قهرمانی جام خلیج فارس با تیم سایپا تلخ کامی های گذشته وی را به فراموشی سپرد. او بی صدا از فوتبال ملی کناره گرفت.

مربی گری تیم ملی
اسفند ماه 86 وی به عنوان مربی تیم ملی معرفی شد. پیش از آن گفته می شد افشین قطبی نامزد سرمربی گری تیم ملی است، اما شایعه بود که با دخالت احمدی نژاد و معاونش علی آبادی، دایی به این سمت منصوب شده است. گفته می شود دایی تنها سرمربی تیم ملی است که تمامی مسئولین تیم های لیگ موظف به همکاری با وی بودند. برنامه های جام خلیج فارس ایران که چند سالی بود نظم خاصی داشت به دلیل درخواست های دایی مدام برهم می خورد و کار تیم داران لیگ را با مشکل روبرو می کرد. با این همه کارنامه دایی در دوره ی مربی گری اش در تیم ملی درخشان نبود. وی قادر به یافتن تیم های مناسبی برای بازی های تدارکاتی نبود، و با اغلب بازیکنان مشکل داشت. از آن جمله علی کریمی بود. سرانجام در 9 فروردین 88، روزی که احمدی نژاد آمده بود تا از شور و شوق مردم پس از پیروزی مقابل عربستان بهره ببرد، با شکست نابهنگام در مقابل عربستان سعودی ستاره شانسش رو به افول گذاشت و ساعتی بعد از این شکست از کار برکنار شد.

 فعالیت های اقتصادی
دایی پول دارترین فوتبالیست ایران است. او در این باره می گوید: “ سال 93، بعد از بازی های آسیایی که یک مقدار پول آمد توی دست و بالم از کره لباس وارد می کردم و با یکی که مهندس بود، شریک بودم. مغازه اول را توی منیریه زدیم. بعد که وضعم بهتر شد، با اینکه می توانستم ماشین بهتری بخرم ولی اپل کورسا سوار می شدم. بعضی روزها تا ساعت 4-5 صبح مغازه می ماندیم و کارها را انجام می دادیم. قسط می دادیم و باید کارها را ردیف می کردیم. زندگی من تمرین و مغازه بود، چک هایم را نمی توانستم پاس کنم، ماشین زیر پایم را می فروختم فکر آینده را می کردم. دیده بودم آدم هایی را که در اوج هستند و همه دوستشان دارند ولی فکر آینده نیستند.” ثروت دایی آنچنان افزوده شد که او اینک یکی از بزرگترین تولیدکنندگان پوشاک ورزشی محسوب می شود. لباس تیم های ملی فوتبال و چندی از تیم های درجه چندم آفریقایی و آسیایی نیز از تولیدی وی تامین می شود.

 حاشیه های یک قهرمان

 البته در کنار همه بزرگی های علی دائی که غیرقابل انکار است، او یکی از مغرورترین بازیکنان فوتبال ایران محسوب می شود. اغلب او را خوش شانس می دانند، علی کریمی درباره وی گفته بود که خدا وی را بغل کرده است. بین هم دوره ای هایش معروف است که از سرش به خوبی بهره برده است. عادل فردوسی پور، محمد مایلی کهن و علی پروین از جمله کسانی هستند که با علی دایی مشکل داشته و دارند. مایلی کهن در برنامه یک جام یک جهان که به علل ناکامی ایران در جام جهانی 2006 می پرداخت، شرکت کرد و علت اصلی شکست را دایی دانست. او همچنین گفت که دایی در همه مسائل از انتخاب رئیس فدراسیون تا بازیکنان اعمال نفوذ می کند. موضوعی که سبب شد به این علت دایی از وی شکایت کند.

 علی پروین نیز او را بازیکن ضعیفی می داند که به او بیش از حد بها داده شده است. فردوسی پور نیز شکایت از آن داشت که چرا هیچ گاه دایی تعویض نمی شود در حالی که وی تنها در زمین راه می رود. یکی از چالش های موجود در فوتبال ایران، خداحافظی دایی از فوتبال ملی بود. او به هیچ وجه حاضر به خداحافظی نبود و زمانی به خاتمی قول داده بود که تا زدن 129 گل ملی به بازی هایش ادامه دهد! وی خود را در مرتبه ماتئوس آلمانی می داند. شهروند آمریکا محسوب می شود و ویلای مجللی در لاس وگاس نیز دارد. در بازی های ایران در جام جهانی، گزارشگر بازی گفته بود خداحافظ جام جهانی؛ خداحافظ علی دایی! موضوعی که سبب شد علی دایی کینه به دل بگیرد. در سال 86 و در جریان بازی های جام خلیج فارس، وی به علت عدم نتیجه گرفتن در بازی ها به آیت الل بهجت متوسل شد، از آن پس همیشه یک تسبیح در دست داشت و با آن ذکر می گفت. وی اعتقاد داشت که با خدا لابی می کند و نه بنده خدا. بازی دوستانه تیم ملی در مقابل ازبکستان به دلیل حضور وی در مراسم اعطای شهروندی آمریکا لغو شد.

 افتخارات

 علی دایی تا پایان جام جهانی 2006 بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی 109 گل ملی و 149 بازی ملی در کارنامه خود دارد و با فاصله زیادی بهترین گلزن در تاریخ فوتبال جهان است. او هم‌ چنین بهترین گلزن در تاریخ بازی‌ های آسیایی است. دایی در دور مقدماتی جام جهانی سال ۱۹۹۸، با به ثمر رساندن ۳۸ گل در۵۶ بازی در رتبه اول قرار گرفت. در سال ۱۳۷۵ با به ثمر رساندن ۲۰ گل، دایی به عنوان بهترین گلزن در بازی‌های بین‌المللی توسط فدراسیون تاریخ و آمار فوتبال (IFFHS) معرفی گردید. دایی اولین گلزن آسیایی جام باشگاههای اروپا است. سال 2007 میلادی فدراسیون آمار و ارقام فوتبال علی دایی را در رده بیست و ششمین بازیکن برتر تاریخ فوتبال جهان معرفی کرد. در این فهرست وی به عنوان تنها بازیکن آسیایی در میان برترین های تاریخ فوتبال مشاهد می شود. او همچنین به دستور رییس فیفا سب بلاتر یکی از اعضای کمیته فنی فیفا است. و همچنین است قهرمانی در لیگ برتر در سال 86 با تیم سایپا.