اول این که امروز قصد طنز نوشتن ندارم، لطفا اگر در جایی احساس کردید که دارم طنز می نویسم یا فکر کردید دارم شوخی می کنم به بزرگی خودتان مرا ببخشید و حالا هم که رئیس جمهور در حال سفر کشور، صدای انقلاب یا اعتراض یا چیزهای دیگر مردم را شنیده و برای اولین بار در تاریخ دو سال و چند ماهه خودش متوجه شده که ممکن است دولت هم اشتباهی بکند، ما هم فرض می کنیم که احمدی نژاد وقتی از حج برگشت پسر خوبی می شود و سعی می کند که یواش یواش کارهای کشور را تحویل کسانی بدهد که توانایی انجام آن را دارند. اما امروز قصد دارم از خوانندگان خوب این نوشته ها چند سووال خصوصی بکنم و انتظار دارم که بطور خصوصی یا عمومی یا هر جور دوست دارند جواب مرا بدهند.
اول: اینکه به نظر من در سه ماه آینده ما دو جریان مشخص و روشن می شود، اول اینکه ما وارد انتخابات مجلس هشتم می شویم. موضوع انتخابات از نظر من حیاتی است. فکر می کنم آمریکای جنایتکار، این را گفتم که معلوم شود که با موضوع آشنا هستم، با این موضوع مواجه بود که آیا باید فشار بر ایران را برای تعیین تکلیف بر دولت موجود، قبل از انتخابات انجام بدهد، یا این که منتظر بماند تا ببیند مردم ایران واقعا چه برخوردی با آینده و سرنوشت کشور می کنند. به همین دلیل به قول بوش « توپ در زمین ایران است.» حالا با کاهش خطر حمله آمریکا به ایران، هم احمدی نژاد و دوستانش نمی توانند زیر پوشش احتمال جنگ و یا جنگ، ضعف های شان را پنهان کنند، و هم این که دولت هم به عنوان یک رقیب سیاسی با اصولگرایان و اصلاح طلبان و کارگزاران و حزب اعتماد ملی و بقیه جناح های موجود و معدوم، برای کسب وجهه وارد بازی تبلیغاتی شده است. دولت تعدادی وزیر را حذف کرده و خواهد کرد تا تقصیر مشکلات را به گردن رفتگان بیندازد. از طرفی در مورد مساله بدحجابی و طرح امنیت احلاقی و بحران در فوتبال کشور، که هر دو پروژه ناشی از رفتارهای احمدی نژادی در نیروی انتظامی و فدراسیون فوتبال بود، کاملا عقب نشینی کرده و دارد بتدریج وجهه وجیه المله ای برای خودش درست می کند. در این شرایط باید با هوشمندی با انتخابات برخورد کرد. من تصمیم دارم که محور کارم را تا روز انجام رای گیری یعتی 24 اسفند، یعنی 88 روز دیگر، بر موضوع انتخابات بگذارم. طبیعتا موضع من مشارکت در انتخابات و کمک به همه جریانهایی است که به عنوان مخالف و منتقد دولت، در رقابت با دولت در انتخابات شرکت می کنند. و بدیهی است که اگر به این نتیجه برسم که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات علی السویه است، در انتخابات شرکت نمی کنم، اما اگر بدانم که احتمال بدست آوردن یک اقلیت خوب و یا یک اکثریت نسبتا خوب یا یک اکثریت خیلی خوب است، طبیعتا هم در انتخابات شرکت می کنم و هم با کسانی که از حالا شمشیرها را از رو بسته اند و تحریم را شروع کرده اند، درگیر می شوم.
دوم: شرایط کنونی کشور چنان پیچیده و فشرده است که حجم سنگین و فراوان حوادث و اتفاقات باعث می شود، سوژه های طنز روزانه که من انتخاب می کنم، از صبح که سراغ شان می روم تا شب صدبار تغییر کند، مثلا تا همین دو روز قبل موضوع چکمه و تبرج که اگر در هر کشوری پیش آمده بود تا شش ماه موضوع زندگی روزنامه ها و طبعا طتزنویسان بود، الآن تبدیل به موضوعی تاریخی و حتی باستانی شده است. براحتی می شود 1500 نوشته اینترنتی و روزنامه ای در مورد چکمه و تبرج پیدا کرد، یعنی به اندازه ده کتاب سیصد صفحه ای در این مورد مطلب نوشته شده است. به همین دلیل است که زمان برای نوشتن طنز روزانه که کار من است، موضوع مهمی است، به قول دوستی به نام آقای خوشحال، آیا من باید موضوعات روز را بصورت طنز خبری انتخاب کنم یا سعی کنم با انتخاب تک سوژه هایی مربوط به مسائل روز و تبدیل آنها به داستان و نمایش و مصاحبه، اثری نسبتا ماندگارتر تولید کنم. سووال مشخصی که خواهشمندم پاسخ آن را برای من بفرستید این است که دوست دارید نوشته های طنز روز را به صورت مرور طنزآمیز خبرهای روزانه بنویسم، یا ترجیح می دهید طنزها یک سوژه واحد داشته باشد و قالب داستان یا نمایش یا شعر یا موارد مشابه را داشته باشد. لطفا کسانی که به نوشته های طنز روز علاقه دارند برایم بنویسند که کدام قالب را ترجیح می دهند، مرور طنزآمیز خبر، یا نوشته هایی که بیشتر با خبر فاصله دارد.
سوم: در این روزها من کلی حرف دارم که فکر می کنم باید در قالبی جدی بگویم، بعضی دوستان از جدی نوشتن من خوششان نمی آید، طبیعی است که این موضوع برای من اهمیت دارد، چون دوست دارم شیوه مطلوب مخاطب را در نظر بگیرم. برای من بنویسید که آیا
1) طنز و جدی را قاطی همدیگر در همین صفحه بنویسم.
2) این صفحه را با نوشته های جدی و احساساتی یا فرمایشات ملوکانه یا دستورات خشمگینانه خودم آلوده نکنم و فقط طنز بنویسم و مطالب جدی را در جایی دیگر بنویسم، مثلا در وبلاگ یا در سایتی دیگر یا در روزآنلاین بصورت مطلبی جداگانه ؟
3) چطور است هفته ای مثلا یک بار در همین صفحه جدی بنویسم؟
4) اصلا نوشته های جدی من مزخرف است و هیچ نتیجه ای ندارد؟
لطفا در این مورد هم به من نظرتان را بنویسید و وقتی نوشتید آن را ای میل کنید.
چهارم: طبیعی است که از یک سو فکر می کنم که نوشته های من با فضای داخل کشور فاصله گرفته و به درد خواننده ایرانی نمی خورد، گاهی اوقات از تفاوت طنزهای خودم با طنزهای بچه های داخل کشور، این موضوع را می فهمم، اما وقتی یادم می افتد که وقتی در ایران بودیم هم همین تفاوت ها کمابیش وجود داشت، به نظرم می آید که هنوز خیلی هم از فضای ایران دور نشدم. گاهی اوقات بعضی دوستان به من می گویند که اصلا با مسائل داخل کشور فاصله نگرفتم، بعد وقتی با آنها حرف می زنم متوجه می شوم خودشان در خارج از کشور زندگی می کنند، به همین دلیل از دوستانی که در داخل زندگی می کنند، طنزهای دیگران را در داخل می خوانند، نوشته های مرا هم می خوانند، لطفا به من بگویند که:
1) آیا نوشته های من برای عمه خودم خوب است یا برای عمه کسانی که در داخل زندگی می کنند هم خوب است؟
2) وقتی نوشته های مرا می خوانید معلوم است که من چهار سال است در ایران زندگی نمی کنم، یا به نظر می رسد که فقط سه سال و نیم است در ایران زندگی نمی کنم یا فکر می کنید هست سال است در ایران زندگی نمی کنم؟
3) در هر حال فکر می کنید به کارطنز ادامه دهم یا بعد از انتخابات سراغ یک کار آبرومندانه دیگری مثل جاسوسی یا آشپزی بروم؟
پنجم: قصد من این است که حداکثر تا پنجاه سالگی یعنی آبان سال آینده کار ژورنالیستی بکنم و پس از آن به ادبیات خواهم پرداخت. طبعا تا آن روزها تمام تلاش خودم را برای خوب تمام کردن کارنامه روزانه نویسی خودم خواهم کرد. البته طبیعی است که فردا صبح از خواب بیدار نشوم و هرگز به پنجاه سالگی هم نرسم، اما اگر زنده ماندم قصدم چنین است.
این نوشته را بخوانید و خواهش می کنم به سووالات من پاسخ دهید، پاسخ ها را لطفا به آدرس ای میل شخصی من بفرستید. ضمنا این نوشته را در سایت خودم خواهم گذاشت و از شما می خواهم نظراتتان را در آنجا بنویسید.
www.doomdam.com