به من بگوئید چه کنم؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

اول این که امروز قصد طنز نوشتن ندارم، لطفا اگر در جایی احساس کردید که دارم طنز می ‏نویسم یا فکر کردید دارم شوخی می کنم به بزرگی خودتان مرا ببخشید و حالا هم که رئیس ‏جمهور در حال سفر کشور، صدای انقلاب یا اعتراض یا چیزهای دیگر مردم را شنیده و برای ‏اولین بار در تاریخ دو سال و چند ماهه خودش متوجه شده که ممکن است دولت هم اشتباهی بکند، ‏ما هم فرض می کنیم که احمدی نژاد وقتی از حج برگشت پسر خوبی می شود و سعی می کند که ‏یواش یواش کارهای کشور را تحویل کسانی بدهد که توانایی انجام آن را دارند. اما امروز قصد ‏دارم از خوانندگان خوب این نوشته ها چند سووال خصوصی بکنم و انتظار دارم که بطور ‏خصوصی یا عمومی یا هر جور دوست دارند جواب مرا بدهند.‏

اول: اینکه به نظر من در سه ماه آینده ما دو جریان مشخص و روشن می شود، اول اینکه ما وارد ‏انتخابات مجلس هشتم می شویم. موضوع انتخابات از نظر من حیاتی است. فکر می کنم آمریکای ‏جنایتکار، این را گفتم که معلوم شود که با موضوع آشنا هستم، با این موضوع مواجه بود که آیا ‏باید فشار بر ایران را برای تعیین تکلیف بر دولت موجود، قبل از انتخابات انجام بدهد، یا این که ‏منتظر بماند تا ببیند مردم ایران واقعا چه برخوردی با آینده و سرنوشت کشور می کنند. به همین ‏دلیل به قول بوش « توپ در زمین ایران است.» حالا با کاهش خطر حمله آمریکا به ایران، هم ‏احمدی نژاد و دوستانش نمی توانند زیر پوشش احتمال جنگ و یا جنگ، ضعف های شان را پنهان ‏کنند، و هم این که دولت هم به عنوان یک رقیب سیاسی با اصولگرایان و اصلاح طلبان و ‏کارگزاران و حزب اعتماد ملی و بقیه جناح های موجود و معدوم، برای کسب وجهه وارد بازی ‏تبلیغاتی شده است. دولت تعدادی وزیر را حذف کرده و خواهد کرد تا تقصیر مشکلات را به گردن ‏رفتگان بیندازد. از طرفی در مورد مساله بدحجابی و طرح امنیت احلاقی و بحران در فوتبال ‏کشور، که هر دو پروژه ناشی از رفتارهای احمدی نژادی در نیروی انتظامی و فدراسیون فوتبال ‏بود، کاملا عقب نشینی کرده و دارد بتدریج وجهه وجیه المله ای برای خودش درست می کند. در ‏این شرایط باید با هوشمندی با انتخابات برخورد کرد. من تصمیم دارم که محور کارم را تا روز ‏انجام رای گیری یعتی 24 اسفند، یعنی 88 روز دیگر، بر موضوع انتخابات بگذارم. طبیعتا ‏موضع من مشارکت در انتخابات و کمک به همه جریانهایی است که به عنوان مخالف و منتقد ‏دولت، در رقابت با دولت در انتخابات شرکت می کنند. و بدیهی است که اگر به این نتیجه برسم ‏که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات علی السویه است، در انتخابات شرکت نمی کنم، اما اگر ‏بدانم که احتمال بدست آوردن یک اقلیت خوب و یا یک اکثریت نسبتا خوب یا یک اکثریت خیلی ‏خوب است، طبیعتا هم در انتخابات شرکت می کنم و هم با کسانی که از حالا شمشیرها را از رو ‏بسته اند و تحریم را شروع کرده اند، درگیر می شوم.‏

دوم: شرایط کنونی کشور چنان پیچیده و فشرده است که حجم سنگین و فراوان حوادث و اتفاقات ‏باعث می شود، سوژه های طنز روزانه که من انتخاب می کنم، از صبح که سراغ شان می روم ‏تا شب صدبار تغییر کند، مثلا تا همین دو روز قبل موضوع چکمه و تبرج که اگر در هر کشوری ‏پیش آمده بود تا شش ماه موضوع زندگی روزنامه ها و طبعا طتزنویسان بود، الآن تبدیل به ‏موضوعی تاریخی و حتی باستانی شده است. براحتی می شود 1500 نوشته اینترنتی و روزنامه ‏ای در مورد چکمه و تبرج پیدا کرد، یعنی به اندازه ده کتاب سیصد صفحه ای در این مورد مطلب ‏نوشته شده است. به همین دلیل است که زمان برای نوشتن طنز روزانه که کار من است، موضوع ‏مهمی است، به قول دوستی به نام آقای خوشحال، آیا من باید موضوعات روز را بصورت طنز ‏خبری انتخاب کنم یا سعی کنم با انتخاب تک سوژه هایی مربوط به مسائل روز و تبدیل آنها به ‏داستان و نمایش و مصاحبه، اثری نسبتا ماندگارتر تولید کنم. سووال مشخصی که خواهشمندم ‏پاسخ آن را برای من بفرستید این است که دوست دارید نوشته های طنز روز را به صورت مرور ‏طنزآمیز خبرهای روزانه بنویسم، یا ترجیح می دهید طنزها یک سوژه واحد داشته باشد و قالب ‏داستان یا نمایش یا شعر یا موارد مشابه را داشته باشد. لطفا کسانی که به نوشته های طنز روز ‏علاقه دارند برایم بنویسند که کدام قالب را ترجیح می دهند، مرور طنزآمیز خبر، یا نوشته هایی ‏که بیشتر با خبر فاصله دارد.‏

سوم: در این روزها من کلی حرف دارم که فکر می کنم باید در قالبی جدی بگویم، بعضی دوستان ‏از جدی نوشتن من خوششان نمی آید، طبیعی است که این موضوع برای من اهمیت دارد، چون ‏دوست دارم شیوه مطلوب مخاطب را در نظر بگیرم. برای من بنویسید که آیا ‏

‏1) طنز و جدی را قاطی همدیگر در همین صفحه بنویسم.‏

‏2) این صفحه را با نوشته های جدی و احساساتی یا فرمایشات ملوکانه یا دستورات خشمگینانه ‏خودم آلوده نکنم و فقط طنز بنویسم و مطالب جدی را در جایی دیگر بنویسم، مثلا در وبلاگ یا در ‏سایتی دیگر یا در روزآنلاین بصورت مطلبی جداگانه ؟

‏3) چطور است هفته ای مثلا یک بار در همین صفحه جدی بنویسم؟

‏4) اصلا نوشته های جدی من مزخرف است و هیچ نتیجه ای ندارد؟

لطفا در این مورد هم به من نظرتان را بنویسید و وقتی نوشتید آن را ای میل کنید.‏

چهارم: طبیعی است که از یک سو فکر می کنم که نوشته های من با فضای داخل کشور فاصله ‏گرفته و به درد خواننده ایرانی نمی خورد، گاهی اوقات از تفاوت طنزهای خودم با طنزهای بچه ‏های داخل کشور، این موضوع را می فهمم، اما وقتی یادم می افتد که وقتی در ایران بودیم هم ‏همین تفاوت ها کمابیش وجود داشت، به نظرم می آید که هنوز خیلی هم از فضای ایران دور ‏نشدم. گاهی اوقات بعضی دوستان به من می گویند که اصلا با مسائل داخل کشور فاصله نگرفتم، ‏بعد وقتی با آنها حرف می زنم متوجه می شوم خودشان در خارج از کشور زندگی می کنند، به ‏همین دلیل از دوستانی که در داخل زندگی می کنند، طنزهای دیگران را در داخل می خوانند، ‏نوشته های مرا هم می خوانند، لطفا به من بگویند که:‏

‏1) آیا نوشته های من برای عمه خودم خوب است یا برای عمه کسانی که در داخل زندگی می کنند ‏هم خوب است؟

‏2) وقتی نوشته های مرا می خوانید معلوم است که من چهار سال است در ایران زندگی نمی کنم، ‏یا به نظر می رسد که فقط سه سال و نیم است در ایران زندگی نمی کنم یا فکر می کنید هست سال ‏است در ایران زندگی نمی کنم؟ ‏

‏3) در هر حال فکر می کنید به کارطنز ادامه دهم یا بعد از انتخابات سراغ یک کار آبرومندانه ‏دیگری مثل جاسوسی یا آشپزی بروم؟

پنجم: قصد من این است که حداکثر تا پنجاه سالگی یعنی آبان سال آینده کار ژورنالیستی بکنم و ‏پس از آن به ادبیات خواهم پرداخت. طبعا تا آن روزها تمام تلاش خودم را برای خوب تمام کردن ‏کارنامه روزانه نویسی خودم خواهم کرد. البته طبیعی است که فردا صبح از خواب بیدار نشوم و ‏هرگز به پنجاه سالگی هم نرسم، اما اگر زنده ماندم قصدم چنین است. ‏

این نوشته را بخوانید و خواهش می کنم به سووالات من پاسخ دهید، پاسخ ها را لطفا به آدرس ای ‏میل شخصی من بفرستید. ضمنا این نوشته را در سایت خودم خواهم گذاشت و از شما می خواهم ‏نظراتتان را در آنجا بنویسید. ‏


www.doomdam.com