ستم جنسی؛ قدیمی ترین شکل نابرابری

رایحه مظفریان
رایحه مظفریان

» شرح/ مقدمه "تیغ و سنت"

 

در حالی که بشر پا به قرنی نوین و متحول گذاشته است، هنوز با مشکلاتی چون قتل­های ناموسی، شکنجه کردن در زمان آمیزش جنسی، “ختنه” یا ناقص سازی جنسی زنان و دختران، بهره گیری اجباری جنسی و انواع دیگر ستم بر زنان حادث می‌شود.

تلاش سازمان­های بین المللی برای رفع خشونت، روز به روز افزایش می­یابد. از دهه­های 1960 و1970 که جنبش­های دفاع از حقوق زنان در سطح جهان بیشتر شد، چارچوب‌های حمایت از زنان به کمک نوشتن، سخنرانی، تظاهرات و… رنگی جدی‌تر به خود گرفت. قوانینی برای دفاع از حقوق زنان و رفع هرگونه تبعیض و خشونت علیه آنان و… تدوین شد.

“ظاهراً از بدو پیدایش نظام پدر سالاری که تقریباً با تشکیل دولت ماد در‌ ایران همزمان است، و با استحکام تدریجی آن، به موازات تکامل ابزار تولید و گسترش برده داری، زن‌ ایرانی پایگاه برابر خود را با مرد متدرجا از دست داد، و پسر زادن، مقبول‌تر و دلپسندتر از دختر زادن شد، نقش زن در جامعه، رفته رفته کوچک‌تر گردید و “زنان به حکم نوعی اجبار عملی و طبیعی، تسلیم زورمندی و زورگویی شدند و با درماندگی از ادعای تساوی چشم پوشیدند. چنان‌که بنا به گواهی آثار مکتوب، روی هم رفته برابری جایگاه زن و مرد، به تدریج کاهش یافت و هر چه از منتهای کهن دور می­شویم، برتری جنس مذکر بیشتر به چشم می­خورد و مقام و منزلت زن تنزل می­یابد ” (ستاری؛ 1386: 9).

ایران نیز همچون بعضی از کشورهای جهان در اجرا و یا وضع قوانین با نواقصی مواجه است و نیازمند رفع هر گونه ستیز و جنگ است. این ممکن نمی­شود مگر این که کسانی که شاهد آزار، آسیب، خشونت، تجاوز و انواع دیگری از سوء استفاده بر زنان هستند، سکوت خود را بشکنند و با تلاش و عمل، تغییراتی را‌ایجاد کنند. این تحولات حتی اگر کند صورت گیرد، می­تواند قدمی موثر باشد و دری را برای آرامش زنان باز کند.

در گوشه و کنار، در وسایل ارتباط جمعی، در حاشیه­ی اخبار، در روزهای جهانی دفاع از حقوق زنان، مبارزه با “ختنه دختران”، مبارزه با هر گونه تبعیض و خشونت علیه زنان و… گهگاه خبرهایی از “ختنه دختران” و آمارهای غیر رسمی از‌ ایران به خصوص منطقه کردستان به گوش می­رسد. در حالی که باید توجه داشت که زنان کرد قربانی چنین فاجعه­ای نیستند، بلکه مناطق وسیعی از غرب و جنوب‌ ایران نیز هر روز قربانیانی از این دست را به کام “ختنه” و مرگ می­سپارد.

در گفتگو با افراد مختلف (حتی تحصیل کرده­ها، ماماها و پرستاران) پیرامون “ختنه زنان”، این نتیجه حاصل شد که بیشتر آن­ها اطلاع چندانی از این جنایت و ارتکاب آن در مناطقی از‌ ایران ندارند. این بی‌اطلاعی از کجا ناشی می­شود؟

با توجه به اطلاعات به دست آمده، “کتب پزشکی تا زمان حاضر جنسیت را موضوع علم خود قرار نداده­اند، تنها اعضائی چون مجرای تناسلی، رحم و تخمدان که مستقیما با تولید نسل در ارتباطند، قابل بررسی قلمداد شده­اند، حال آنکه کلیتوریس[1] عضوی است که بهمان ترتیب که توسط جامعه طرد و فراموش شده، در علم طب نیز مورد فراموشی و بی‌توجهی قرار گرفته است:

“زنجیر­ها را از پیکرم بر گیر و بر اندیشه‌ام فرو بند”. در میان مردانی که “ختنه” جسمی و روانی زنان را تعلیم داده­اند، شاید فروید با نظریه‌ی خود در باب طبیعت روانی زنان بیش از همه آن­ها شهرت پیدا کرده باشد. او کلیتوریس را یک ارگان نرینه و مذکر توصیف کرد و فعالیت جنسی مربوط به آن را متعلق به دوران کودکی دانست” (سعداوی؛ 1979: 30).

“شک نیست که قطع جسمی کلیتوریس عملی وحشیانه‌تر و جانی‌تر از قطع روانی آن است، اما نتیجه هر دو کار یکی است، چه در نهایت هر دو روش مانع انجام وظیفه آن می­شوند و بود و نبود آن را برابر می‌کنند. جراحی روانی کلیتوریس چه بسا که زیانبارتر باشد، زیرا نوعی توهم کامل بودن و آزاد بودن را پدید می­آورد، در حالی که کمال چنین زنی شبیه کمال کودک عقب افتاده­ای است که ماده مغزی‌اش سر جای خود باقی است و آزادی او نیز نوعی آزادی کاذب است”(همان).

با این که زنان‌ ایران سال‌های زیادی است که برای به دست آوردن حقوق خود تلاش و مبارزه می­کنند ولی در خرافه­ای مانند ناقص سازی جنسی زنان در مناطقی از‌ ایران چرا مهر سکوت بر لب زده­اند؟ جامعه هم چنان که وظیفه حفظ و نگه داری شیرازه خانواده را بر عهده دارد باید با عوامل مخرب آن نیز مبارزه کند. آن‌چه امنیت زندگی فرزندان و امکان رشد سالم آن­ها را در هم می­ریزد، قوانین مدون مردانه‌ایست که بر زنان تحمیل می­شود. اگر مردان نگران فروپاشی نهاد خانواده هستند چرا قواعدی را که موجب این فروپاشی می‌شود، کنار نمی‌گذارند؟ قواعدی که در مناطق محروم، مذهبی و دور افتاده­ای چون قشم تبدیل به عاملی برای سوء استفاده مردان شده است. کافی است، انسان متعهد با سفر به این مناطق و شنیدن درد دل زنان، گوشه­ای از مشقت و رنج آن­ها را دریابد. این مناطق سنّی نشین جزیی از خاک‌ ایران و ساکنان آن از هموطنان ما محسوب می­شوند، پس توجه به این قشر نیز وظیفه‌ی ماست.

“برای انسان، هم زن و هم مرد، هیچ چیز خطرناک‌تر از ندانستن حقیقت و زندگی کردن در اوهام نیست، زیرا این وضعیت او را از مهم‌ترین سلاح خود در مبارزه برای آزادی، رهایی، اداره حال و اینده خود محروم می­کند. آگاهی بر این امر که انسان هنوز برده­ای تحت ستم است نخستین قدم هجرت او به دیار رهایی است” (سعداوی؛ 1979: 16).

هنوز کسانی هستند که عقب ماندگی اجتماعی زن‌ ایرانی را انکار می­کنند، و از قبول مشکلات جانکاه آن­ها سر باز می­زنند، این نوع تفکر، خطر بزرگی برای آرمان ترقی خواهی در‌ ایران به شمار می­رود. چنآن‌چه به راستی به این آرمان پایبند باشیم، به جای اختفای نقاط ضعف خویش باید به یافتن و آشکار کردن آن­ها بکوشیم، چرا که غلبه بر آن­ها جز از این راه ممکن نیست.

ناقص سازی جنسی زنان و سنجش ابعاد تأثیرگذار بر آن اهمیت ویژه­ای پیدا کرده است. نزدیک به یک دهه است که دانشمندان و محققان علوم گوناگون در سراسر جهان در تکاپوی جستجوی ابعاد پنهان این پدیده هستند. در بخش­های آتی دلایل انتخاب و اهمیت موضوع “ختنه زنان” بیان خواهد شد.

با توجه به اهمیت روابط جنسی، در دوره­ای که دانش مردم ارتقاء پیدا کرده است، هنوز کسانی هستند که متعصبانه به قطع عضو جنسی زنان دست می‌زنند و بخشی از احساسات و غریزه جنسی زن را در همان دوران کودکی عقیم می­کنند، بدون توجه به آن که حقوق زن در جامعه جهانی امروز با قرون گذشته فرق کرده است. اعضای بدن انسان بدون هدف و به طور اتفاقی به وجود نیامده است. وجود کلیتوریس در بدن زن برای این نبوده است که در اوایل زندگیش بریده و قطع شود. این عضو نقش تأمین لذت جنسی زنان را دارد. بنابراین چنین لذتی برای زنان امری طبیعی و مشروع است. فرهنگ موروثی پدرسالاری تبعیض و فشار جسمی و روحی بر زنان روا داشته است. زن از نخستین مراحل کودکی، و در طی سال­های رشد، بلوغ و جوانی، از دانش واقعی نسبت به وجود و بدن خود محروم نگاه داشته می­شود. حال آن که زن آگاه روابط جنسی خود را به مرزهای طبیعی محدود خواهد کرد. در مقابل، ناآگاهی، سرکوفتگی، ترس و قیود گوناگون، نقش رابطه جنسی را در زندگی زنان و دختران افزایش می‌دهند و از حدود و ابعاد معقول آن چنان فراتر می­برند که این روابط تدریجاً سراسر زندگی آنان، و یا بخش عمده آن را به تصرف خویش در می­آورد. تصور کنید زنی که تا این مرحله پیش می­رود و تمامی ابعاد زندگی او را روابط جنسی در بر می­گیرد، راهی جز این ندارد که برای خشنود ساختن غریزه خود دفعه‌های ناموفق جنسی را زیادتر کند.

از آن جا که عمل مزبور برای اطمینان از بکارت قبل از ازدواج و عفت بعد از ازدواج زنان صورت می­گیرد، نباید انتظار داشت که سنت آن به سهولت و در کوتاه مدت رخت بر بندد. به شمار خانواده­هایی که به زیان این رسم پی می­برند و می‌کوشند، دختران خود را از قربانی شدن حفظ کنند، افزوده می‌شود. گاهی پیش می­آید که بعضی از مادران از ترس به خطر افتادن اینده دخترانشان در عدم توفیق برای به دست آوردن شوهر، از ترس خانواده شوهرشان یا پافشاری­های مادر شوهر برای “ختنه” نوه، دختر یا عروسشان دست به این عمل می­زنند. با این حال انجام “ختنه” به مرور زمان شکلی رقیق‌تر به خود گرفته است و دیگر به روش­های ابتدایی و قدیمی انجام نمی­شود. در این پژوهش شخص درمی‌یابد که دختران جوانی که تازه ازدواج کرده و یا دختر دار شده­اند با اشتیاق این رسم را دنبال می­کنند.

هم چون بسیاری از اعمال سنتی دیگر، ناقص سازی جنسی زنان در خانواده­ها بیشتر در محیط خلوت و دور از چشم انجام می‌شود؛ از طرفی، تقدس بخشیدن به خانواده و نگهداری اطلاعات مربوط به آن در محدوده چاردیواری خانه و این باور که اغلب جوامع دست به چنین عملی می­زنند، سبب تقویت این رسم می‌شود.

معمولاً جمع آوری آمار دقیق در مورد ناقص سازی جنسی زنان کار مشکلی است. آن‌چه این مشکل را تشدید می­کند، این است که خود قربانیان، تمایل چندانی به گزارش دادن این عمل و قبیح شمردن آن ندارند. علاوه بر این دولت­ها نیز به رغم آمار تکان دهنده، به دلیل آن که بازگویی این رخ دادها، نوعی تعرض به تمامیت خانواده تلقی می­شود و انجام این عمل به قوم و اقلیت خاصی تعلق دارد، می‌کوشند این کار و آمارهای مربوط به آن را نادیده بگیرند.

“ختنه زنان” موجب عوارض جسمی و روانی برای آن‌ها می‌شود و ترس و عدم امنیت را در وجود کودک دختر نهادینه می­کند.

گر چه مرتکبین ناقص سازی جنسی زنان آن را اقدامی برای محدود کردن میل جنسی زنان می‌دانند ولی این عمل در واقع مانع ارضاء جنسی است در حالی که میل همچنان باقی است. در بسیاری از فرهنگ­ها فصل منظم ناقص سازی جنسی وجود دارد که طی آن دخترانی که به سن خاصی رسیده­اند به طور جمعی در چارچوب مناسکی قرار می­گیرند که “آن‌ها را به زن تبدیل می­کند”. این مناسک شامل حذف فیزیکی بخش­هایی از اندام تناسلی، و همچنین اعمال آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی است که آن‌ها را برای زن بودن در آن جامعه آماده می­کند. بعضی از جوامعی که ناقص سازی جنسی را انجام می‌دهند نیازی ندارند که دختران و زنان مناسک خاصی را از سر بگذرانند، اما “ختنه” کردن یا “ختنه” نکردن جزءِ مشغولیات جوامع آن‌ها به شمار می­آید. دخترانی که ختنه نشده‌اند منزوی می‌شوند و ممکن است ازدواج آن‌ها با موانعی روبرو شود. ناقص سازی جنسی زنان به بسیاری از طرفین، والدین، خانواده­های گسترده، همسران، دایه‌ها و البته، خود زنان و دختران جایگاه اجتماعی می‌دهد (کینوتی به نقل از جواهری؛ 2011).

اهمیت این پژوهش نخست دفاع از دخترکانی است که بدون هیچ اختیاری بر پایه اصول به غلط تعیین شده جامعه “ختنه” می­شوند. بر خلاف پسر بچه­ها این عمل در روابط جنسی و زندگی اینده آنان تأثیر گذار است؛ دختر بچه­ها هم به جهت کودکی ناتوانند و هم قربانی جنسیت خود می­شوند. گاهی حتی عمل “ختنه” را برابر با عمل عقیم کردن مردان می­دانند که آنان را برای بردگی به حرمسراها می­فرستادند و زنان را نیز عقیم می­کنند تا مردان خاطر جمع شوند آن‌ها عفت خود را از دست نمی‌دهند. در حالی که عقیم کردن مردان عملی است که تقریباً در دنیا منسوخ شده است و تنها شاید نمونه­هایی انگشت شمار را در کشورهای عربی و عقب مانده می­توان پیدا کرد “ختنه زنان” هم چنان رایج است.

ستم جنسی به مثابه قدیمی‌ترین و حتی شدیدترین شکل نابرابری مرد و زن تلقی می­شود. نمونه­هایی از این گونه ستم­ها در خانواده­هاست که به زنان تحمیل می­شود و چون در فضای تنگ خانه اتفاق می­افتد به بیرون از آن راه نمی­یابد. زنان نیز که خود و یا دخترانشان بخش بزرگی از قربانیان هستند به شدت وابسته و زیر سلطه‌ی مردانند و آگاهی لازم را نیز ندارند تا مانع تداوم این رسم شوند.

در حالی که داشتن رابطه سالم جنسی امری طبیعی است اما جایگاه درست آن به افراد جامعه آموزش داده نشده است. به این نکته واقفیم که امیال و روابط جنسی یکی از داده­های طبیعی فردی است، بنابراین کاری که باقی می­ماند این است که سلامت این رابطه حفظ شود و به حق برخورداری از آن باور داشته باشیم تا بتوان مطابق با منافع فردی و اجتماعی آن را تبیین کرد.

هر پژوهشی در راستای برآوردن هدف یا اهدافی انجام می­شود. علاوه بر این اهداف پژوهش مسیر آن را نیز روشن می­سازد. اهداف این پژوهش به دو بخش کلی و جزیی تقسیم می­شود.

هدف کلی این پژوهش بررسی عوامل اجتماعی- فرهنگی مرتبط با “ختنه دختران و زنان” است.

اهداف جزیی این پژوهش عبارت‌اند از:

بررسی متغیرهای اجتماعی مرتبط با “ختنه زنان”: شغل زنان، میزان آگاهی آن­ها از خطرات “ختنه زنان”، شیوع “ختنه”، میزان سواد زنان، میزان استفاده زنان از وسایل ارتباط جمعی.

بررسی متغیرهای فرهنگی مرتبط با “ختنه زنان”: مذهب، پایبندی به اعتقادات مذهبی، اعتقاد زنان به کلیشه­های جنسیتی، محل سکونت، اعتقادات و خرافات برای انجام عمل “ختنه زنان”، سنی که دختران در آن “ختنه” می­شوند.

بررسی متغیر­های جمعیتی مرتبط با “ختنه زنان”: جنسیت فرزندان، سن زن، تعداد فرزندان.

بررسی مشکلات ناشی از “ختنه” برای زنان: مقاربت، زایمان، قاعدگی.

تعیین میزان انواع “ختنه زنان” که شامل “ختنه” از نوع 1 تا 4 است.