حمید احدی
سعید حجاریان در مقاله ای در همایش دولت مدرن در دانشگاه تهران، بعد از مدت ها سکوت بررسی تازه ای درباره وضعیت کشور ارائه داد و از جمله گفت مگر میشود دولتی که مشروعیتش را از مردم نگرفته و جیبش را هم از جای دیگر پر کرده، به فکر افزایش درآمد سرانه مردم باشد تا شاید و احتمالاً پس از آن افزایش درآمد سرانه و به تبع آن کورسویی هم از دموکراسی پیدا شود؟ در بخش دیگری از مقاله مدیر روزنامه تعطیل شده صبح امروز تاکید شده که ایرانی ها حتی ممکن است شهروندان خوبی برای دموکراسی نباشند اما به یقین زیر علم دیکتاتوری هم سینه نخواهد زد.
در بخشی از مقالهء سعید حجاریان که خود نتوانست آن را به علت ضعف قرائت کند با عنوان «دولت مدرن و شرایط آن» شروط لازم دولت مدرن آمده است: نخستین شرط دولت قوهء نفاذ است. همانی که انگلیسیها به آن میگویند: penetration . قوهء نفاذ اعم از قوه مجریه است. بهترین برابری برای آن قلمرو است. قلمرو واژهای است مرکب، تشکیل شده از دو جزو: قلم و رو. قلم که نماد فرمان است و رو هم از مصدر رفتن نماد حوزهء نفوذ. جایی که قلم سلطان را تا آنجا میخوانند و محترم میدارند. شاید pen در penetration به همان معنای قلم در قلمرو باشد. قلمرو دولت را باید دقیقاً شناخت; مثلاً ممکن است قلمرو شاه تا دروازه بابهمایون بیشتر نباشد. اما ایران کجا و باب همایون کجا؟ در واقع شرط اول دولت این است که قلمرو دولت و مرزهای سرزمینیاش با هم منطبق باشند.
در قسمت دیگری با عنوان “نوع نفوذ دولت در قلمرو” گفته شده: شرط دوم نوع نفاذ دولت است. کیفیت و چگونگی نفاذ هم مهم است. نفاذ یعنی چه؟ نفاذ یعنی توان سرکوب عریان. مثلاً توان سرکوبی که قوهء قهریه دارد. اما دولت ابعاد مختلف هم دارد.
به گفته حجاریان در بخش دولت و ایجاد رفاه: دولت باید بتواند از هرم آبراهام مازلو کم کم بالا برود. یعنی در مرتبهء نخست، امنیت و ایمنی ایجاد کند. شرط لاینفک هر دولتی ایجاد امنیت در مقابل دشمنان خارجی بوده است. همچنین دولت باید بتواند از هرج و مرج داخلی هم جلوگیری کند. در هرم مازلو پس از امنیت، به خوراک و پوشاک میرسیم. یعنی دولت باید بتواند از احتکار، قحطی و مرگومیر جلوگیری کند. دلیل نظارت دقیق دولتها بر واحدهای مقیاس و میزان و خلوص سکههای ضرب شده و جلوگیری از ضرب سکه قلب، همین است. دولت باید بتواند فضا و شرایط مناسب خرید و فروش را ایجاد کند. دولت باید بتواند سرپناه برای مردم ایجاد کند. این همان دولت رفاه و چتر تامین اجتماعی است.
اگر دولت این کارها را انجام داد میتوان گفت;خودش را مستقل نگه داشته است. به خصوص در دنیای رقابتی و عصر جهانی شدن. اگر وظیفه دولت در ایجاد امنیت در زمان جنگ و در مقابل دشمن خارجی است، در فضای رقابتی و عصر جهانی شدن دولت باید بتواند قابلیت و زمینهء رقابت در داخل و خارج از کشور را فراهم کند. دولت از یک نگاه، یک سربازخانهء بزرگ است و از نگاه دیگر، یک بنگاه بزرگ.
به گفته مشاور سابق توسعه سیاسی رییس جمهور: نخستین شرط، مشروعیت دولت است و چگونگی کسب این مشروعیت. یعنی هم مهم است که دولت مدرن مشروع باشد و هم مهم است که این مشروعیت چگونه کسب و از چه طریقی بیان شود. دولتهای مدرن نمیتوانند منبع مشروعیت را بر منابع سنتی استوار کنند: «منابعی مثل: خون، خاک، نسب، نژاد، حق الهی. کاریزما و نظایر اینها.امروزه برخلاف سالیان پیش رواج اندیشه قراردادگرایی از یکسو و گسترش امواج گوناگون دموکراسی از سوی دیگر باعث شده است که حق حاکمیت ملتها به رسمیت شناخته شود و البته حق حاکمیتی که برمبنایی دموکراتیک به منصه ظهور رسیده باشد.
حجاریان سه خاستگاه برای دولت مدرن قائل شده. به گفته وی هگلیها اعتقاد دارند روح مطلق در سیر و سلوک خود از سه مرحله عبور میکند: خانواده، جامعهء مدنی و دولت. اگر تجمیع قدرتی نباشد و اگر این قدرت تجمیع شده به انباشت و استمراری نرسد هر نوع توزیع قدرتی در واقع توزیع ضعف است. ضعف همان و هرج و مرج هم همان. قصه پرغصهء تاریخ ایران هم اینچنین است. همین که دولتی ایجاد نشد تا قدرت را تجمیع کند و استمرار بخشد; به همین دلیل تاریخ ایران چیزی نیست جز ادوار پیدرپی استبداد و هرج و مرج.
دولت مطلقه در واقع میخواهد با میانبر زدن در تاریخ، عقبماندگیها را جبران کند; مثلاً در کشورهای توسعه یافته، بورژوازی توسعهء صنعتی را ایجاد کرده است اما دولت مطلقه وقتی میبیند بورژوازی و جامعهء مدنی ضعیف است خودش آستینها را بالا میزند تا توسعهء صنعتی ایجاد کند.
در این بخش از سخنان خود حجاریان که بعد از سوء قصدی که توسط گروه های تندرو علیه وی صورت گرفته به دشواری سخن می گوید و راه می رود به شرایط روز پرداخته و گفت پس از روی کار آمدن دولت نهم و حتی قبلتر از آن، بعد از قضایای مجلس هفتم و انتخابات بعدی در گوشه و کنار اردوی اصلاح طلبان زمزمههایی به گوش میرسد. زمزمههایی که معمولاً پشت نقاب انتقاد از پوپولیسم و دموکراسی پوپولیستی است اما در واقع همان حرفهای قدیمی است اندر باب اولویت توسعه بر دموکراسی یا نشان دادن اینکه با چه حدی از درآمد سرانه، چقدر دموکراسی میتوان داشت و اینکه تا توسعه صنعتی و خصوصیسازی در کشور محقق نشود، دموکراسی سرابی بیش نیست.
به گفته وی مساله، محدود به سیاسیون یا اقتصادیون نیست. روشنفکران هم گویا از تاریخ درس نگرفتهاند.این حرفها، یعنی اینکه فعلاً به توسعهء اقتصادی و افزایش درآمد سرانه فکر کنیم و دموکراسی را بگذاریم برای روز مبادا، حرفهای جدیدی نیستند.آقای لئونارد پای هم که در زمان محمد رضا به ایران آمده بود توصیه اش به محمد رضا همین بود. میگفت;دموکراسی مال درآمد سرانهء بالای 6000دلار در سال است و شما فعلاً کاری با دموکراسی نداشته باشید و بچسبید به همان درآمد سرانه. درست است که رابطه معناداری میان توسعهء اقتصادی و دموکراسی وجود دارد اما این رابطه به قول منطقیون ضروری نیست و الزاماً توسعه اقتصادی علت دموکراسی نیست. توسعه میتواند محرک دموکراسی باشد و حتی تسهیلکننده آن، اما نمیتوان اثبات کرد که دموکراسی نمیآید مگر بعد از توسعه اقتصادی و نمیتوان اثبات کرد که دموکراسی ضرورتاً میآید پس از توسعه اقتصادی. کشورهای حاشیهء خلیج فارس را با درآمد سرانه بالای 25000 دلار نگاه کنید. کدامشان دموکراسی دارد؟ کدامشان پارلمان و انتخابات و احزاب جدی و موثر دارد ؟ البته باید دید که با مدافعان این ایده تا کجا میتوان موافقت داشت و همدل بود؟ ما باید خصال و ویژگیهای پاتریمونیال دولت در ایران را از بین ببریم. در واقع نیاز به یک پروژه پاتریمونیالزدایی داریم.
حجاریان سپس از حضار سئوال کرد مگر میشود دولتی که مشروعیتش را از مردم نگرفته و جیبش را هم از جای دیگر پر کرده، به فکر افزایش درآمد سرانه مردم باشد تا شاید و احتمالاً پس از آن افزایش درآمد سرانه و به تبع آن کورسویی هم از دموکراسی پیدا شود؟ این خیال خام خود فریبی است و نعل وارونه.مردم ایران شاید هنوز شهروندان خوبی برای دموکراسی نباشند و مشتاقانه از یک فعالیت دراز آهنگ و طاقتفرسای اصلاحطلبانه برای دموکراتیک کردن دولت کاملاً و مستمراً حمایت نکنند، اما یقیناً زیر علم دیکتاتوری هم سینه نخواهند زد.