شرح

نویسنده
بهاره خسروی

درباره‌ی دانشور اولین زن ایرانی که وارد عرصه ادبیات مدرن شد

جدال نقش با نقاش…

سیمین دانشور مشهورترین نویسنده‌ی زن ایران است. نویسنده‌ای که تاکنون  دهها اثر تدوین شده از خود به جای گذاشته است. اما هم اکنون نگران آخرین رمان خود “کوه سرگردان” جلد سوم سه‌گانه‌‌اش است که، مفقود شده است.

دانشور پیش‌تر، “جزیره‌ی سرگردانی” و “ساربان سرگردان” را از این مجموعه منتشر کرده که حالا جلد سوم آن یعنی “کوه سرگردان” که قبلا چندین و چندبار خبر انتشارش داده و گفته شد به نمایشگاه کتاب چند سال پیش می‌رسد، گم شده است. دانشور زمانی گفته بود، این کار به بازنویسی نیاز دارد.

 

 

 دربخشی از گزارشی که در این‌باره در شماره‌ جدید نشریه‌ “نافه” منتشر شده، آمده است: “چند ماهی که از انتشار “ساربان سرگردان” گذشت، این خبر منتشر شد که سیمین دانشور ادامه این رمان را می‌نویسد. یک سال که گذشت، او گفت اسم رمان تازه‌اش “کوه سرگردان” است. سال 82 گفت نوشتن رمانش رو به پایان است و مأموریت او با نوشتن “کوه سرگردان” در این دنیا تمام می‌شود. سال 83 گفت “کوه سرگردان” ش از مرحله نهایی گذشته است.

سال 84 قصه رمان را تعریف کرد و گفت آخرش این شعر را درباره امام دوازدهم شیعیان نوشته که “دست غیبا سوخت جان در انتظارت ‎ـ کو ظهورت دیر شد هنگام کارت.” سال 85 گفت نگارش رمانش تمام شده و آن را به ناشر سپرده. سال 86 چیزی نگفت؛ چون تیرماه همان سال به کما رفت و از همان زمان با بیماری طاقت‌فرسایی دست و پنجه نرم می‌کند. در سال‌های بعد هم دیگر حرفی نزد.

فقط در همان سال بود که عده‌ای سراغ رمان او را گرفتند. خیلی‌ها دست ارشاد را در کار می‌دیدند. عده‌ای خیال می‌کردند وزارت ارشاد محمدحسین صفار هرندی به آخرین رمان او مجوز نداده است… اما واقعیت این است که “کوه سرگردان” دانشور اصلاً به وزارت ارشاد نرفته است. حتا برای گرفتن فیپا به کتابخانه ملی هم نرفته است. در این‌ دو جا اسمی از رمان او نیست. “کوه سرگردان” در خانه‌ دانشور مفقود شده است.

دانشور اواخر تیر 86 مشکل تنفسی پیدا می‌کند و چند روزی به کما می‌رود. قبل از آن‌که او بستری شود، ظاهراً این رمان چند باری در خانه نویسنده‌اش خوانده شده. علیرضا حیدری - مدیر انتشارات خوارزمی - چند بار با خود دانشور آن را خوانده‌اند و درباره آن بحث کرده‌اند. دانشور هم ظاهراً چند بار رمانش را بازبینی کرده تا مقدمات ممیزی‌اش در ارشاد فراهم شود.

آن‌چه مسلم است، این است که سیمین دانشور قبل از تیر 86 کار رمان را تمام کرده. خود انتشارات خوارزمی هم این اطمینان را دارد که “کوه سرگردان” تمام شده است. اما این‌که کار بازبینی آن به کجا کشیده مسأله‌ای ست که نمی‌توان با اطمینان درباره‌اش حرف زد. مشخص نیست کار بازبینی به پایان رسیده یا نرسیده. این رمان اکنون در خانه نیست.

در این سه سال بارها دست‌نوشته‌ها، کتاب‌ها و اتاق کار دانشور جست‌وجو شده‌اند. تاکنون که ردی از آن پیدا نشده. آن‌چه پیدا شده، ظاهراً فقط دست‌نوشته‌هایی لابه‌لای کاغذها بوده‌اند؛ ولی ربطی به “کوه سرگردان” نداشته‌اند. مدیر انتشارات خوارزمی گفت، اگر کسی بخواهد از این رمان سوءاستفاده کند و آن را منتشر کند، از او شکایت می‌کند.

اگر گفته‌های دانشور را در سال‌های قبل از بیماری ملاک قرار دهیم، می‌شود این سؤال را پرسید که چرا این همه تعلل سر انتشار رمان “کوه سرگردان” صورت گرفته است. شهریور 86 انتظارها این بود که رمان او در نمایشگاه کتاب تهران دربیاید؛ اما درنیامد. شاید این همه تعلل به قصه این رمان برگردد.

“کوه سرگردان” جلد سوم دو رمانِ “جزیره سرگردانی” و “ساربان سرگردان” است. اولی شهریور 72 درآمد و دومی شهریور 80. این رمان‌ها سه‌گانه‌ای را تشکیل می‌دهند از زندگی چند انسان سرگردان در سال‌های قبل از انقلاب و ماه‌های آغاز انقلاب. در دو رمان اول انبوهی از پرسش‌ها مطرح می‌شود.

بین شخصیت‌ها بحث‌ زیادی درباره نحله‌ها و مشی‌های سیاسی درمی‌گیرد؛ اما هیچ‌کدام پاسخی قطعی نمی‌گیرند. در جلد سوم است که ظاهراً دانشور به آن پرسش‌ها پاسخ می‌دهد. شخصیت‌ها به سرانجامی می‌رسند. با این حال هنوز پایان کار هستی، شخصیت اصلی این سه‌گانه لو نرفته است…

 

درباره‌ی دانشور

سیمین دانشور یکی از نویسندگاه بعد از جریان مشروطیت در ایران است که به عنوان اولین زن ایرانی وارد عرصه ادبیات ایران شد.

سیمین در هشتم اردیبهشت 1300 در شهر شاعر پرور شیراز چشم به جهان گشود. پدرش دکتر محمد علی دانشور (احیا السلطنه) بود همان کسی که سیمین در رمان سووشون به نام دکتر عبدالله خان یاد می کند، احیا السلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب های جمعه بر سر مزار حافظ جمع میشدند و یاد حافظ را زنده میداشتند. مادرش قمر السلطنه حکمت نام داشت. بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می‌آموخت و مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت.

این بانوی داستان سرا از کودکی با ادبیات و هنر توسط مادر و پدرش آشنا شد و دوران ابتدایی و متوسط را در مدرسه انگلیسی “مهرآئین” به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر کشور شد. سپس به تهران آمد و در دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و در مدرسه‌ای آمریکایی در تهران اقامت گزید.

پدرش در سا ل1320، زمانی که سیمین موفق به اخذ مدرک لیسانس شده بود، فوت شد و با وجود در آمد مکفی پدر و ثروت مادرش برای مدتی مجبور به کار کردن شد. از جمله کارهایی که سیمین به آن اشتغال داشت، معاونت اداره‌ی تبلبغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله برای روزنامه‌ی ایران بانام مستعار شیرازی بی‌نام بود و برای مدت کوتاهی نیز در رادیو تهران مشغول بود. دکتر سیمین دانشور درسال، 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با عنوان “آتش خاموش” منتشر کند که برخی از داستان‌های این مجموعه شانزده قسمتی، قبلا در روزنامه‌ی کیهان، مجله بانو و امید چاپ شده بود.

به واقع او اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت، قبل از او هم افرادی بودند مانند امینه پاکروان که البته به فرانسه می‌نوشت ولی فارسی را خوب نمی‌دانست اما به شکل تثبیت شده سیمین دانشور اولین زن نویسنده ایرانی هست.او در دورة داستان‌نویسی را آغاز می‌کند که حضور زن به عنوان نویسنده امری خرق عادت بود، کاری را که فروغ د رشعر انجام می دهد دانشور در داستان ترسیم می‌کند. اولین اثرش که “آتش خاموش ” نام دارد را د ر22 سالگی نوشت ودر 27 سالگی چاپ کرد، البته این داستان مشق اول او بود.

وقتی که آن را به صادق هدایت نشان داد ونظرش را خواست به او گفت “اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن دیگر خودت نخواهی بود، بنابراین بگذار دشنام‌ها و سیلیها را بخوری تا راه بیفتی من هم همین کار را کردم”.

خود دانشور علاقه چندانی به اولین اثرش یعنی آتش خاموش ندارد و معتقد است این مجموعه به مقتضای سنش بسیار رمانتیک است و هرگز اجازه مجدد برای چاپ آن را نداده است.دراین هنگام دانشور تحت تاثیر اوهنری است، این کتاب درمقایسه با آثار بزرگ علوی و چوبک، سیاه مشقی بیش نیست، در این اثر نقایص بسیاری وجود دارد. از جمله حضور نویسنده، تقابل مفاهیم کلی، دو پارگی در اثر، آدمهای محلی و آدم نا متعارف شود. همچنین چون داستان به شیوه یادداشت برداری روایت می شوند باعث ایجاد دردسرشده است.

در آخر بهار همان سال یعنی 1327، پس از انتشار “آتش خاموش” دکتر سیمین دانشور در مسیر باز گشت از شیراز به تهران با جلال‌آل‌احمد آشنا شد این تاریخ نقطه‌ی عطفی در زندگی سیمین محسوب می شود ؛ زیرا جلال‌آل‌احمد نیز از نویسندگان به نام دوره است که اولاً با بزرگان این عرصه آمد و شد دارد، ثانیاً ذاتاً نویسنده پرور است.

دانشور یکی از دانشجویان مشهور دوران طلایی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است که در محضر اساتید چون فروزان فر، بهار، خانلری حضور داشت اما اینکه می گویند چرا به سمت گرایش های ادبی آنها نرفته چند دلیل دارد. اول آنکه همسایه نیما بود و نیما را خوب می شناخت. نیما بسیار از اشعارش را در حضور او سرود، پس آشنایی او با نیما بسیار اثر گذار بوده. نکته بعد آشنایی او با خانم سیاح بود و رساله اش ابتدا به راهنمایی او بود. خانم سیاح فارسی زیاد نمی دانست اما انگلیسی اش خوب بود و دانشور برایش ترجمه می کرد. خانم سیاح دکترایش را از روسیه گرفته بود و چخوف را او به دانشور شناسانید. او تأثیر زیادی بر دانشور گذاشت تا دچار تحجر دانشگاه نشود. تا اینکه خانم سیاح مرد و در پایان رساله اش مجبور شد که با فروزان فر که مخالف شعر نو (بحر طویل می دانست) ادامه دهد.

نکته سوم هم حضور جلال بود واین خانه که مرکز رفت و آمد نویسندگان و شاعران جدید بود ؛ آدم های مثل براهنی، ساعدی، شاملو، شاهرودی، اخوان و…

سمین دانشور در سال 1328 موفق به اخذ مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و رساله ی زیبایی شناسی “علم الجمال و جمال ” را که در رابطه با ادبیات قرن هفتم است به رشته تحریر در آورد. به مدت پیج سال با متقدان بزرگی چون فاطمه سیاح، بهمینار، ملکی و فروزانفر کار کرد. داستان های نخستین خود را برای فاطمه سیاح می خواند و به تشویق و توسط او داستان هایش را برای مدت یکسال برای فردی می خواند و از نظرات او سود می جست، که بعدها توسط جلال آل احمد متوجه شد این فرد کسی نبود جز هدایت که به گفته خود سیمین به دور از هرگونه مرید پروری، آثار ابتدایی یک دختر جوان را با حوصله نقد می کرده است. در سال 1329 جلال آل احمد و سیمین دانشور به رغم همه ی مخالفت هایی که از جانب خانواده ی جلال آل احمد اعمال می شد ازدواج کردند. دلیل مخالفت پدر جلال که یک روحانی بود، مکشوفه بودن سیمین بود. ولی در واقع جلال و پدرش سال ها بود که سر مسائل بی شمار و ریشه ای با یکدیگر اختلاف داشتند. پدر جلال در روز عقد کنان مراسم را ترک کرد و به قم بازگشت و تا ده سال بعد از آن پای به خانه ی جلال نگذاشت. سیمین دانشور تا سال 1348 که جلال به طور ناگهانی در اسالم نقاب خاک بر چهره پوشید، باوی همراه بود.

مهاجرت به آمریکا

در سال 1331 (1951 م)، دکترسیمین دانشور با استفاده از بورس تحصیلی فولبریت به ایالات متحده آمریکا می رود و به مدت دو سال در رشته زیباشناسی در دانشگاه استنفورد که یکی از بهترین و گرانترین دانشگاه هایی آمریکا است مشغول به تحصیل می شود و نزدیکتر والاس استنگر داستان نویسی و نزد فیل پریک نمایشنامه نویسی می پردازد. در این مدت داستان های کوتاه او به انگلیسی در مجله ی ادبی پاسیفیک اسیکتاتور و کتاب داستان های استنفورد به چاپ رسید. او در آمریکا تکنیک‌، فضا سازی، مکان و محیط داستانی را آموخت و در واقع از مدرن ترین شیوه‌های‌ روایی داستان آگاه شد.

وقتی از آمریکا برگشت، شهری چون بهشت را نوشت که ده ها قدم از آثار قبلی اش جلوتر بود.

 

اصول واقع گرایی

دکتر سیمین دانشور نویسنده ای بوده که تا به امروز به اصول واقع گرایی در داستان تاکید داشته است، او حتی در نقدی که برآثار اویسی نقاش می نویسد گفته که آبستره در نگاه وی و آثار وی را نمی پسندد. او روایت های آبستره و انتزاعی را نمی‌پسندد و همواره بر رئالیسم اصرار داشته است. سوال این است که چرا دانشور این چنین بر واقع گرایی داستانی اصرار داشته و خود نیز یکی از شاخص ترین نمایندگان آن در داستان ایرانی است. او می گوید :“شاید من آن نقد را نوشته باشم درست یادم نمی آید اما نقاشان ما اکثراً غرب گرا هستند. چهره هایی مانند ضیاءپور، محصص، اویس و… از این نمونه‌ها هستند در هر حال آبستراکسیون و انتزاع چارچوبی مبهم است و به پیچیده نشان دادن جهات تمایل دارد. اما ملت ما، ملت با سوادی نیستند و تعداد آدم های باسواد و هنر شناس ما بسیار کم است، بنابراین هنراهای ما باید به سمتی روند که بتوانند فهم مردم معمولی را هم ارضا کنند. این مردم نمی توانند آبستراکسیون را بفهمند. مثلاً آقای محصص تابلوهایی دارد که گاه خود من در درک آن ها مشکل دارم و گاه بسختی آن را می فهمم پس مردم عادی چه کنند. پدر من در آمد تا بتوانم به این نثر ساده دست پیدا کنم. ما در دوره‌ی دکترای ادبیات در دانشگاه تهران با اصول استادی مانند فروزان فر روبه رو بودیم که می‌گفت اگر و صاف را می خوانید باید نمونه نثری مانند آن بنویسید و با بیهقی را باید به سبک خود او بنویسید (جالب اینکه نثر بیهقی بسیار ساده است و همین هم باعث زیبایی تاریخ او شده است) بنابراین من با توجه به این تجربیات فکر نمی کنم ملت ایران بتواند با فرم های انتزاعی خو بگیرد. البته من این فرم ها را رد نمی کنم و هر کس می‌تواند سلیقه و اصول خودش را داشته باشد ولی من انتزاع را در ایران قبول نمی‌کنم. من که فقط برای نخبگان نمی‌نویسم برای همه می نویسم.”

 

سیمین دانشور و صادق هدایت

دکتر سیمین دانشور از جمله نویسندگان ایرانی است که با صادق هدایت آشنایی داشته و او را درک کرده است. این همنشینی و آشنایی با هدایت در زندگی دانشور نقطه عطفی به حساب می آید که می توان آن را دیدار دو نویسنده مهم دانست که هر دو از مشهورترین چهره های ادبیات ایران در جهان هستند. او در مورد صادق هدایت می گوید :

“صادق هیچگاه عروسی نمی رفت، اصلاً اعتقاد به این مراسم نداشت، ولی عروسی من و جلال را آمد. دکتر کریم هدایت در شیراز زندگی می کرد. او پسر عموی صادق هدایت بود و در ضمن من چند کتاب از هدایت را در همان نوجوانی خوانده بودم و در عین حال انشای خوبی هم داشت (آن زمان می گفتند هر کسی انشای خوبی داشته باشد نویسنده می شود) در هر حال روزی دکتر کریم هدایت به خانه ما تلفن کرد و گفت صادق هدایت در شیراز است و می خواهد جاهایی را ببیند که ما نه بلدیم و نه سر در می آوریم تو حاضری راهنمای او باشی ؟ گفتم با کمال میل. صادق خان تا من را دید گفت خود تو را در این قهوه خانه ها و جاهایی که من می خواهم ببینم راه می دهند. گفتم دختر دانشور را همه جا راه می دهند ! آن زمان شیراز کوچک بود و مکان های محدودی داشت، با هم به قهوه خانه رفتیم. هدایت تا درک و تجربه شخصی نداشت نمی نوشت، به هند رفت و برگشت تا بوف کور را بنویسد.”

 

دانشور و سیاست

در آن دوران بسیاری از نویسندگان بخاطر جنجال های قلمشان مطرح بودند یا اینکه اهل بگیر و ببند های سیاسی بودند، اما جالب آن است که دانشور با آنکه در بطن این جریان ها زندگی می‌کرد و نفس می‌کشید، هرگز نه وارد دنیای سیاست شد و نه از موقعیت خویش سرد استفاده کرد.

دانشور در مصاحبه ای خود را برخلاف همسرش (جلال آل احمد)، اهل سیاست به حساب نمی آورد: “من همیشه ( سیمین دانشور) باقی ماندم، هیچ گاه (سیمین آل احمد) نشدم و اصلا هم با طرز فکر جلال موافق نبودم و نیستم. من با نوسان موافق هستم و هرگز سیاسی نبودم.

هدف سیاست رسیدن به قدرت است و آدم خاص و جاه طلبی می‌خواهد. من آدمی هستم به کلی غیر سیاسی. “

 

 

خودداری از عضویت در فرهنگستان

بنابر اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زبان فارسی زبان رسمی و مشترک ملت ایران است به منظور حفظ اسلامیت و تقوبت و گسترش این زبان در بدو تاسیس فرهنگستان شورای عالی انقلاب فرهنگی، هفده تن از محققان و ادیبان و صاحب نظران برجسته ی زبان و ادب فارسی را انتخاب و برای صدور حکم عضویت در شورای فرهنگستان به ریاست جمهوری معرفی کرد.

اعضای منتخب اولیه ی شورای فرهنگستان عبارت بودند از :

آقایان : استاد احمد آرام ـ دکتر نصرالله پور جوادی ـ دکتر حسن حبیبی ـ دکتر غلامعلی ـ حداد عادل ـ استاد بهاء الدین خرمشاهی ـ دکتر محمد خوانساری ـ دکتر محمد تقی دانش پژوه ـ دکتر علی رواتی ـ دکتر جعفر شهیدی ـ دکتر حمید فرزام ـ دکتر فتح الله مجتبائی ـ دکترمهدی محقق ـ استاد سید محمد محیط طباطبایی ـ استاد ابوالحسن نجفی ـ دکتر غلامحسین یوسفی و خانم ها دکتر سیمین دانشور و دکتر طاهره صفارزاده.

البته از این منتخبان سه نفر شامل دکتر سیمین دانشور و آقایان دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر غلامحسین یوسفی از ابتدا به علت گرفتاری‌های شخصی از حضور در شورا و عضویت در فرهنگستان عذر خواهی و استعفا کردند.

 

ناگفتنی‌ها

این جمله بوفون را که “سبک هرکس خود او است” در مورد بانوی قصه، سیمین دانشور به نحو حیرت انگیزی کار کرد پیدا می‌کند. بی جهت نیست که هوشنگ گلشیری عنوان “جدال نقش با نقاش” را بر کتابی که در مورد دانشور می نویسد، بر می گزیند. او در داستان نویسی ایران معاصر به عنوان موفق ترین نمونه ها از جهات مختلف است.

به طور کلی سیمین دانشور در آثار خود به مشکل هویت و جایگاه زن ایرانی در مرحله‌ی از تغییر و تحول اجتماعی می پردازد و تلاش زنان برای خودیابی را با انتقاد از جامعه ای که دنیای زنان ناشناخته تر از دنیای مردان است، مورد بررسی قرار می دهد.

رمان “جزیره سرگردانی” که وقایع آن از نزدیکی های پایگیری انقلاب اسلامی در کشورد آغاز و تا بحبوحه انقلاب ادامه می یابد، جزء آخرین آثار داستانی منتشره از این بانوی کهنسال نویسنده است که در شمارگان بالایی به چاپ رسیده و مورد توجه محافل و منتقدان ادبی واقع شده است. تیراژ افسانه ای « ساربان سرگردان » که حدود هشتاد و هشت هزار است، در روزگاری که تیراژ رمان چیزی حدود سه هزار نسخه است، تاکیدی دیگر بر این نکته است که دانشور در مخاطب شناسی نیز تبحر زیادی دارد، این امتیاز را قبل از هر چیز باید ناشی از درک و فهم نویسنده اش از انسان ایرانی با توجه به فرهنگ و تمدن ایرانی است. او به عمیق ترین شکل ممکن انسان ایرانی را با توجه به اعتقادات و باور هایش در آثارش بازتاب می دهد.

جلد سوم که “کوه سرگردان” نام دارد بیشتر درباره موعود نوشته است.

سیمین دباره خاطراتش میگوید : “تمام خاطراتم را از اول عمر تا به حال نوشته ام که پس از مرگم به چاپ خواهد رسید.”

سازمان میراث فرهنگی چندی پیش به درخواست خود استاد، خانه ای که او و جلال آل احمد در آن زندگی می کردند را ثبت کرده است. دکتر سیمین دانشور آرزو دارد پس از مرگ وی این خانه تبدیل به یک کانون فرهنگی برای استفاده هنرمندان و نویسندگان شود.

 

 

دانشور به روایت دیگران

منیرو روانی‌پوردرباره‌ی دانشور گفته است : “شهرزاد برای اینکه زنده بماند اتاق خوابش را تبدیل به اتاق کارش کرد و سالیان سال بعد سیمین دانشور به ضرورت زمانه اتاق کارش را از اتاق خوابش جدا کرد. تا آن زمان اتاق کار برای زن قصه‌گو معنایی نداشت. آرایش‌گران، خیاطان هر کدام برای خود اتاق کاری داشتند و زن قصه‌گو آنقدر به حساب نمی‌آمد و قصه‌گویی حرفه‌ای نبود که محلی برای آن درنظر گرفته شود. سیمین دانشور قصه‌گویی را در قد و قواره یک حرفه به جامعه ما نشان داد.”

محمود عنایت سردبیر مجله”نگین” در ویژه نامه‌ی سیمین می‌نویسد: “سیمین دانشوری که در نوشته‌ها و سخنانش می‌شناسیم، بر خلاف آل احمد، آنچنان را آنچنان‌تر نمی‌کند و وقتی می‌بیند کسی خیلی تند می‌تازد، به خشم او دامن نمی‌زند. بلکه به تعدیل وی می‌کوشد. شاید جالب‌ترین مساله در زندگی ادبی سیمین این است که قریب بیست سال با جلال زندگی کرده، اما هرگز تحت تاثیر او نبوده است.”

سیمین دانشور خود در گفت و گو با ناصر حریری گفته است: “ما هرچه می‌نوشتیم به هم نشان می‌دادیم‌، اما اصولا من نمی‌گذاشتم جلال دست توی کار من ببرد. به حد کافی از سبک جلال تقلید می‌کردند. من دیگر نمی‌خواستم مقلد جلال باشم.” اما بزرگ علوی دیگر قصه ‌نویس نامدار ما نظر دیگری دارد:

“سیمین دانشور در سو و شون، چنان مغلوب و مطیع شوهرش است که خواننده از خود می‌پرسد، تا چه اندازه جلال در خلق این اثر تاثیر داشته است.”

 

جای پای مرد

فرزانه میلا‌نی، استاد دانشگاه و پژوهشگری با دیدی جامعه شناسانه، این جای پای مرد را در هر اثر خوب زنانه یافتن به خوبی بررسی کرده است. او از زمانی می‌گوید که کم کم پیوند خواننده ایرانی با دانشور هر روز محکم‌تر می‌شد: “سو و شون در تیر ماه ۱۳۴۸ یعنی دو ماه قبل از مرگ جلال منتشر شد. تیراژی بی‌سابقه یافت و به پر فروش‌ترین رمان ایرانی بدل شد. وقتی توفیق سو و شون امری مسجل شد و بسیاری از نقادان چاره‌ای جز پذیرفتن ارزش ادبی آن نداشتند، باز به شیوه‌ی همیشگی جای پای مردی در آن یافته شد که این بار آل احمد بود.”

 

درباره‌ی معروف‌ترین اثر دانشور

هر چند که سیمین دانشور جزیره سرگردانی را به سو و شون ترجیح می‌دهد اما این رمان مشهورترین اثر این نویسنده است.

این کتاب آغازگر فصلی تازه در تاریخ داستان‌نویسی ایران به شمار می‌آید. دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا، با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سال‌های جنگ دوم جهانی به دست می‌دهد. شخصیت‌های رمان با قدرت مشاهده درخشانی ترسیم شده‌اند؛ آنقدر مشخص که هریک روحیه و عملکرد گروه اجتماعی معینی را مجسم می‌کنند. البته هیچ‌یک از آنان در حد تیپ نمی‌ماند، همه‌شان فردیتی خاص دارند و به آسانی از یکدیگر تمیز داده می‌شوند. فکر اصلی رمان، پرداختن به انسان مبارز است. به همین دلیل، در سراسر داستان شاهد درگیری یوسف –قهرمان رمان- با آدم‌های خودفروخته‌ایم. ستیز پرتلاش خانواده او با ریزه‌کاری‌های روانی و عاطفی، بر زمینه‌ای از زندگی مردم یک منطقه در یک دوره خاص تاریخی، گسترده می‌شود. هرچند یوسف درکشاکش بین واقعیت موجود و آرمانْ به شهادت می‌رسد، اما عامل بیداری دیگران و به خصوص همسرش زری می‌شود.

داستان در نظرگاه زری روایت می‌شود و شیوه گسترش طرح آن کلاً تابع مسأله نظرگاهی است که نویسنده برای روایت داستان برگزیده است. زری، ملموس‌ترین قهرمان رمان، در همه درگیری‌ها حضور دارد و وقایع را به ترتیب توالی زمان واقعی نقل می‌کند. ماجراها با ساخت و پرداختی دقیق و هماهنگ پیش می‌روند. وقایع فرعی با مهارت چشمگیری به طرح اصلی می‌پیوندند، جزئی از آن می‌شوند و درخدمت پیشبرد آن قرار می‌گیرند تا تصویری کامل و انباشته از سایه روشن‌هایی به دست دهند که جلو ساده شدن واقعیت را می‌گیرند.

فصول رمان، به تناوب، در نقاط مختلف جامعه و خانه می‌گذراند. زری همه‌چیز را می‌بیند و می‌شنود، تأثیر می‌یابد و شخصیتش دگرگون می‌شود. به گفته منتقدی، دانشور “رشته صحنه‌های شلوغ را به کوچکترین بارقه و نجواهای آهسته و پچ‌پچ‌های فروخورده متصل می‌کند، آن هم با بیانی، هم وصفی و هم حسی”. منتقدی دیگر می‌نویسد: “این اثر… تقابل ذهن زری است با بیرون. تقابل قلمرو محدود به گذشته و تعلقات شخصی محدود به حصار خانه که اندک اندک به حصارهای خانه و محدوده متعلقات زری نفوذ می‌کند.” تجاوز به حریم خانه زری؛ از به عاریت گرفته شدن گوشواره‌های او و اسب پسرش شروع می‌شود و به کشته شدن یوسف می‌انجامد.

سووشون را رمانی رمزی سیاسی دانسته‌اند که از دو لایه تشکیل شده است. “در لایه ظاهری، حوادث رفته بر زری و خانواده اوست در محدوده نیمه اول سال 1322… زری می‌خواهد در درون کشور ایران کشور خاص خود را از آشوب و مرض و قحطی و مرگ حفظ کند اما سرانجام جنگ و دیگر بلاهای آن سال‌ها به خانه او راه می‌یابند. از همین شرح کوتاه می‌توان لایه درونی یا رمزی سووشون را دید، مثلاً مابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازای خانه همه ایران است و مابه‌ازای زری، زن به طور کلی… و یوسف نماینده یک قشر روشنفکر این مملکت است… و خلاصه آنکه آنچه بر این خانه و خانواده می‌رود بر همه کشور ما رفته است.”

 

دنیای روشن و پر امید

 و در پایان سیمین آینده را اینگونه پیش بینی می‌کند : “در دوره‌ی سامانی پس از اینکه آخرالزمان تاریخ برسد. یعنی پس از اینکه همه سنگ‌ها خوب وا کنده شد. یک دوره‌ی سعادت بشری فرا می‌رسد، این دنیای پرهیاهو، شبیه بازار مسگرها پر از مواد مخدر، پر از تنش و تشنج میان شرق و غرب، با این همه بمب‌های جور واجور نمی‌تواند ادامه پیدا کند و حتما دنیای روشن و پر امید، انتظار بشر را می‌کشد.”