دیروز یکشنبه اول بهمن ۱۳۹۱ بود. صبح روز گذشته دو مراسم عمومی در تهران برگزار شد. ابتدا دو زورگیر را پیش چشمان مردم در پارک خانه هنرمندان اعدام کردند و ساعتی بعد تشییع جنازه همایون خرم، از اساتید بی تکرار موسیقی اصیل ایرانی در گوشه دیگری از پایتخت در محوطه تالار وحدت برگزار شد.
این دو واقعه اگرچه بی ارتباط با یکدیگر بودند اما در حاشیه آنها اتفاقی رخ داد که می تواند دریچه ای امیدبخش در برابر چشمان ناظران نگران امروز ایران بگشاید.
اعدام در ملاءعام در ایران سابقه کمی ندارد. سال هاست که تصمیم سازان و تصمیم گیران جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده اند که می توان با چشم پوشی بر فقر، فساد، تبعیض و دیگر مؤلفه های مؤثر در ساخت ناهنجاری های اجتماعی و صرفا با برخورد خشونت بار با مجرمان که قربانیان ناگزیر همین شرایط هستند، این ناهنجاری ها را به صورت ریشه ای درمان کنند.
رشد روز افزون نا امنی عمومی، سرقت های مسلحانه، زورگیری، تجاوز و مجموعه ای از وحشتناک ترین جرایم اجتماعی خود به تنهایی نشان می دهد که این استراتژی حکومت تا چه اندازه نا موفق بوده است.
با وجود این، اعدام های عمومی همچنان ادامه دارند. مسئولان قضایی و امنیتی آنگونه که خود می گویند، این تصور را دارند که اعدام در ملاءعام مجرمانی که مرتکب جرایم خشونت بار علنی شده اند می تواند باعث عبرت دیگرانی شود که به این جرایم اشتغال دارند یا خیال این اشتغال را در سر می پرورانند.
چنین اعدام هایی تماشاگرانی هم دارد. مردمی که جمع می شوند تا رقص مردمی دیگر را بر روی طناب دار تماشا کنند. همین چند روز پیش صدها نفر یک استادیوم در سبزوار که روزگاری نه چندان دور برای سال ها از مراکز فرهنگ، ادب و تمدن ایرانی و اسلامی بود را پر کردند تا جان دادن محکومانی را به تماشا بنشینند. استادیوم فوتبال بود و شاید تماشاچیان اعدام به سبک تماشاچیان مسابقات فوتبال، تخمه هم برای شکستن برده بودند.
سال هاست که سبزوار مانند دیگر نقاط ایران در آتش بیکاری، فقر، تبعیض، توسعه نیافتگی و اعتیاد می سوزد، سینماها تعطیل می شوند، انصار حزب الله مانع نمایش فیلم ها می شود، کتابخانه ای در کار نیست، پارک ها به خانواده ها تعلق دارد نه مجردها، گشت ارشاد غوغا می کند و سالن تئاتر حکم کیمیا دارد. در عوض هیات ها، حسینیه ها، روضه خوان ها، مداحان و روحانیون روز به روز بیشتر می شوند. پاریس 30 سال اینگونه اداره بشود که تنها تفریح مجاز و مشروع مردمش تماشای مراسم اعدام باشد، باید استادیومی بسازند که چند برابر پارک دو پرنس ظرفیت داشته باشد.
تهران دیروز صبح این مژده را داد که ایرانیان هنوز به آن میزان و تعداد که برخی می خواهند، نمرده اند؛ آنجا که شرکت کنندگان در تشییع جنازه یک هنرمند بالغ شده در حکومت پهلوی، ده ها برابر تماشاچیان مراسم اعدام دو جوان تربیت شده در حکومت اسلامی بودند.
در ایران هنوز مردمی زندگی می کنند که دل به آواز شجریان و قربانی و اصفهانی و گوش به نی موسوی دارند نه چشم به طناب دار. هنوز می توان امیدوار بود.