منتظری به عنوان یک انسان اجتماعی

رحمان جوانمردی
رحمان جوانمردی

این روحانی دو خصیصه بزرگ را در شخصیت اجتماعی خود ثبت کرده است، اول جسارت و بی باکی دوم گذشت از قدرت و منافع شخصی. با مراجعه به تاریخ در می یابیم هرکدام از این دو خصیصه به تنهایی باعث شهرت و ایجاد سمپاتی و هردو با هم بزرگی و محبوبیت به ارمغان می آورند. گذشته از این آقای منتظری در حوزه دانش خود تا اعلا ترقی کرده و به درجه اجتهاد و آیت اله عظمایی نیز دست یافته بود که این خود دلیل بر مسئولیت پذیری و تلاش خستگی ناپذیر یک انسان اجتماعی است.

بسیاری زندگی سیاسی آقای منتظری را به سه دوره مختلف تقسیم می کنند، اول منتظری در مبارزه با رژیم شاهنشاهی دوم منتظری در زمان قدرت و زمام داری و سوم منتظری معزول و مقهور حاکمین و همراه با جامعه معترض. این تقسیم بندی و هر نوع دیگر از این دست برای پرداختن به جنبه‌هایی از زندگی سیاسی این شخصیت سیاسی موثر است و همچنین بجاست که زوایای مختلف زندگی وی مورد بررسی قرار گیرد. من در این یاداشت بجای استفاده از این گونه دسته بندیها به دو نکته در زندگی آقای منتظری می پردازم، اول به نقطه اوج زندگی آقای منتظری در نزد وجدان عمومی، موضعگیری در مقابل اعدامهای سال ۶۷ و دوم مواضع منتظری به عنوان یک انسان اجتماعی نسبت به مسایل مناطق و مردمان غیر شیعی و غیر فارس زبان

 

نقطه‌ای در سال ۶۷

آقای منتظری با موضع گیری در قبال قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ که منجر به معزول و مقهور شدنش گردید نقطه عطف زندگی سیاسی خود را ایجاد کرد. در زمانی که آیت‌اله منتظری جانشین رهبر، حکم قدرت مطلقه حکومت در کفش بود آن طرفتر وجدان بیدار و آگاه از او واکنش می خواست. یک طرف زندگی در امنیت و بیمه همه بستگان و اطرافیان و طرف دیگر حصر خانگی و توهین و اعدام نزدیکان و بستگان. یک طرف خانواده‌های زندانیانی که بی گناه به کام مرگ می رفتند و یک طرف تا ابد در زیر بار این جرم بزرگ علیه بشریت ماندن و دست در دست دوست و استادش آیت اله خمینی ماندن و بهره بردن مدام از نخبگان در درون نظام ولایت فقیه. منتظری در این نقطه حساس و حیاتی به وجدانهای بیدار پاسخ مثبت داد و دوستی با مظلومین و ستم‌کشیده‌ها را برای خود انتخاب کرد. کشتار ۶۷ با هر معیاری جنایت علیه بشریت محسوب شده و مسولیت و اتهام رهبران کلیدی جمهوری اسلامی در این فاجعه انسانی بسیار سنگین است. تاریخ این را ثابت خواهد کرد که منتظری با موضع خود، این بار اتهام سنگین را برای همیشه از دوش خود برداشت.

 

منتظری نزد مردم غیر شیعه و غیر فارس زبان

بخش کوچکی از زندگی آقای منتظری به عنوان انسانی اجتماعی که سیاست را پیشه خود ساخته در زادگاه من شهرستان سقز گذشته است. برای این مهم از تصویری مدد می گیرم که در وبسایت توقیف شده شارنیوز(سایت جوانان روزنامه‌نگار سقزی) سال گذشته به مناسبت فوت آقای منتظری منتشر شده بود.

آیت الله منتظری در سال ۱۳۵۴ مدتی را به سقز تبعید شده است. این سکونت اجباری در میان مردم شهر ما خاطراتی را بجا گذاشته که کمابیش گفته و نوشته شده است. یکی از اهالی این شهر که در این تصویر زیر روبروی آقای منتظری ایستاده، نقل کرد که منزل آقای منتظری در همسایگی ما بود، هر وقت وی از کوچه گذر می کرد با همه دست میداد و احوالپرسی می‌کرد، حتی گاهی به بازیهای فوتبال ما جوانها و کودکان محله سر می کشید. آقای منتظری را بسیاری در شهرستان سقز بعنوان انسانی اجتماعی و محشور با مردم بیاد می آورند. تصویر زیر یکی از این دیدارهاست که آقای منتظری را در میان جوانان سقز نشان میدهد.

روحانیون شیعه را پیش از انقلاب به کردستان و یا مناطقی که سنی نشین بودند تبعید می کردند و روحانیون اهل سنت را به مناطق دور افتاده شیعه نشین. به دو دلیل این منطقه برای یک روحانی شیعه تبعیدگاه محسوب می‌شد؛ اول دور افتاده بود و محروم بودن منطقه‌ای دوم سنی بودن مردم منطقه و استنباط عمومی این بود که مردم جذب فعالیت آنان نشده و گوش به تبلیغات آنها فرا نمی دهند.

منتظری به عنوان یک عنصر اجتماعی جسور بر خلاف اسلاف خود به دوستی با مذاهب دیگر از جمله با اهل سنت پیش قدم بود. اعلام هفته ای به نام “هفته وحدت” در جمهوری اسلامی یکی از این گونه تلاش هاست که تاثیر آن بر افکار عمومی در مناطق اهل سنت بسیار بود.

برای اولین بار یک مقام رده بالای روحانیت شیعه اعدام یک فعال سیاسی کرد را محکوم دانست. آقای منتظری گفت: “یکی از هموطنان کردمان آقای احسان فتاحیان را دفعه اول به ۱۰ سال زندان محکوم کردند، پس از تحمل زندان ایشان را به اعدام محکوم کردند! در حالی که دادگاه تجدیدنظر حق ندارد مجازات را تشدید کند. چون ۱۰ سال زندان از حداقل مجازات کمتر نبوده است و این حکم برخلاف قانون است”.

چنین برخوردی برای جوامع کرد و ترک و بلوچ و بهایی و یهودی و … که در طی سالهای حکومت جمهوری اسلامی در زیر شدیدترین فشارها و سرکوبها بوده‌اند، یک دفاع اساسی تلقی می‌شود. بی گناهانی که ۳۲ سال است در زاهدان و اهواز و شیراز و سنندج و تهران به پای چوبه دار فرستاده می شوند و کسی دلجوی خانواده‌اشان نیست.

در مورد حق تعلیم زبان مادری نیز که یکی از حقوق طبیعی و اجتماعی هر جامعه‌ای است آقای منتظری طرفداران خود را در میان مردمان غیر فارس زبان بشدت افزایش داد. آیت الله منتظری بعنوان یک فقیه برجسته شیعه فتوایی را امضا کرده است که آموزش زبان مادری یک “حق شرعی” است. بطور طبیعی، نظری که آقای منتظری به عنوان یک فقیه برجسته طرح کرد خیلی موثر بوده و ابراز آن از سوی مرجعیت شیعه یک مساله تاریخی تلقی می‌شود، البته پیشتر آیت‌الله شریعتمداری در اوایل انقلاب دیدگاه مشابهی را مطرح کرده بود. البته ناگفته نماند که زبان مادری آیت‌اله شریعتمداری بر خلاف آیت الله منتظری زبان فارسی نیست.

فتوای آقای منتظری نسبت به شهروند بودن بهائیان نیز بسیار متهورانه بود. متون اهل تشیع سرشار است از برخوردهای ضد حقوق بشری به بهائیان. درنزد همه رحانیون شیعه تابوی بهایی بسیار سنگین است و خط قرمزی جدی. این گونه مواضع و تفکر حتی به میان اقشار مختلف جامعه نیز رسوخ کرده است. در چنین فضائی فتوای ایشان بسیار تاریخی و موثر در فرایند تغییر در برخوردهای خشونت آمیز دینی ثبت خواهد شد.

منتظری تغییر کرد و تحول سیاسی و اجتماعیش به بهبود فکری- دینی ایران کمک خواهد کرد. مردم غیر شیعی و غیر فارس به دیده احترام به این تحولات می نگرند.