طنزنویسی در ده دقیقه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا کار سختی است، نه اینکه غیرممکن باشد، ولی قبول کنید کار سختی است. من بیش از پانزده سال است که هرروز خبرهای کشور را از همه وب سایت ها و روزنامه ها و مجله ها و رادیوها و تلویزیون ها دنبال می کنم و هر روز خبر می خوانم. الآن سه چهار سالی است که وقتی یک خبر را می خوانم باید یک ربع حداقل دقت کنم، فکر کنم و بررسی کنم تا مطمئن شوم که آنچه خوانده ام طنز نیست و یک خبر واقعی است. خیلی وقت ها تصمیمات یک وزارتخانه دقیقا همان مطلب طنزی است که خودم ده سال قبل نوشتم. یا جملات رهبر کشور و مسوولان که خودشان فکر می کنند جدی است، سه ماه بعد تبدیل به جوک می شود.

مثلا همین که ممکن است در یک کشور رئیس یک قوه از سه قوه خائن باشد، ولی چطور می شود که یک باره ده نفر از کسانی که در ۳۰ درجه سانتی گراد در ولایت فقیه ذوب می‌شوند، اعلام کنند که روسای هر سه قوه کشور خائن‌اند.‌‌ همان روسایی که رهبر کشور از همه به آن‌ها نزدیک‌تر است. حالا نه اینکه روسای سه قوه یک روز بعد از خودشان دفاع کنند و بگویند ما خائن نیستیم، یک دفعه ۲۵۶ نماینده مجلس با همدیگر اعلام می‌کنند که از خیانتشان عذر می‌خواهند و رئیس جمهور هم اعلام اخلاص به رهبر می‌کند و همه می‌پذیرند که خائن هستند و قول می‌دهند دیگر خیانت نکنند.

یا مثلا همین دیروز در یک نظرسنجی منتشر شده در سایت رجانیوز اعلام می‌شود که “۸۱ درصد مردم کشورمان، ایران را بهترین کشور دنیا برای زندگی می‌دانند.” آن هم کشوری که شش میلیون نفر از مردمش از بس کشورشان بهترین کشور دنیا بوده از آن فرار کرده‌اند. و شش میلیون نفر دیگر دنبال فروش زندگیشان برای فرار از کشور هستند. آدم در می‌ماند که چطوری ۲۵ درصد مردم کشور از آن فرار کرده یا در حال فرارند، بعد ۸۱درصد ایران را بهترین جای دنیا برای زندگی می دانند. هاشمی امروز گفت: “ مردم گرفتارند، عده ای دلخوش به آمارند.”

خوب! حالا می خواهیم طنز بنویسیم. جلوی تلویزیون بنشینید، به جای هر شب که بی بی سی و من و تو و آکادمی گوگوش و بفرمائید شام و برنامه های صدای آمریکا را می بینید، محض رضای خدا امشب صدا و سیمای جمهوری اسلامی را بگیرید. چیزی به طرف تلویزیون پرت نکنید. اشیاء سنگین را از دم دست تان دور کنید. حالا هر چه می شنوید دقیقا بنویسید. اگرمی خواهید طنز خوبی بشود، محض رضای خدا در نوشتن خبرها دخالت نکنید و استعداد به خرج ندهید. هر چه مجری می گوید بنویسید. نوشتید؟ به این می گویند یک طنز خوب.

 

صدهزار نفر از مردم پکن سکته خواهند کرد

این خبر شش ماه دیگر است. حالا بگذریم که دولت چین که حتی ملتش هم دولتی است و تلویزیون و رادیو و اینترنت و همه چیزهایش دولتی است، دو روز قبل با آقای رضا پهلوی مصاحبه کرده و نظرات او را منتشر کرده و در همان حال مشغول پخش کردن در سراسر ایران بوده و با رهبران ایران لاس خشکه می زده، ولی همین چین، همین پکن، درست شش ماه دیگر صدهزار نفر از مردمش در یک ماه سکته خواهند کرد. خوب؟ معلوم است که من علم غیب ندارم. ولی در این مورد علم غیب لازم نیست، فقط باید علم ریاضی تان قوی باشد.

ببینید! بطور عادی بستن یک قرارداد نفتی بین ایران و چین یک ماه طول می کشد. بعد از قرارداد دو ماه طول می کشد تا بنزین ایران به بندر حمل شود. یک ماه و نیم هم طول می کشد تا بنزین از بندر ایرانی برسد به بندر چینی. شد چهار ماه و نیم. یک ماه هم در چین طول می کشد تا بنزین ساخت ایران در میان پمپ بنزین های چینی توزیع شود. پانزده روز بعد از توزیع هم که ماشین ها با بنزین ساخت ایران در پکن راه افتادند کم کم سکته ها شروع می شود. وزیر نفت گفت: “ایران صادر کننده بنزین می شود.”

چشم! یکی یکی به سووالات تان پاسخ می دهم. اولین سووال این است که چرا صدهزار نفر؟ چرا اینقدر زیاد؟ جواب این است که اصولا در چین جمعیت زیاد است، به من ربطی ندارد. وقتی قطارشان از کار می افتد چهارصد هزار نفر صف می بندند و اصولا اقلیت در چین یعنی حداقل صد میلیون نفر، وگرنه من اصلا دوست ندارم صدهزار نفر بخاطر آلودگی هوای ناشی از بنزین ایرانی در پکن بمیرند. بفرمائید سووال بعدی. می پرسند از کجا می دانی ایران بنزین را به چین صادر می کند؟ پاسخ این است که وقتی ایران نمی تواند دلار وارد کند، طبیعی است که در مقابل این همه آشغال های وارداتی چین، بنزین آشغال به چین صادر خواهد شد. اینجانب ضایعه اسفبار مذکور را به مردم چین تسلیت می گوئیم. شرمنده! تقصیر ما نیست.

 

یا روسری یا توسری بی روسری هم توسری

البته که حرف مفت زیاد زده می شود و خواهران و برادران امت ویزویز، شامل مسلمانانی که جهت دیدار به ایران می روند و خوش خوشان شان می شود، خیلی حرف بی ربط می زنند، ولی گاهی هم اتفاق پیش می آید و حرف بی ربط نمی زنند. حالا حالت دوم خیلی کمتر اتفاق می افتد دلیل نمی شود که اصلا اتفاق نیافتد. مثلا همین خانم “ زینب ترلاک” که از مسلمانان ترکیه است و اخیرا به ایران رفته و چون در تهران ملت گوش شان از این چیزها بیشتر پر است در ساری سخنرانی کرده، گفته “محجبه ها در ترکیه کتک می خورند”. بعد خیره شده به جمعیت که هیچ واکنشی نشان ندادند. بعد گفته

“محجبه ها در ترکیه واقعا کتک می خورند.” باز هم خیره شده به خواهران عزیز حزب الله که سبیل در سبیل در جمعیت نشسته بودند و خیره به او نگاه می کردند.

بعد از سخنرانی، خواهر زینب ترلاک از خواهران ایرانی پرسیده: “یعنی برای شما طبیعی است که خواهران محجبه در ترکیه کتک بخورند؟” خواهر صدیقه که نخواست نام فامیلی اش فاش شود جواب داده: “اوکی! در ترکیه خواهران محجبه کتک می خورند، ما هم در ایران تلافی شان را در می آوریم و خواهران کم حجاب را کتک می زنیم.” خواهر زینب ترلاک گفته: “یعنی شما فکر می کنید زنان محجبه در ترکیه اصلا مهم نیست کتک بخورند؟” خواهر جدیدالاسلام که خواست نام فامیلی اش فاش شود ولی اسمش فاش نشود گفت: “چرا، ما ترجیح می دهیم خواهران محجبه کتک بزنند، مثل ایران.” بعد خواهر زینب ترلاک با دریافت یک تخته قالی و ده بسته گز و تعدادی پوستر امام خامنه ای و ۲۴ بسته مهر نماز و چیزهای دیگر ایران را به قصد آنکارا ترک کرد. سفر بخیر، گوله گوله….

 

استفاده ازروروئک ممنوع شد

در پی مسابقه ممنوعیت که در هفته های اخیر شدت گرفته است دیروز وزارتخانه های مختلف اعلام کردند که “ استفاده از روروئک ممنوع شد” دولت گفته است اگر روروئک چرخ نداشته باشد و از آن به عنوان چوب برای زیر یخچال استفاده شود بلامانع است. همچنین دولت اعلام کرد صادرات پیاز از کشور بشدت ممنوع است و با صادر کنندگان آن بشدت برخورد شده و وزارت اطلاعات صادرات پیاز را به عنوان همکاری با ضدانقلاب، ارتباط با بی بی سی، اهانت به مقدسات و توهین به آرمانهای امام راحل قلمداد کرده و همه گروهکهای صادر کننده پیاز را، چه سر پیاز باشند چه ته پیاز به اشد مجازات و شاید شدیدتر محکوم خواهد کرد. همچنین دولت صادر کردن مدرک معادل را ممنوع، نوشتن درباره اختلاف بین دولت و مجلس را بدون دادن فحش به بی بی سی خیلی ممنوع و خروج ستاره تیم مطرح لیگ فوتبال را از کشور خیلی خیلی خیلی ممنوع کرد. دولت اعلام کرد فردا فهرست ممنوعیت های جدید را از همان اول صبح اعلام خواهد کرد، اما مردم خودشان سعی کنند قبل از اعلام ممنوعیت آن را حدس بزنند و کلا رعایت کنند.

 

الفاطمه الکماندو

عکس های زنان کماندوی سوریه که خیلی شیک، خوش تیپ و بدون حجاب و با کمال افتخار بعد از کشته شدن شصت هزار نفر از ملت سوریه به وسیله بشار اسد آمادگی خودشان را برای دفاع از آرمانهای امام راحل شان حافظ اسد و نایب برحق اش بشار اسد اعلام کرده اند منتشر شد. این لشگر زنان فعلا مشغول گشت ایست بازرسی بزن بغل در بخش هایی از سوریه که هنوز دست دولت است شدند. رسانه های امت حزب الله در تهران عکس های زنان خفن شدیدالحجاب مخالف دولت سوریه و زنان بی حجاب ارتش سوریه را منتشر کردند که یعنی ببینید بشار اسد چه موجود خوشگلی است و مخالفانش قرار است چه بلایی سر سوریه بیاورند. یعنی یک گروه زن بی حجاب و خوش برو رو می جنگند تا اسلامگرایی در منطقه حفظ شود علیه گروهی زن باحجاب خفن وحشتناک که اگر قدرت پیدا کنند اسلامگرایی در منطقه خاورمیانه ضعیف می شود. و دولت ایران طرفدار زنان بی حجابی است که اگر به تهران بیایند دستگیر و زندانی می شوند و مخالف زنان باحجابی که اگر به ایران بیایند نه فقط نون شان بلکه بقیه جاهای شان هم در روغن است. یاد زنهای محافظ قذافی می افتم که حالا هر کدام شان یک گوشه جهان آواره اند و منتظرند که بشار اسد کارش تمام شود و با اسما خانم سری به آنها بزند.

 

پنج فعالیتی که شما را لاغر می کند

این هم جهت کاهش وزن هموطنان عزیز که حداقل چهل درصدشان مثل من اضافه وزن دارند. یکی از وب سایت های اینترنتی ده راه کاهش وزن را نوشته بود. البته من که این راهها را قبول ندارم، چون هر وقت به این روش ها عمل کردم پنج کیلوی دیگر وزن اضافه کردم. اما می دانم که چه کارهایی در ایران وجود دارد که اگر آن را انجام بدهید وزن تان کم می شود.

اول، خواندن روزنامه: هر روز صبح روزنامه بخوانید، وقتی روزنامه خواندید طبیعتا وارد فضای سیاست می شوید. نوع آن مهم نیست. چون به هر حال یک سال بعد دستگیر و زندانی می شوید و خود بخود بیست کیلو وزن کم می کنید.

دوم، عاشق شدن: بقول محسن نامجو که از قول حافظ خواند “عاشق شوید ارنه روزی کار جهان سرآید.” البته عاشق شدن جز اینکه برای ممانعت از سرآمدن کار جهان، بلکه برای کاهش وزن مهم است. وقتی در ایران عاشق می شوید یا به عشق تان می رسید یا نمی رسید، اگر نرسید که اینقدر غصه می خورید که لاغر می شوید، اگر هم برسید که با هم زندگی تان را آغاز کرده و به احتمال ۵۰ درصد بعد از یک تا دو سال جدا می شوید و اینقدر بعد از جدایی غصه می خورید که به هر حال وزن تان حداقل پانزده کیلو کم می شود.

سوم، دوچرخه سواری در تهران: هیچ تضمینی وجود ندارد که در جاهای دیگر اگر دوچرخه سواری کنید وزن تان کم شود، یا بهتر است بگویم من نمی دانم. ولی در تهران مطمئنم که وقتی دوچرخه سواری کنید بعد از یک ساعت حتما در اثر تنفس در هوای آلوده سکته می کنید و به بیمارستان می روید و بعد از یک ماه حداقل بیست کیلو وزن کم می کنید.

چهارم، تحصیل در رشته مهندسی: یکی از راههای کاهش وزن یا در حقیقت داشتن وزن ایده آل در ایران تحصیل در رشته مهندسی است، بخصوص در دانشگاه صنعتی شریف. در این حالت قطعا در دوره لیسانس به دلیل اینکه نصف وقت تان درگیر سیاست و نصف وقت تان در حال عاشق شدن هستید، وزن تان هیچ وقت بالا نمی رود، بعد از آن هم که به آمریکا می روید و در دانشگاه ام آی تی مشغول تحصیل می شوید. خیال تان راحت باشد در ام آی تی امکان ندارد وزن تان بالا برود.

پنجم، کار در صدا و سیما: یکی از راههای کاهش وزن در ایران کار در صدا و سیماست. معلوم است که ربط دارد. خیلی هم ربط دارد. برای اینکه وقتی مشغول کار در صدا و سیما بشوید همه فامیل و دوستان می فهمند که در آنجا کار می کنید و رابطه شان را با شما قطع می کنند. در نتیجه منزوی می شوید و هر روز عذاب وجدان کار کردن در صدا و سیما را می کشید، در نتیجه وزن تان پائین می ماند و بطور دائمی لاغر می مانید.