باز...زمستان است!

نویسنده
محمد حسن مقصودلو

» صدا

برای شروع زمستان و یاد پیرمرد

 

سال های حبس صدا بود . شاعر ِ دل بسته به پیرمردو عصایش ، دلش ریش تنهایی پیرمرد در «احمد اباد » بود . پوتین ها روی ذهن او رژه می رفتند . صورت او سرخ این سیلی ها بود . «امید » بود ، اما امید را در هوای مه گرفته ی نمی دید . دست به هرجا که می گذاشت ، یاس می ریخت . چراغ ها کور و آسمان دلتنگ و رو به انفجار .شاعر قلم برداشت و زمستان را جاودانه کرد . داستان سرود . شاعر پشت در میخانه نشست و در زد و درباز نشد . ضجه زد و التماس کرد . شاعر سردی هوا را روی کاغذ پاشاند .آن چهره ی درهم پیچیده ی شاعر و آن خطوط روی صورت ، شعر شد . شاعر مجسمه شد .«زمستان » دهان به دهان و کاغذ به کاغذ گشت . شد شعر دوران سیاهی و اجاق های کم سو ! هوای شعر ِشاعر سرد بود . اما خود ِشعر گرم شد . به آن اجاق کم سو ، خاکستر ننشست . این بار ققنوس از میان آتش برخاست . برخاست وشاعر را به چنگ گرفت و بالای کوه شعر برد . شاعر آنجا نشست و تندیس زیبایی شد …

 و سالها از عمر این بالانشینی می گذرد .برف که می آید ، مردم شهر به کوه می نگرند . چراکه هر سال ،روی این تندیس برف نمی نشیند . ابرها پایین تر از مجسمه شاعر می بارند و می روند . شاعر آن بالا خود ِخورشید شده است .

شعر شاعر به ترانه هم رسید . ترانه نمی توانست از «زمستان » دوربماند . «امین االله رشیدی » در سال 48 شعر شاعر را ترانه کرد . ارکستر را «حبیب الله شهردار » نوشت و «پروین » اجرا کرد . «زمستان » در ارکستر و صدا و نوا بود ، اما ، اعتراض و خفه گیِ شاعر نه ! ترانه تخت و یکدست بود . شاعر اما پشت در میخانه فریاد زده بود . زبان بازی کرده بود .

ترانه زمستان با صدای پروین و آهنگسازی ِ امین الله رشیدی را بشنوید .

 

غربت و ترانه ! زمستان در غربت ، گزنده تر بود . هوای شهر فرشته گان و محله ی پرتقال ها ، برای این ترانه  زیادی گرم بود . برف ِشعر در آنجا آب شد .  جز صدای باد و بوران ابتدای ترانه ، زمستان » در ترانه نبود . دف و عرفان و یک نفس خواندن و تحریر دادن صدا ، کار ِ فریاد شاعر نبود . زمستان با صدای « هوشمند عقیلی » در تابستان  و لب دریا بود .

ترانه زمستان با صدای «هوشمند عقیلی » بشنوید .

 

دهه ی شصت بود . ایران خاکستری بود . زمستان تازه معنا یافته بود . شاعر ، خود پیرمرد شده بود . پیرمرد ، از کار بی کار و گوشه ای کز کرده ! پیرمرد زمزمه می کرد « تو را ای کهن بم و بر دوست دارم » اما «هوا بس ناجوانمردانه سرد بود » . « شهرام ناظری » با «اندک اندک » و « آتش در نیستان » رسیده بود . نای  صدای او به نیزار تنبور و تار آتش انداخته بود . شبی از این زمستان خاکستری ، تنبور به دست گرفته بود و «زمستان » را خوانده بود . نوار صدایش را به « محمد رضا درویشی » سپرده بود . سپاه ِارکستر «درویشی » به راه افتاده بود . «زمستان » در این ارکسترو این صدا معنا یافت. همه ی تصویر شعر ، در این اجرا بود . اعتراض ، سرما ، ضجه ، سرما ، آسمان کوتاه ، از خود بی خود شدن ، به در کوفتن ، التماس  و … خود «زمستان » بود . از آسمان ارکستر ،برف می بارید . ارکستر که جان گرفت ، پیرمرد از جان افتاد . «محمد مختاری » و «ابراهیم زال زاده » نوار را درموسسه ی  « ابتکار » چاپ زدند و در روزی که در تابستان ، تن پیرمرد به سوی طوس حرکت می کرد ، اعلام کردند : «زمستان » !

این اجرا جان ِ شعر ِپیرمرد بود . صدای پیرمرد در انتهای نوار زمستان را از شب یلدا تا چهارشنبه سوری می کشاند . پیرمرد آرام گرفت . شعر او اما زمستان را به پشت پنجره ها می برد .

قسمت هایی از البوم «زمستان » با اجرای «شهرام ناظری » و ارکستر «محمدرضا درویشی » بشنوید

کل آلبوم را با کلمه رمز «mehran200164.blogfa » از اینجا دانلود کنید .

 

«زمستان» اما همچنان بود . سال های همنشینی « حسین علیزاده » ، «کیهان کلهر » ، « شجریان » ، « همایون » بود .«شجریان » دل به سوی اعتراض داشت . رو به «فریاد » بود . از ولایت پیرمرد بود .قبل از آن ، دست به اشعار پیرمرد کشیده بود . با دیگر همولایتی اش . سنتور«مشکاتیان » راوی ِ پرواز « قاصدک » پیرمرد شده بودند . اینجا اما آوازه خوان فریاد زد : « زمستان است! » .

همه ی اعتراضِ اهنگ ِ « علیزاده » و سازهای آن جمع  و صدای آواز خوان ، به پای ِ این « است » جلوی ِ «زمستان » نرسید .

«زمستان » را آهنگی از «حسین علیزاده » و با صدای «محمدرضا شجریان » بشنوید

 

«زمستان » اما همچنان شلاق می زند .پیرمرد همچنان بر فراز کوه ، خورشید است . نگاه ما به بالا و گوش به نوای «زمستان » خوانی ِ خود پیرمرد . «زمستان » در شعر و کلام پیرمرد نبود . در صدای او بود . هیچ زمستانی در مقابل هرم دمِ پیرمرد توان گرم نشدن ندارد . پیرمرد ، خود، وقتی زمستان را می خواند ، در ِ میکده ی جلوی رویش باز می شود . حس ِپیرمرد در خواندن این شعر، خود ِ آن « ته استکان » در میان «زمستان » است .

«زمستان » را با صدای «مهدی اخوان ثالث » و همراهی موسیقی « مجید درخشانی » بشنوید