ساده انگاری بلکه سالوسی است، اگر مثل احمدی نژاد، بازار ارز و طلا را منحصر به کسانی کنیم که خواهانِ سکه ای برای هدیه اند یا دلاری برای مسافرت.
سوگمندانه باید اعتراف کرد که اقتصاد ایران، پس از هشت سال رکود و رشد نقدینگی و تورم پی در پی، این روزها منهدم می شود و “ریال” همان کاغذی خواهد شد که مردم دوره ی قاجار، جرات مبادله اش نداشتند و اگر بانک ایران و انگلیس، تضمین اش نمی کرد، بَرش نمی داشتند.
سقوط حیرت انگیز “ریال” هرچند روبنایی اقتصادی دارد، اما علتِ حقیقی اش کاملا سیاسی است. دولت ضد ملی احمدی نژاد با تصمیماتِ مُهلک در سیاست خارجی و هدر دادن سرمایه ای بی جایگزین که از بزرگترین درآمد نفتی ایران حاصل شد و با سوء مدیریتی که وصفش خیانت است، اعتماد به پول ملی را بر باد داد.
رشد بی رویه وارداتِ کالاهای مصرفی از منسوجات گرفته تا محصولات کشاورزی و صنعتی، تولید داخلی را ورشکست کرد و تحریمها در نهایت تیر خلاص را زد و عاقبت کار به جایی کشید که پول کشوری نفت خیز، بی اعتبارترین پول دنیاست.
احمدی نژاد هیچ گاه ذخیره ارزی ایران را اعلام نکرده و این رقم از اسرار به حساب می آید، تبدیل دلارهای نفتی به ذخیره ی طلا که حالا با بن بست تحریم، به دلار تبدیل نمی شود از یک سو و هجومِ نقدینگی به بازار ارز و طلا، کاری کرده که می توان مطمئن بود، حتی اگر ذخیره ی طلا و ارز بانک مرکزی در بازار تخلیه شود، باز مُسکنی چند ماهه خواهد شد و دیو نقدینگی همه را خواهد بلعید.
اگر بی ارزشی “ریال” همچنان ادامه یابد، به زودی می بینیم که مردم جلوی بانک ها صف بکشند تا هرچه اسکناس دارند، بردارند و به دلار و طلا، طاق بزنند. با بگیر و ببند، وضع بدتر خواهد شد. پُلمپ صرافی ها و تعطیل بازار طلا، دستاوردش این می شود که سرمایه های خُرد عاجز از ورود به بازار زمین و مسکن به انباشت کالاهای ضروری و غیر ضروری، روی آورند.
مردم هر چیزی می خرند تا به جای “ریال” نگاه دارند. روزی روزگاری در سالهای جنگ، لِنت ماشین و کفش و کلاه هم در خانه ها انبار می شد، آشفتگی دهه ی نود از سالهای ۶۰ بدتر خواهد بود که باز در آن سالها، رهبری فرهمند خمینی، می توانست انبوهی از مردم را به خواب مغناطیسی فرو برد. اما اینک بی اعتمادی کامل مردم به حکومتی که قرار است خزانه و تدبیرش، پشتوانه پول ملی باشد، کار را به قحطی کالا در بازار می رساند و با این وضع، تصویرِ تلخ کیمیا شدنِ مواد غذایی و بحران گوشت و مرغ و حتی نان و مبادلات پایاپای، کابوسی در روبروست. جامعه ای جنگ زده، بی حمله ی خارجی و مسمومِ زهر دشمنی خانگی.
اگر بپذیریم که آنچه در بازار ارز و بر سر ریال می رود، سیاسی است و می توان به شوکی از جنس سیاست، فرصتی برای بهبود اقتصادی خرید، بهترین تصمیمی که نظام می تواند بگیرد، حتی اگر زندانیان سیاسی را آزاد نکند و حصر موسوی و کروبی را برندارد، برکناری محمود احمدی نژاد است.
سید علی خامنه ای به خیالاتش در بدر و خیبر می رزمد و غافل از اینکه در عهد جاهلیت است. برای شاهنشاه جمهوری اسلامی، برکناری احمدی نژاد، یک ضرورت است.عزلِ دروغگوی بزرگ و اعلام اینکه وظایف دولت را تا انتخابات آتی، مجمع تشخیص مصلحت بر عهده خواهد گرفت، هر چند آب رفته را به جوی باز نمی گرداند، اما می تواند کشور را از فاجعه ای ناگهانی نجات بخشد.
این پیشنهاد هرچند خلافِ تمامی اصول قانون اساسی است، اما برای یکبار هم شده می توان از حکم حکومتی استفاده ای عقلانی و البته در چارچوب استبداد کرد.
عزل احمدی نژاد و سپردن وظایف دولت به مجمع تشخیص مصلحت نظام، حتی می تواند باب گفتگو و امتیاز دهی به غرب و آمریکا را بگشاید و زمینه را برای انتخاباتی نسبتا آزاد و رها کردن زندانیان بی گناه فراهم آورد. می تواند از شورش های کور و آشوب در مملکت جلو گیری کند و عجالتا هم رشته کار از دست رهبری به در نرود و هم قدری امور به دست عقلا بیفتد.
ولی اول و آخر باید به پای مردم ایران و صاحبان این خانه ی ویران افتاد و التماس کرد که دل به نابودی نسپرند و همه بی همتی ها را به گردن تقدیرو فلک نیدازند. این روزها زندگی و خانمان ما آتش گرفته و می سوزد و دیگر این سیاست و بازی هایش نیست که به نگاه عاقل در سفیه نگاهش کنند و کناری بکشند.
توشه ی انفرادی اندوختن و گلیم خود از آب کشیدن دیگر دوای درد نیست، این کشتی است که همگی سواره اش هستیم و چیزی به غرقه شدن نمانده است.
آیا وقت آن نرسیده که مردم ما که به چشم می بینند سرمایه ی سالها کار و عرق ریزانشان با بولهوسی حکومت، مثل برف آب می شود، گلیمی پهن کنند و به نشانه ی فقر کنار بانک مرکزی بنشینند، خانه ای برای رفتن نمانده و اگر امروز فریادی نکنیم، فردایی نیست.
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی