به: خاطره عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی
آذر ماه 1371 بود که دکتر سروش در دانشگاه اصفهان با عنوان ِ “انتظارات دانشگاه از حوزه” به سخنرانی پرداخت و این سخنرانی با واکنش بسیار تند جریان موسوم به انصار حزب الله مواجه شد. سروش در قسمتی از این سخنرانی می گوید:“علومی که در حوزه ها آموخته می شوند علومی هستند مسبوق به ایمان که بر مبانی آنها انگشت نقد و اعتراض نمی توان نهاد ولی علوم دانشگاهی مطلقا چنین صفتی ندارند. همین باعث می شود که دانشجوی اینجا و آنجا، مواد درسی اینجا و آنجا، و فضای اینجا و آنجا تفاوت عمیق پیدا بکند، به نحوی که نزدیک کردنشان و اتحاد بخشیدنشان را به غایت دشوار می سازد. “(1)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی - که تئوری ِ اسلام انقلابی را می توان از عوامل مهم پیروزی آن به شمار آورد – تئوری ولایت فقیه بیش از گذشته سر بر آورد و به یاری امر حکومت شتافت. اگر “اسلام انقلابی” را تئوری دوران ِ “نهضت” ِ حکومت اسلامی بدانیم، ولایت فقیه تئوری دوره ی “نهاد” این حکومت است. علی شریعتی معلم اسلام انقلابی و ایدئولوژیک بارها از تبدیل “نهضت” به “نهاد” زنهار داده بود اما گویا این سرنوشت محتوم و مختوم همه ی انقلاب هاست که سر بر بالین آرامش بگذارند و از “نهضت” به “نهاد” تبدیل شوند.
ولایت فقیه تئوری ِ راهگشای روحانیون حاکم شد و از این تئوری به عنوان دانش ِ قدرت ِ خود استفاده های بسیار بردند. در این اصل ولایت فقیه که امروز سایه ی آن بر کلیت قانون اساسی جمهوری اسلامی سایه افکنده است، همه ی امور کشور، مستقیم یا با واسطه به اصل ولایت فقیه اتصال می یابد. در این تئوری که به گونه ای از ترکیب ولایت عرفانی و زعامت سیاسی به وجود آمده است، اصل بر اطاعت بی چون و چرا است.
”اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت – علم به قانون و عدالت – باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره ی جامعه داشت دارا می باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. “(2)
چون و چرا کردن و تحلیل و انتقاد در تئوری ولایت فقیه جایی ندارد. آنچه وجود دارد تجلیل است و انقیاد و این چیزی نیست که خود بنیانگزاران این تئوری آن را کتمان کنند. دانشگاه اما جای نقادی و چون و چرا است. آنکه بر محیط دانشگاه قدم می گذارد، آمده است که چون و چرا کردن را بیاموزد. “پرسش” از اساسی ترین ارکان دانشگاه است. در دانشگاه خط قرمز معنایی ندارد و محصولات عقلانیت به رسمیت شناخته می شود، لاجرم دانشجو نقاد است و جست و جوگر. سر تعظیم و تکریم بر آستان هیچ پاسخ پیشینی فرود نمی آورد و هیچ کس و هیچ چیز را فوق چون و چرا نمی شناسد و از اینجا نزاع دانش و قدرت آغاز می شود. قدرت ِ دانش در پرسشگری اوست و قدرت های باد آورده و تکیه نداده به آرای عمومی این مهم را بر نمی تابند. لاجرم قدرت ِ فوق چون و چرا که در ذات خود با پرسشگری رابطه ای ندارد و نا مسئول و غیر پاسخگو است، دانشجو را به بند می کشد و او را از حق تحصیل محروم می سازد و بعضا جانش را نیز می ستاند. پیام قدرت مطلقه و باد آورده – یعنی بی اتکا به رای مردم – به دانشگاه و دانشجو این است که مطیع و منقاد باشید. او شاید شعار دهد که دانشجو باید سیاسی باشد اما لوازم و تبعات این سیاسی بودن را نمی پذیرد. دانشگاه و دانشجو در ذات خود انقیاد و نخوت را نمی پذیرد و اینجاست که نزاع اساسی دانش و قدرت در میگیرد. قدرتی که نمی خواهد پاسخگو باشد. دانش و دانشگاه سرکوب می شود. به بهانه ی نفوذ ضد انقلاب روز دانشجو توسط ارباب قدرت مصادره به مطلوب می شود. دانشجوی منتقد راهی زندان می شود و یا از حق تحصیل محروم. زیرا نهاد قدرت تنها گوش هایش قادر به شنیدن صدای سمعا و طاعتا است و این صدا از گلوی دانشگاه بیرون آمدنی نیست. دانش در ذات خود پرسش گر است و شکاک و خود بنیاد و بر آستان هیچ قدرت ِ بدون پشتوانه ی مردمی سر تعظیم فرود نمی آورد. دانشگاه در بند شدنی نیست.
1- فربه تر از ایدئولوژی عبد الکریم سروش انتشارات صراط چاپ پنجم اسفند 1376 ص 23
2 - ولایت فقیه آیت الله خمینی چاپ سیزدهم 1385 موسسه چاپ و نشر عروج ص 50
منبع: ادوار نیوز