آدم های فیلم درست شبیه آدم های ادبیات کلاسیک، مطلقا خوب یا بد تعریف شده اند. عملی از آنها بر می آید که نشانگر ذات آنهاست.
نگاهی به فیلم تردید
هملت، اساطیر ایران و تردید…
سینماگرانی که شیفته ی تئاتر هستند، حتی اگر17 سال فیلم نسازند و پس ازمدت ها شاهد نمایش فیلم جدیدشان باشیم، بازهم با نگاهی مبتنی بر اصول، فضا و قواعد تئاتر به سینما می نگرند.
این مصداق فیلم “تردید” ساخته ی “واروز کریم مسیحی” ست. او ورودش به حیطه ی سینما را خیلی پیش تر، زمانی که بهرام بیضایی فیلم “ رگبار ” را می ساخت، به عنوان دستیار کارگردان آغاز کرد . این همکاری ها به عنوان دستیارکارگردان، تدوینگر و… تا بدان جا پیش رفت که در سال 1369 کریم مسیحی کار خود را در مسند کارگردانی با فیلم “پرده ی آخر” شروع کرد. فیلمی که بن مایه ی خود را وامدار نزدیکی دیرینه ی اوبا بهرام بیضایی بود ( از منظر زاویه ی دید تئاتر گونه به سینما و محوریت قرار گرفتن زن ) .
آن تصاویر محزون توامان با رعب و معما که دوستش می داشتیم ، فضای رمز آلودی را می ساخت که جریان تنفس مخاطب را تغییر می داد و او را در خلسه ای چند ساعته با فیلم همرا ه می کرد. این ها همان دلایلی ست که پس از گذشت سال ها از نمایش پرده ی آخر باز هم زمانی که به آن فکر می کنیم، تمامی این تعابیر در ذهنمان بازخوانی می شود.
اینبار کریم مسیحی سراغ نمایش نامه “هملت” رفته است. نمایش نامه ای که بدون تردید با در نظر گرفتن نخ نما شدن آن، این پیش فرض را می طلبد که کارگردان در گام اول، قصد به رخ کشاندن توانایی خود در پرداختن موضوعات تکراری به شیوه ای دیگر و نو را دارد. او با برداشتی آزاد” تردید” را با رنگ و لعابی ایرانی و امروزی جلوی دوربین می برد. فیلمبرداری «تردید»، اواخر مرداد سال 86 13در سینما رکس لاله زار آغاز شده بود که پس از بستری شدن و عمل جراحی «واروژ کریممسیحی» و تغییر تهیهکننده، وارد پیش تولید مجدد شد و از 15 مرداد با عوامل جدید، باردیگر کلید خورد.
فیلم ماجرای مرگ پدر “ سیاوش ” با بازی “ بهرام رادان ” در یک حادثه است. عموی سیاوش جانشین ثروت برادر می شود. در این میان سیاوش شیفته ی دختر عمویش شده و همزمان به این نکته پی می برد که عمو قصد ازدواج با مادرش را دارد. او کم کم می فهمد که مرگ پدر تصادفی نبوده و عمویش در قتل او نقش داشته است و برای کشف بیشتر حقیقت نزد دوست و همرازش “ کارو ” با نقش آفرینی “ حامد کمیلی ” می رود و باقی ماجراهای فیلم رقم می خورد.
آدم های فیلم درست شبیه آدم های ادبیات کلاسیک، مطلقا خوب یا بد تعریف شده اند. عملی از آنها بر می آید که نشانگر ذات آنهاست.
کریم مسیحی نه تنها به اسطوره های شخصیتی نمایشنامه ی هملت نگاهی نو دارد، بلکه گمان می رود انتخاب اسامی او نیز بر خواسته از اسطوره های کهن ایرانی در روایات داستانی شاهنامه است. انتخابی که می تواند هنوز هم رگه هایی از اثر گذاری بیضایی بر نوع نگاه او را نشان دهد.
این “ بینامتنیت ” تصادفی نمی نماید. در داستان “ کیکاووس ” خوانده ایم او پدر سیاوش است. پادشاه نامدار کیانی. خصیصه ی شناخته شده ی او “ بی مرگی ” ست سیاوش و کیکاووس قرابتی عاطفی دارند چنانچه سیاوش به گاه زمامداری پدر در آن هنگام که “ افراسیاب ” بر ایران حمله ور می شود به صورتی خود خواسته به یاری پدر می شتابد و آنان را شکست می دهد.
از سویی کیکاووس بر هفت مملکت، دیوان و آدمیان سلطه دارد و در نهایت توسط دیوی فریب می خورد که تصور فریب خوردن از او را نداشته است. اگر چه از مرگ رهایی می یابد اما پس از آن، زیستن او با بی مرگی همراه نخواهد بود.
درست شبیه جریان مردن پدر سیاوش در فیلم. او فریب می خورد و از آنجایی بر او ضربه وارد می شود که گمانش نمی برد. او با پسرش دوست است و رابطه ای عمیق دارد.( اگر چه این رابطه در روایت فیلم به خوبی در نیامده است ).
از سویی دیگر سیاوش شاهنامه عاشق سودابه دختر پادشاه “ هاماوران ” است او در اثر اتفاقات خانوادگی که سخت او را می آزارد مجبور به ترک ایران و شتافتن به مرز توران می شود.همان طور که سیاوش فیلم از اتفلقات خانوادگی اش بر می آشوبد و به دنبال راهی برای کشف معما و حقیقت می گردد.
چه نیکو بود اگر این بینامتنیت که تنها در قسمت هایی و به صورت نه چندان سازمان یافته در ذهن برخی از مخاطبین نقش می بندد در کل فیلم جریان داشت و ما شاهد پرداختی واقعی و حد اکثری از این تاویل ها در جریان فیلم بودیم این در حالی ست که طراحی صحنه ی هنرمندانه ی فیلم می توانست در این راستا نقشی کاملا جلو رونده داشته باشد و کریم مسیحی و اسطوره هایش را هرچه افزون تر اثبات کند. در آن صورت شاید توانایی هایی که از وی در شناخت این مفاهیم کهن سراغ داریم پررنگ تر می شد و فیلم در لایه های معنایی خود حرف ها ی بیشتری برای گفتن داشت.اگر چه قائل به این موضوع نیز هستیم که هر عصر و دوره ای اسطوره های کهن خود را چنان باز نمایی می کند که به کارش آید. و در این فرآیند بی شک بسیاری از باورها، اتفاقات و شخصیتها استحاله می شوند.
پرده ی آخر توقع مخاطب فیلم تردید را بالا برده است. این در حالی ست که بازیگر محوری فیلم، سیاوش، حس درونی خود را چنان چه نمایانگر ترس، تردید و هراس است به خوبی نمایش نمی دهد و انتظار بیننده را در جهت بالا بردن جذابیت بیشتر فیلم پاسخگو نیست. بهرام رادان عکس العملهای رفتاریش را با اتفاقات درونیش به خوبی نمی آمیزد.
بی شک توقف ساخت فیلم به مدت چند ماه در اثر بیماری کریم مسیحی و گذشتن سالیان طولانی از ساختن پرده ی آخربر روی روند فیلم سازی و کیفیتش تاثیر گذار بوده است. شاید کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره ایشان را برسر ذوق بیشتری آورد و پرده ی آخر، نمایش آخرین پرده از استعداد های ذاتی که در او سراغ داریم نباشد.