نگاه♦ سینمای ایران

نویسنده
اندیشه مهرجویی

آدم های فیلم درست شبیه آدم های ادبیات کلاسیک، مطلقا خوب یا بد تعریف شده اند. عملی از آنها بر می آید ‏که نشانگر ذات آنهاست.‏

tardid1.jpg

نگاهی به فیلم تردید
‎ ‎هملت، اساطیر ایران و تردید…‏‎ ‎

سینماگرانی که شیفته ی تئاتر هستند، حتی اگر17 سال فیلم نسازند و پس ازمدت ها شاهد نمایش فیلم جدیدشان ‏باشیم، بازهم با نگاهی مبتنی بر اصول، فضا و قواعد تئاتر به سینما می نگرند.‏

این مصداق فیلم “تردید” ساخته ی “واروز کریم مسیحی” ست. او ورودش به حیطه ی سینما را خیلی پیش ‏تر، زمانی که بهرام بیضایی فیلم “ رگبار ” را می ساخت، به عنوان دستیار کارگردان آغاز کرد . این ‏همکاری ها به عنوان دستیارکارگردان، تدوینگر و… تا بدان جا پیش رفت که در سال 1369 کریم مسیحی ‏کار خود را در مسند کارگردانی با فیلم “پرده ی آخر” شروع کرد. فیلمی که بن مایه ی خود را وامدار ‏نزدیکی دیرینه ی اوبا بهرام بیضایی بود ( از منظر زاویه ی دید تئاتر گونه به سینما و محوریت قرار گرفتن ‏زن ) .‏

‏ آن‏‎ ‎تصاویر محزون توامان با رعب و معما که دوستش می داشتیم ، فضای رمز آلودی را می ساخت که ‏جریان‎ ‎تنفس مخاطب را تغییر می داد و او را در خلسه ای چند ساعته با فیلم همرا ه می کرد. این ها همان ‏دلایلی ست که پس از گذشت سال ها از نمایش پرده ی آخر باز هم زمانی که به آن فکر می کنیم، تمامی این ‏تعابیر در ذهنمان بازخوانی می شود.‏‎ ‎

اینبار کریم مسیحی سراغ نمایش‎ ‎نامه “هملت” رفته است. نمایش نامه ای که بدون تردید با در نظر گرفتن نخ ‏نما شدن آن، این پیش فرض را می طلبد که کارگردان در گام اول، قصد به رخ کشاندن توانایی خود در ‏پرداختن موضوعات تکراری به شیوه ای دیگر و نو را دارد. او با برداشتی آزاد‏‎” ‎تردید” را با رنگ و لعابی ‏ایرانی و امروزی جلوی دوربین می برد. فیلمبرداری «تردید»،‌ اواخر مرداد سال 86 13در سینما رکس لاله ‏زار آغاز شده بود که پس از بستری شدن و عمل جراحی «واروژ کریم‌مسیحی» و تغییر تهیه‌کننده، وارد پیش ‏تولید مجدد شد و از 15 مرداد با عوامل جدید، باردیگر کلید خورد.‏

فیلم ماجرای مرگ پدر‏‎ “ ‎سیاوش ” با بازی “ بهرام رادان ” در یک حادثه است. عموی سیاوش جانشین ثروت ‏برادر می‎ ‎شود. در این میان سیاوش شیفته ی دختر عمویش شده و همزمان به این‎ ‎نکته پی می برد که عمو ‏قصد ازدواج با مادرش را دارد. او کم کم می فهمد که مرگ پدر‏‎ ‎تصادفی نبوده و عمویش در قتل او نقش ‏داشته است و برای کشف بیشتر حقیقت نزد دوست‎ ‎و همرازش “ کارو ” با نقش آفرینی “ حامد کمیلی ” می ‏رود و باقی ماجراهای فیلم رقم‎ ‎می خورد.‏

tardid2.jpg


آدم های فیلم درست شبیه آدم های ادبیات کلاسیک، مطلقا خوب یا بد تعریف شده اند. عملی از آنها بر می آید ‏که نشانگر ذات آنهاست.‏

کریم مسیحی نه تنها به اسطوره های شخصیتی نمایشنامه ی هملت نگاهی نو دارد، بلکه گمان می رود انتخاب ‏اسامی او نیز بر خواسته از اسطوره های کهن ایرانی در روایات داستانی شاهنامه است. انتخابی که می تواند ‏هنوز هم رگه هایی از اثر گذاری بیضایی بر نوع نگاه او را نشان دهد.‏

این “ بینامتنیت ” تصادفی نمی نماید. در داستان “ کیکاووس ” خوانده ایم او پدر سیاوش است. پادشاه نامدار ‏کیانی. خصیصه ی شناخته شده ی او “ بی مرگی ” ست سیاوش و کیکاووس قرابتی عاطفی دارند چنانچه ‏سیاوش به گاه زمامداری پدر در آن هنگام که “ افراسیاب ” بر ایران حمله ور می شود به صورتی خود ‏خواسته به یاری پدر می شتابد و آنان را شکست می دهد.‏

از سویی کیکاووس بر هفت مملکت، دیوان و آدمیان سلطه دارد و در نهایت توسط دیوی فریب می خورد که ‏تصور فریب خوردن از او را نداشته است. اگر چه از مرگ رهایی می یابد اما پس از آن، زیستن او با بی ‏مرگی همراه نخواهد بود.‏

درست شبیه جریان مردن پدر سیاوش در فیلم. او فریب می خورد و از آنجایی بر او ضربه وارد می شود که ‏گمانش نمی برد. او با پسرش دوست است و رابطه ای عمیق دارد.( اگر چه این رابطه در روایت فیلم به ‏خوبی در نیامده است ).‏

از سویی دیگر سیاوش شاهنامه عاشق سودابه دختر پادشاه “ هاماوران ” است او در اثر اتفاقات خانوادگی که ‏سخت او را می آزارد مجبور به ترک ایران و شتافتن به مرز توران می شود.همان طور که سیاوش فیلم از ‏اتفلقات خانوادگی اش بر می آشوبد و به دنبال راهی برای کشف معما و حقیقت می گردد.‏

tardid3.jpg

چه نیکو بود اگر این بینامتنیت که تنها در قسمت هایی و به صورت نه چندان سازمان یافته در ذهن برخی از ‏مخاطبین نقش می بندد در کل فیلم جریان داشت و ما شاهد پرداختی واقعی و حد اکثری از این تاویل ها در ‏جریان فیلم بودیم این در حالی ست که طراحی صحنه ی هنرمندانه ی فیلم می توانست در این راستا نقشی ‏کاملا جلو رونده داشته باشد و کریم مسیحی و اسطوره هایش را هرچه افزون تر اثبات کند. در آن صورت ‏شاید توانایی هایی که از وی در شناخت این مفاهیم کهن سراغ داریم پررنگ تر می شد و فیلم در لایه های ‏معنایی خود حرف ها ی بیشتری برای گفتن داشت.اگر چه قائل به این موضوع نیز هستیم که هر عصر و ‏دوره ای اسطوره های کهن خود را چنان باز نمایی می کند که به کارش آید. و در این فرآیند بی شک بسیاری ‏از باورها، اتفاقات و شخصیتها استحاله می شوند.‏

پرده ی آخر توقع مخاطب فیلم تردید را بالا برده است. این در حالی ست که بازیگر محوری فیلم، سیاوش، ‏حس درونی خود را چنان چه نمایانگر ترس، تردید و هراس است به خوبی نمایش نمی دهد و انتظار بیننده ‏را در جهت بالا بردن جذابیت بیشتر فیلم پاسخگو نیست. بهرام رادان عکس العملهای رفتاریش را با اتفاقات ‏درونیش به خوبی نمی آمیزد.‏

بی شک توقف ساخت فیلم به مدت چند ماه در اثر بیماری کریم مسیحی و گذشتن سالیان طولانی از ساختن ‏پرده ی آخربر روی روند فیلم سازی و کیفیتش تاثیر گذار بوده است. شاید کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم ‏جشنواره ایشان را برسر ذوق بیشتری آورد و پرده ی آخر، نمایش آخرین پرده از استعداد های ذاتی که در او ‏سراغ داریم نباشد.‏