شیوع اعتدال در میان اصلاح طلبان

نویسنده

arashbahmani.jpg

‏1- دولت اصلاحات که از سریر قدرت به زیر کشیده شد، هر کدام از گروه های اصلاح طلب “از ظن خود” ‏کوشیدند تا دلیلی برای شکست سنگین اصلاح طلبان – که از انتخابات دوم شوراها آغاز شده بود – بیابند. اما ‏به نظر می رسد این گروه ها از درون اصلاحات راهی به شکست آن نجستند. هر چه هم به موعد انتخابات ‏مجلس هشتم نزدیک تر می شویم، “مخرج مشترک” اصلاح طلبان تندروی بعضی و عدم ائتلاف میان اصلاح ‏طلبان را دلیل اصلی شکست اصلاح طلبان عنوان می کنند. آن گونه که در روزهای اخیر نصیحت های ‏مشفقانه از چهار سو و شش جهت بر اصلاح طلبان روان است که اعتدال پیشه کنید و از تندروی بپرهیزید که ‏مردم از تندروی و تندروها خسته شده اند و به دنبال اعتدال و اعتدالیون می گردند. اعتدال این اواخر برای ‏اصلاح طلبان مصداق همان کیمیایی را دارد که مس رد صلاحیت آن ها را تبدیل به طلای ورود دوباره به ‏قدرت می کند. در این میان اما هیچ کس به مصادیق این تندروی ها نمی پردازد، کسی نمی گوید که در کجاها ‏تندروی شده و اکنون که باید در خط اعتدال حرکت کرد، چه رفتاری باید نشان داد؟ این اعتدال که امروزه همه ‏دم از آن می زنند چه مشخصاتی دارد؟ حد و مرز آن کجاست؟ اصلا اعتدال در رفتار سیاسی یعنی چه؟ خط ‏کش اندازه گیری اعتدال چیست؟(1) ‏


اما انتخاب روند اعتدال از سوی اصلاح طلبان و واگذاشتن “تندروی”، ملزوماتی را نیز دارد که به نظر می ‏رسد مبدعان تئوری اعتدال در میان اصلاح طلبان به آن ها یادآوری کرده باشند. ملزوماتی که نه تنها دامن ‏اصلاح طلبان را می گیرد، بلکه کسانی را که میزانی از علاقه را به اصلاح طلبان نشان داده اند – هم چون ‏روزنامه نگاران ودانشجویان و… – را نیز در بر می گیرد. یکی از این ملزومات هم چیزی نیست جز در ‏غلاف بردن قلم نقد که به نظر می رسد از عوامل اصلی به در بردن اصلاح طلبان از جاده اعتدال است: نقد ‏اگر بر اصلاح طلبان باشد که خدشه وارد کردن به وحدت آن هاست و پنبه ائتلاف اصلاح طلبان را رشته می ‏کند. از طرف دیگر چه لزومی دارد در شرایط فعلی که اصلاح طلبان از قدرت خارج یا به قول خودشان ‏‏”اخراج” شده اند، کسی اصلاح طلبان را نقد کند؟ زمانی هم که اصلاح طلبان به قدرت رسیدند هم لابد باید ‏سکوت اختیار کرد تا جناح مقابل در این اندیشه نشود که صفوف اصلاح طلبان به اندازه کافی به هم پیوسته ‏نیست و سعی کند در میان این شکاف ها رخنه کند. ‏


این نقد اما اگر بر افکار و عملکرد جناح مقابل باشد هم آزرده شدن خاطر نازک آن هار ا به همراه دارد و ‏درصد احتمال رد صلاحیت دوستان اصلاح طلب را افزایش می دهد. پس کمیته مرکزی “تشخیص تندروی” ‏اصلاح طلبان، دستور غلاف کردن قلم ها را نیز صادر می کند. ‏


قصد نگارنده اما دراین نوشته نه گله گزاری های قدیم، که پا گذاشتن در مسیر جدیدی است. در این نوشته ‏کوتاه به دنبال آنم تا به طور اجمالی روشن کنم که منظور اصلاح طلبان از اعتدال چیست و آیا این اعتدال ‏دست یافتنی است یا خیر. و اصلا آیا اعتدال برای سیاسیون واجد معنای خاصی است؟ ‏


‏2- در وضعیت امروزکشور، همه گروه ها در طرد افراط و تفریط و حرکت درجاده اعتدال اتفاق نظر دارند. ‏اما آیا واقعا نظریه اعتدال معیار دقیقی برای اندازه گیری میزان افراط و تفریط است؟ این نظریه از کجا وارد ‏ادبیات سیاسی امروز ایران شده است؟ آن چه که ازصحبت های اصلاح طلبان به دست می آیداین است که ‏گویا نظرات ارسطو در مورد اعتدال – که بیش از 2 هزار سال پیش و در رابطه با علم اخلاق ارائه شد – ‏اکنون چراغ راه سیاسیون اصلاح طلب شده است. ‏


به دلیل همین شباهت گفتارهای اصلاح طلبان به نظریات ارسطوست که اولین معناییکه از کلمه اعتدال به ذهن ‏متبادر می شود، چیزی جز “حد وسط” نیست. حد وسط افراط و تفریط، تندروی و کند روی و…. اما “حد ‏وسط” یعنی چه؟ “حد وسط چیزی است که انمسان حکیم و با تجربه آن را در وضع و حالی که در آن قرار ‏دارد، حد وسط بیابد.”(2) اما ایا ارسطو خود به چنین چیزی معتقد است؟ واقعا حد وسط نقطه ای ثابت در ‏عالم هستی است؟”البته در مورد هر عمل و عاطفه نمی توان به حد وسطی قایل شد.“(3) ‏


این جاست که اولین اشکال نظریه “حد وسط” - نام دیگر نظریه اعتدال – که شاید مهم ترین آن نیز باشد، خود ‏رانشان می دهد. اعتدال برای هرکس معنای خاص خود را دارد. هر کس با توجه به وضع و حال خود می ‏تواند اعتدال را معنا کند. ممکن است رفتاری – یا مقاله ای – از نظر شخصی مصداق تندروی باشد، فرد ‏دیگری آن را مصداق کندروی بداند و از نظر نفر سوم، مصداق بارز اعتدال باشد. چه کسی و چگونه می ‏تواند مشخص کند که از میان این سه نفر کدام یک بر حق اند؟ معیار و ملاک قضاوت آن ها چیست؟ ‏


این مشکلی است که خود ارسطو هم به آن اذعان دارد: “حد وسط درست رای ما آن است که نه زیاد است و نه ‏کم و این برای همه آدمیان یک و همان نیست.”(4) یعنی پرسش اصلی در مقابل این نظریه این گونه مطرح ‏می شود: معیار عینی برای تشخیص اعتدال و “حد وسط” چیست؟ ‏


به نظر می رسد برای اعتدال و تشخیص آن، معیاری پیشینی وجود ندارد. هر گروهی خود را مصداق اعتدال ‏می داند و میزان تندروی وکندروی دیگر گروه ها و افراد را نسبت به مواضع خود می سنجد. امروز از ‏آبادگران تا سازمان ادوار تحکیم، از جامعه مدرسین تا سازمان مجاهدین انقلاب، از روحانیت مبارز تا مجمع ‏روحانیون، از موتلفه تا مشارکت و از جمعیت ایثارگران تا اعتماد ملی، همه و همه خود را به عنوان مصداق ‏عینی اعتدال معرفی می کنند.(5) در این میان تکلیف یک ناظر سیاسی چیست؟ او چگونه می تواند در میان ‏این گروه ها به قضاوت بنشیند؟ چگونه می توان خط کش و معیاری برای سنجش میزان غلظت اعتدال در ‏میان گروه ها معین کرد تا همه به آن اقتدا کنند؟ ‏


‏3- گروهی معیار درست و مناسب برای اعتدال را مردم می دانند. آنان را عقیده بر این است که آن چه را ‏مردم به عنوان اعتدال می شناسند، باید معیار قضاوت قرار گیرد. اما در این میان مشکلی به وجود می آید: ‏چگونه باید از نظر مردم آگاه شد؟ فرض کنیم قصد داریم از نظر مردم در مورد مقاله ای آگاه شویم. برای ‏قضاوت در مورد مقاله لازم است تا تک تک افراد مقاله را بخوانند تا بتوانند در مورد آن نظر دهند. اما این ‏مساله منجر به نقض غرض خواهد شد. قصد این بود که اگر مقاله مصداق تندروی است، کسی آن را نخواند.

از طرف دیگر باید توجه کرد که در مورد کنش های سیاسی هم نمی توان به صورت انتزاعی تصمیم گیری ‏کرد. تا زمانی که یک کنش، آثار اجتماعی خود را نشان ندهد، الصاق برچسب تندروی یا کندروی به آن عملا ‏هیچ معنایی ندارد. ‏


اگر هم بعد از چاپ مقاله اقدام به نظرسنجی کنیم که کار ما از موضوعیت می افتد. وقتی مقاله چاپ شد ‏ودردسترس همه قرار گرفت، دیگر اقدام به نظرسنجی هیچ معنایی ندارد. ‏


از طرف دیگر فرض کنیم که مردم اعلام کنند یک مقاله یا کنش سیاسی مصداق تندروی است. آیا واقعا ‏عناصری در آن مقاله یا کنش سیاسی وجود دارد که بالذات آن را تندرو یا کندرو می کند؟ ‏


در دموکراسی گفته می شود که نظرمردم صائب است، اما این نظر لزوما حق و حقیقت نیست. شاید مهم ترین ‏تفاوت دموکراسی با دیگر انواع حکومت ها هم همین باشد که به رای و نظر اکثریت – با علم به اینکه ممکن ‏است لزوما حق هم نباشد – گردن می نهد. ‏


‏4- ممکن است عده ای را عقیده بر این باشد که می توان به جای مردم، از نظر صاحب نظران برای تشخیص ‏تندروی و کندروی استفاده کرد. به بیان دیگر باید دست به تشکیل یک “شورای مرکزی تشخیص تندروی” زد ‏و مطاع امر آن ها شد. اما این مساله نیز اشکالی جدی در خود نهفته دارد. فرض کنیم ده صاحب نظر اعتقاد ‏به تندروی در مورد مقاله ای داشته باشند. اگر ده صاحب نظر دیگر اعتقاد به این داشته باشند که این مقاله ‏مصداق کندروی یا اعتدال است، تکلیف چیست؟ این گونه قضاوت نیز نمی تواند ما را در آغوش معشوق ‏اعتدال قرار دهد. ‏


‏5- غرض از نوشتن مکتوب ناچیز فوق چیزی نیست جز این مساله که توجه اصلاح طلبان را به نکته ای ‏جلب کنم. به شخصه امیدوارم که اصلاح طلبان در مجلس هشتم موفق شوند و اکثریت کرسی های پارلمان را ‏در اختیار قرار گیرند. اما سوال این است که آیا اصلاح طلبان مجازند که دست به تصویب قوانینی بزنند که ‏تحدید کننده آزادی مطبوعات و احزاب به بهانه تندروی و ضربه زدن به اصلاحات هستند؟ آیا می توان به این ‏بهانه ها جلوی انتشار افکار انتقادی را گرفت؟ اصلاح طلبان که برای رسیدن به قدرت این گونه پا بر بسیاری ‏از اعتقادات و ملزومات دموکراسی می گذارند و به نشریات اصلاح طلب فرمان می دهند که بازار نقد را ‏تعطیل کنند، هنگامی که به قدرت رسیدند و برای حفظ قدرت چه خواهند کرد؟(6) ‏


شاید لازم باشد که همه اصلاح طلبان این سخن زیبای جان استیوارت میل را بر دیوار خود آویزان کنند که می ‏گفت: “اگر همه افراد بشر – منهای یک نفر – عقیده واحدی داشتند و تنها یک نفر عقیده اش با آن باقی بشریت ‏مخالف بود عمل اینان که صدای آن یک نفر را به زور خاموش کنند همان اندازه ناحق و ناروا می بود که ‏عمل خود وی، اگر فرضا قدرت این را داشت که صدای نوع بشر را به زور خاموش کند.”(7) ‏


‎ ‎پی نوشت:‏‎ ‎


‏1- البته خواننده نباید تصور کند که منظور از این نوشته ها تشویق به حرکات تنروانه و چپ روی است. تنها ‏قصد این است که نشان دهیم آن چه را که اصلاح طلبان از آن به عنوان اعتدال بیان می کنند، پایه علمی ندارد.

‏2- ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، محمد حسن لطفی، طرح نو، ص 60

‏3- همان، ص 66

‏4- همان، ص 63

‏5- شاید بتوان با مثالی مشکلات این نوع از تحلیل را بیان کرد. فرض کنید حزبی در انتخابات مجلس نام ‏تعدادی از کاندیداهای خود را این گونه اعلام کند: محمدرضا خاتمی، ناطق نوری، حسن روحانی، عماد ‏افروغ، مهدی کروبی، محمدباقر نوبخت، مسعود ده نمکی و بهزاد نبوی. آیا ارائه این لیست نشان دهنده در ‏پیش گرفتن مشی اعتدالی از سوی این حزب است؟

‏6- البته شکی نیست که برای بیان نظرات و انجام کنش های سیاسی در تمام جوامع دنیا خط قرمزهایی وجود ‏دارد. برای مثال هر نوع نوشته و عملی که مغایر منافع ملی باشد، مذموم است یا هرگونه توهین به افراد ‏حقیقی وحقوقی – و در جوامع مذهبی هم چون ایران توهین به مقدسات - بلاشک مستلزم تنبیه است. اما باید ‏سعی کرد که خطوط قرمز به شکل مانع و جامع تعریف شود.

‏7- میل، جان استیوارت، درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ‏‎65‎

منبع:‏‎ ‎ادوار نیوز