رئیس جمهور آمریکا باید هنگام واکنش نشان دادن دربرابر یک بحران بین المللی، منافع آمریکا را درنظر بگیرد، موقعیت سیاسی را بررسی کند و از میان گزینه های نامناسبی که در طیفی از جنگ تا بی تفاوتی قرار دارد، رویکرد مناسب را انتخاب کند.
باراک اوباما در مورد موضوع ایران، به درستی تعیین کرده است که حمایت از حقوق اساسی نیروهای مخالف از جمله برگزاری تجمع و آزادی بیان، با منافع آمریکا در یک راستاست؛ او باید از افراط و تفریط پرهیز کند، زیرا می تواند به عنوان دستاویز در سرکوب بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.
ایالات متحده می تواند در کشورهای ضعیف از خیزش های مردمی حمایت کند، و نفوذ قدرتمند خود را در راستای کمک به کنار زدن صاحبان قدرت به کار گیرد، نظیر آنچه در دهه 1980 به ترتیب در مورد فردیناند مارکوس در فیلیپین و ژان کلود دوالیه در هائیتی انجام شد. مثال دیگری هم درمورد لهستان وجود دارد؛ جائیکه حمایت اخلاقی آمریکا از جنبش یکپارچه آن کشور در خلال جنگ سرد، به برقراری توازن در برابر رژیم حامی اتحاد جماهیرشوروی انجامید. با همه این اوصاف، ایران نه کشور طرف حساب آمریکاست و نه ظاهراً در آستانه فروپاشی است.
تاریخ پر افت و خیز روابط ایران و آمریکا حکم می کند نباید دخالت مستقیمی صورت بگیرد. گذشته تاریخی موجود از نقش ایالات متحده در سرنگونی نخست وزیر انتخابی مردم، محمد مصدق، در سال 1952 شروع شد، با حمایت از شاه در برابر نیروهای انقلابی ادامه یافت و سرانجام به روی کار آمدن دولت اسلامی در سال 1979 انجامید. به این روند، باید بحران گروگانگیری و چندین دهه خصومت دوجانبه بر سر مناقشات منطقه ای و تسلیحات هسته ای را نیز اضافه کرد. حال بیشتر مشخص می شود که چرا رویکرد محکمتر از سوی اوباما می تواند به نتیجه عکس ختم شود. او باید به اعتراض در برابر خونریزی ادامه دهد اما نمی تواند به تندروهای ایرانی، بهانه ای برای سرکوب مخالفان بدهد.
از خیزش مردمی سال 1956 در برابر دولت تحت حمایت شوروی در مجارستان، هنگامیکه رادیو آزاد اروپا در برنامه های خود به زبان مجاری، این باور را نزد انقلابیون بوجود آورد که اتحادیه اروپا و آمریکا از آنها حمایت می کنند، درسی آموخته شده است. در آن زمان، شوروی به سرکوب انقلاب دست زد و خبری هم از نیروهای غرب نشد.
انتظار می رود خشونت در ایران بیشتر شود و همزمان، فشار سیاسی نیز بر اوباما بیشتر شود تا دست به کاری بزند. اما باید این نکته مهم را به خاطر سپرد که رهبران مخالف در ایران درخواست کمکی از آمریکا نمی کنند و بسیاری از مردم ایران که در حال مبارزه برای آزادی اند، لزوماً طرفدار آمریکا نیستند.
برخلاف جنبش دانشجوئی میدان تیان آنمن پکن، به نظر می رسد اعتراضات دموکراسی خواهانه ایران طیف وسیعی را شامل می شود؛ از طبقه متوسط شهری گرفته تا زنان و مردان و بخش هائی از حاکمیت انقلاب. به نظر می رسد آنها آماده به کار بستن شیوه های جدیتدی نظیر اعتصاب هستند. آنها درصدد استحکام مواضع خود هستند و این کار را به بهترین وجه از طریق دریافت پشتیبانی اخلاقی انجام می دهند، و نه مداخله آمریکا.
منبع: لس آنجلس تایمز- 23 ژوئن
www.latimes.com/news/opinion/editorials/la-ed-iran23-2009jun23,0,6483575.story