زنان لیدری می کنند

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

فائزه هاشمی را از پنجره ی یوتیوپ دیدم که هنوز و مثل سالهای بر باد رفته لیدری می کند. تنها و استوار راه می رود، بی خیال است. شانه به شانه ی مردی نزده است. بار تنهائی اش همانند بسیاری از ما که بچه آخوند هم نبوده ایم، سنگین است. به راه انتخابی خود می رود. یکه و تنها می رود. می توانست با پول و رفاه که از آن کم ندارد هر کاری بکند غیر از “لیدری” که در این صورت کسی را با او کاری نبود. همین گماشتگان پلشت و چرک زبان برایش دولا و راست می شدند و لوازم طرب را برایش فراهم می کردند. می توانست این دو سال را که از زمین و آسمان بر او تهمت می بندند، توی پر قو در سرزمینی بهشتی بیاساید و کاری به کار آن جهنم سوزان که در آن می گدازد نداشته باشد. می توانست شبانه روز عیش و نوش کند و تن نازک به ضربات پلشتی های زبان دیوان حکومتی نسپارد. اما فائزه پشت پول و عیاشی پنهان نشد. سینه سپر کرد. لیدری زنانه را که در قاموس مردک های بی مرام و تازه به دوران رسیده علامت بد کاره گی است رها نکرد. فهمید که ایران زمین بسیار چیزها کم دارد، اما این یکی همانا “لیدری زنان” را خیلی خیلی کم دارد. انبوه زنان با کفایت و آماده ی لیدری را به حوزه های رهبری راه نمی دهند. ایران را با رهبری یکسره مردانه به خاک سیاه نشانده اند و پیاپی از زبان خدا و پیغمبر از رهبری بی مثال خود مثال می زنند. حاصل این رهبری منحصرا مردانه تا کنون چه بوده است؟ فقر , بیکاری، انزوای جهانی، فساد حکومتی، شکنجه و حبس و اعدام فقیرانی که ناگزیر دست به دزدی و سیاهکاری می زنند و سلب امنیت و هتک حرمت از کسانی که می گویند بالای چشم رهبری مردانه ابرو است. فائزه را دیدم که تنها با چادر سیاه به همان راه می رود که روزگاری با لیدری ورزش زنان وایجاد خط دوچرخه سواری چیتگر آن را شروع کرد. همان وقت بالای منبر رفتند و ستیزه با او را آغاز کردند. قاصد پشت قاصد به سوی پدر روانه ساختند تا راه بر دختر راه گم کرده اش ببندد.

فائزه بی تردید به ملاحظه ی پدر بسیار محافظه کاری کرده و بخصوص در جایگاه نماینده در مجلس پنجم ساکت تر از آن بود که انتظارش را داشتیم. اما بعد و در دیگر فرصت ها دیدیم که فائزه فائزه است. با انتشار روزنامه “زن ” هویت سیاسی روشنی پیدا کرد وخواست به یاری جمعی از مجتهدان فضای قانونگزاری را بر زنان باز گشاید. سد راهش شدند. پیغام پشت پیغام که یا به دخترت دستور بده به دست خود روزنامه را ببندد یا او را دستگیر می کنیم. روزنامه تعطیل شد و رویدادی که در زندگی زنان ایرانی تازگی داشت و به تدریج می توانست پرده از بسیاری دشمنی های آخوندی با زنان بر گیرد، متوقف شد. حتا بخشی از روشنگران دینی ایران او را غیر قابل تحمل یافتند و با محافظه کاران، منتها با زبانی و کلامی متفاوت همداستان شدند. در عصر اصلاحات دو سه تن از این روشنگران به بهانه ی دشمنی با پدر، او را ظریف و رندانه از صحنه راندند. شرایطی فراهم ساختند که تا مدتها نتوانست کمر راست کند.

فائزه به عهدی که با زنانگی پر سودای خود بسته است، همیشه پایبند ی نشان داده است. بارها در تظاهرات اعتراضی مردم از 22 خرداد 1388 ببعد و پیش از آن در مرحله ی مسابقات انتخاباتی، در اردوی نزدیک به مردم دیده شده، با صدای بلند تبلیغ کرده، اعتراض کرده و از دست پروردگان روزنامه کیهان که تریبون مرتجع و شناخته شده ا ی است و به دشمنی با زنانگی و انسانیت مفتخر است، بسیار دشنام شنیده. دختر هاشمی رفسنجانی کمتر از ما و نوع ما سرزنش نشده وپدر مقتدر تا کنون فقط توانسته رفتار اورا در حدی کنترل کند که تب تعصب و جنون تندروها ی زن ستیز را اندکی فرو بنشاند و از بازداشت دراز مدت دخترش پیشگیری کند. به نظر می رسد اگر کیهانیان بی مانع و مزاحم و در پرتو بیت المال که بی در و پیکر در اختیارشان گذاشته شده است، همچنان دستی به قلم و دستی بر اهرمهای قدرت اقتصادی و رانتی داشته باشند، فائزه نیزبزودی غیب می شود و تا پیدایش کنند، بسیار زد و بند ها اتفاق افتاده است. او این همه را می داند و ایستاده است در برابر بدزبانی ها ی مشتی پرخور، مفت خور و گردن کلفت های آموزش دیده در مکتب کیهان که اخیرا فرما نبردار مکتب ایرانی احمدی نژادی هم شده اند واز دو منبع جیره و مواجب می گیرند. البته منبع سومی هم در کار است که باید آن را در فوایدی که انتشار کیهان برای دشمن دارد جست و جو کرد. دشمن همان است که به زبان نقدش می کنند و در خفا زمینه ساز وسعت بخشیدن به قدرتش در منطقه می شوند.

بگذریم. فائزه دریک فیلم کوتاه که پیداست با دستهای لرزان و در شرایط دشوار تهیه شده و روی اینترنت نشسته با اراده و محکم به راه خود می رود. چادرش سیاه است و از آن روسری شطرنجی که به او در سالهای پیش از اصلاحات تمایز می بخشید خبری نیست. چهره اش از همیشه تلخ تراست و سکوت سنگین و حیرت انگیزخود را در برابر فحش های چارواداری حفظ می کند. با مردم همگام است و تن و جان به دشنام سپرده است. فائزه را در این فیلم کوتاه به صفاتی می نوازند که در فرهنگ زبان و کلام حکومتی جا افتاده و تبدیل به زبان رایج حکومتی شده و جیره خواران آن را ترویج می کنند. بر پایه ی این زبان حکومتی که 32 سال برایش خرج کرده اند و کار کرده اند، زنان دو گروه اند، یا از حکومت پیروی می کنند، که در این صورت هر کار خلافی بکنند، حتا از آن نوع که به فائزه در این فیلم نسبت داده اند، قابل چشمپوشی است یا راه و رسم زندگی مستقل و شرافتمندانه ای انتخاب کرده و حق اعلام نظر و اعتراض را در زندگی اجتماعی برای خود محفوظ می دارند که حتما بد کاره اند و روزنامه مستهجن کیهان که گویا خبر چین در این حوزه نیز بسیار دارد، هر روز حال و روز این بد کاره ها را به خوانندگان معدود خود که بازجویان گوش به فرمان را در بر می گیرد، گزارش می دهد. برگ اول پرونده های زنانی که لیدری می کنند، اما برای آنان ابتدا جرائم اخلاقی و منکراتی می تراشند، نوشته ای از کیهان است.

بنابراین لیدری زنان از نگاه حکومت ایران، اگر صرف قربان صدقه رفتن از مردان حکومتی و تایید ذهنبت زن ستیزشان نشود به معنای بی اخلاقی جنسی است. زنانی که از توانائی لیدری با مفهوم بر خورداری از ظرفیت و قدرت رهبری، برخوردارند، زنان فاسدی به شمار می روند که جواز خشونت نسبت به آنها به نام دین و مردانگی از پیش صادر شده است. فرقی نمی کند پدرشان اکبر هاشمی رفسنجانی بوده باشد با آن همه ید و بیضای اسلامی یا مردی شرابخواره از تبار پدر بنده! حرف یکی است. نسخه ای که برای زنان دوستدار لیدری و برخوردار از استعداد و اراده ی لیدری پیچیده شده، جای چانه زنی ندارد. اگر زنی به آن شاخص بشود، در مجموعه ی سیاستهای جنسیتی در جمهوری اسلامی ایران، زیر مجموعه ی زنان فاسد و مفسده ساز قرار می گیرد و می شود روی سرش خاکستر ریخت و بی سکه اش کرد تا لیدری از یاد ش برود.

اما دیده ایم و می دانیم که لیدری و تعهد به آن وقتی در وجود زنی نمایان می شود، فلک هم از عهده اش بر نمی آید. بی حهت نیست که در فیلم روی اینترنت پیاپی می شنویم که فائزه را به لیدری محکوم می کنند و بلافاصله او را به صفتی که توهین آمیز ترین دشنام به زن محسوب می شود متهم می کنند. غافل اند از اینکه “لیدری” زنان در پرتو سیاستهای سودمند به حال زنان در زمان شاه جا نیفتاد، ولی در دوران سیاستهای تبعیض آمیز و جنسیتی جمهوری اسلامی جا افتاد ه و بلکه از جمله ی ضرورت های زندگی زنانه حتا در اندرونی آخوندها شده است.

گیرم که زدید و همه ی زنان دوستدار لیدری ایران را تار و مار کردید، ای جاهلان با زنان صنف و ژن خودتان چه می کنید؟ ما اینجا، آمریکا را می گویم، زنان صنف تان را می بینیم که از دوری شما نفس های عمیق می کشند و شکر خدا به جا می آورند که از قلمرو حاکمیت پدران شان دور شده اند. زنان از همه ی طیف ها در این دوران زیر سرکوب و فحش و تهمت آموختند که باید در هر شرایطی لیدری کنند. با زبان، با قلم، با راه رفتن، با فیلم ساختن، با رنگ و فرم حجاب، با خندیدن به ریش ارزشهای عهد عتیق، با زندان رفتن، با آوارگی و تبعید، با برپائی کمپین ها، با خاطره نوشتن، با شعر گفتن، با قانون ضد زن را به سخره گرفتن، با افشاگری، با مستند سازی، با به کار گرفتن یک دوربین کوچک دیجیتال، با خبر رسانی و موسیقی اعتراضی و….، لیدری هزار شکل دارد و در سایه ی شوم نظم ضد حقوق بشری که شما بر پا داشته اید، زنان ایرانی هزار و یک شگل آن را آموخته اند.

روزی که فائزه زیر چادر سیاهش روسری شطرنجی سر کرد، گفتند آسمان روی سر مومنان خراب می شود، آن روز که گفته شد آراء فائزه در انتخابات مجلس پنجم بیش از ناطق نوری بوده همه هاج و واج شدند. خبر را دگرگون کردند تا مبادا مردم بفهمند که در تهران زنی ( هرچند از شجره ی خودشان ) بر آخوندی پیروز شده است. تا کنون هرکاری که لازم بوده کرده اند تا زنان آن کشور را از هر طیف فرهنگی و سیاسی خانه نشین کنند و به آنها بگویند فقط در آشپزخانه می توانند لیدری کنند. این نابخردان که از عهده ی زنان حرم خود بر نیامده اند، چگونه می توانند از لیدری زنان درس خوانده و جوان ایرانی که در سال 1367 جمع بزرگی از آنان را برای ریشه کنی حضور زنان در حوزه های رهبری سیاسی کشتند و جمع بزرگ دیگری را پشت سر هم زندانی و آواره کردند، پیشگیری کنند. همانطور که آقایان به “واجب شرعی” پایبندی دارند، ما نیز “واجب عرفی” را پاس می داریم. به حکم واجب عرفی است که برای لیدری زنان در همین شرایط خف و نحس، آن قدر ضرورت و قدر می شناسیم که لیدری دختران و زنان آخوندها را در عرصه ای که به حقوق مردم احترام می گذارند، ستایش می کنیم. این شمه ای است از باور ما به “واجب عرفی” و رهایش نمی کنیم، تا زمانی که رها بشویم. تا آن وقت هر جور که شده فائزه و دیگر فیگورهای رهبری زنان مثل خار بر چشم تان می نشینند. محکوم شده اید که زنان را نا فرمان ببینید، حتا در بیت ها و اندرونی های خودتان.!

سلام بر فائزه و آئین لیدری زنانه اش که زیر دشنام، دلاورانه به آن عمل می کند.