روز 16 آذر نیز رسید و گذشت؛ آیا “چشم بینا”یی در حکومت وجود دارد که واقعیتها را چنان که هستند ببیند و تحلیل کند و پاسخ گوید؟ با وجود تمامی تهدیدهای روزهای پیش از 16 آذر، و با وجود تمامی احضارها و هشدارها به دانشجویان در کمیتههای انضباطی و حراستهای دانشگاهها در هفتههای اخیر، آیین بزرگداشت شانزدهم آذر، روز دانشجو، بهگونهای باشکوهتر از سالهای پیش، و نیز به شکلی بس معنادار برگزار شد.
صاحبان قدرت و بهویژه آنانی که در رأس هرم قدرت جمهوری اسلامی، سکاندار امور و طراح و سیاستگزار محسوب میشوند، آیا ارزیابی واقعبینانه و حقیقیای از وقایع 16 آذر 88 دارند؟ بسیار بعید بهنظر میرسد که گزارشهای مجعول و اخبار تحریفشده و خلاف واقع بازوهای تبلیغاتی ـ رسانهای تمامیتخواهان (از کیهان و ایران گرفته تا فارس و ایرنا و…) منبع و مستند اصلی لایهی نخست تصمیمگیرنده در جمهوری اسلامی باشد. دستگاههای دروغپراکنی و رسانههای تحریفگر حقیقت، البته سیکل معیوبی را سامان میدهند که از “مردمفریبی” به “خودفریبی”، و از “دروغ به دیگران” به “دروغ به خویش”، و بالعکس، سمتوسو مییابد. اما بهنظر میرسد که منطقا ، و با توجه به فنآوری اطلاعات، استراتژیستهای جمهوری اسلامی و صاحبان اصلی ماکروقدرت و قدرت نهادینه شده، باید بهقدر لازم از کیفیت اعتراضها و مضمون مطالبات دانشجویان، و نیز کمیت حضور آنان در این روز (16 آذر) آگاه شده باشند.
نیمنگاهی منصفانه و از زاویهی ناظر بیطرف به تجمعات اعتراضی در دانشگاههای دولتی و آزاد کشور (از مشهد تا تبریز، از سمنان تا زنجان، از کرمان تا همدان، و از اهواز تا تهران و…) در روز 16 آذر 88 آشکار میسازد که:
الف. چه فاصلهی محسوس و معناداری میان رویکردها و دیدگاههای صاحبان قدرت و چشماندازها و مطلوبهای نسل جدید (بهویژه نخبگان و تحصیلکردگان آن) وجود دارد.
ب. دانشجویان بهمثابهی بخش مهمی از لایهی “روشنفکران توزیعکننده و مصرفکننده” تا چه حد بر مطالبات خود پا میفشارند و تاکید دارند و از پرداخت هزینههای بهظاهر سنگین، ابایی ندارند.
پ. خواستهای سیاسی دانشجویان به چه میزان در میان دانشگاههای مختلف کشور، فراگیر شده است؛ و دیگر نمیتوان تنها یک یا چند دانشگاه محدود ـو آنها را نیز متاثر از جماعتی کوچک ـ معترض به وضع موجود دانست.
ت. تهدید و ارعاب و سرکوب اعتراضها و معترضان، و تلاشهای تبلیغاتی و رسانهای رسمی، بیش از پیش، بیحاصل شده و در برابر بسط جنبش اعتراضی و پافشاری معترضان بر حقوق اساسی خویش، و نیز در برابر آگاهی روبه تزاید شهروندان پیگیر حقوق قانونی خویش، رنگ باخته است.
ث. تا هنگامیکه پاسخی قانعکننده به جامعه مدنی ایران (بهطور عام) و دانشجویان (بهطور خاص) داده نشود و وضع موجود و مستقر، “تغییر”ی معنادار را جلوهگر نسازد، انتظار سکوت و تمکین و همراهی داشتن از معترضان، توقعی غیرواقعی است.
ج. بیتوجهی به ماهیت اعتراض شهروندان بیزار از دروغ و سرکوب، و تلاش برای سرپوش نهادن بر مطالبات معترضان و عبور توأم با نخوت از کنار شعارها و خواستهای ایشان، بر تنور رادیکالیزه شدن شعارها و کنش خشمآلود ـ و نه سکوت شهروندان ـ میدمد. بازتولید خشونت البته مورد تایید هیچ ایراندوستی نیست، و فرجاماش بس مبهم و ناگوار مینماید…
16 آذر 88 آمد و گذشت؛ صاحبان قدرت میتوانند همچنان چشم خویش بر رویدادها ببندند و گوش خویش بگیرند، و چون چند ماه اخیر بر طبل تهدید و هشدار و “لال باش” بکوبند؛ اما آیا این مواجهه را منتج به نتیجهای پرفایده و واجد محصولی خجسته ارزیابی میکنند؟
کاش صاحبان قدرت عریان و سیاستگزاران اصلی در جمهوری اسلامی مصداق آنانی نباشند که در آیهی 179 سورهی اعراف مورد اشاره قرار گرفته است؛ “آنانی که دلهایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمیکنند، و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند؛ گمراهان و غافلان…”
این جماعت “کور و کر و لال” را قرآن در جایی دیگر (سورهی بقره، آیات15 تا 18 و 171) چنین توصیف کرده است: “کسانی که خدا، آنان را در طغیانشان فرومیگذارد تا سرگردان شوند؛ کسانی که گمراهی را به بهای هدایت میخرند و هدایت نمیشوند؛ کسانی که مثل ایشان همچون مثل کسانی است که در میان تاریکیها گماند؛ کوران و کران و لالهایی که بهراه نمیآیند و حقیقت را درنمییابند.”
آیا “چشم بینا” و “گوش شنوا”یی در حکومت هست که ببیند و بشنود، و برای منافع ملی، برای رشد و پیشرفت و آبادی ایران، و برای رفاه و امنیت و شادمانی و زندگی بیدرد و رنج ایرانیان، تدبیری عقلانی و شایسته بیاندیشد؟