مارتین هاگسن کمی پیش از تنش اخیر میان ایران و انگلیس از تهران دیدن کرد. در آنجا وی با گروه های موسیقی متال با شعر هایی از اسطوره های ایران و دختران نوازنده در گروه های پاپ، در کنارفرهنگ اسلامی که سعی دارد غرب را تفسیر کند مواجه شد.
یک شب سرد در تهران. هفته ها بعد از مراسم عاشورا. هنوز پرچم های سیاه در مرکز شهر بر سردر برخی ساختمان ها آویخته است. ترافیک سنگین در هشت خط از کنار تابلو های بزرگ شهدای جنگ ایران و عراق عبور می کند. در کنار آن ها بیل بورد های عظیم که تلفن های موبایل را تبلیغ می کنند. هر چه به شب نزدیک تر می شویم دود و غلظت هوا بیشتر می شود.
در شهرک اکباتان با انبوهی از مجموعه ای از بتون و مسیر های اتوبان و درسایه یکی از برج ها دریک اتاقک ضد صدا گروهی به نام 127 مشغول تمرین است. در زیر پوستری از جترو تال نوعی موسیقی که شاید نام پانک محلی را بتوان بر آن گذارد در حال اجراست: جاز، موسیقی ایرانی،ترومبون و پیانو. آهنگ ها به زبان انگلیسی هستند و توسط سهراب محبی، یک جوان باریک 26 ساله خوانده می شود. اشعار آن سیاسی نیست ولی گویای نا امیدی و سیاهی است. محبی در حالیکه یک دست را در شلوار جینش فشار می دهد روی میکروفن خم شده است: “اخبار را می بینم، مازوخیست هستم/ باید شکست بخورم تا مطمئن تر شوم/ توسرم پر از آزمون های سخت بی گناهی است/نانی در نمی آورم و از آرزو پرهیز می کنم.”
تا چندی پیش تصور چنین چیزی ممکن نبود. با انقلاب 1979 موسیقی پاپ ممنوع شد. افراطیون مذهبی آن را ابتذال می دانستند. هر کس مخالف بود در معرض کتک، بازداشت و حتی زندان قرار می گرفت. محدودیت ها تا حدی بر طرف شده ولی نه کاملا؛ کنسرت ها گاهی مجوز می گیرند ولی رقص همچنان ممنوع است. آواز زن فقط به صورت همراهی مجاز است. موسیقی همچنان تحت نظارت وزارت ارشاد اسلامی قرار دارد.
هر موسیقی باید مراحل ممیزی شعر و موسیقی را طی کند. از آن جا که موسیقی راک مجاز نیست، تنها تعدادکمی از موسیقی های اجرا شده با گیتارمجوز گرفته اند. محبی از گروه 127 می گوید: “ سه سال پله ها را بالا و پایین می روید ولی آخر هم مجوز داده نمی شود چون موسیقی غربی است.” لذا گروه 127 هم آهنگ های خود را در اینترنت پخش می کند و چند کنسرت در خارج از کشور اجرا کرده است. ولی این چیزی نبوده که آن ها انتظار داشتند. آن ها می خواستند حضور واقعی داشته باشند و موسیقی زنده اجرا کنند.
انقلاب 1979 در واقع می خواست فرهنگ ایرانی را زنده کند و در روزهای اول انقلاب شاعران و موسیقی دانان کنسرت هایی را اجرا می کردند ولی به مرور و با فشار روحانیون برای زدودن مظاهر غرب به تدریج هنر مندان نیز به غرب کوچ کردند. آن ها که کوچ نکردند به زیر زمین ها رانده شدند. رامین بهنام از پلیس تشکر می کند که وی را به یک موسیقی دان حرفه ای تبدیل کرده است. وی که در مسیر تمرین گروه خود دستگیر شده بود می گوید: “ در این لحظه فهمیدم که موسیقی جدی است و تنها کاری که مایلم بکنم نواختن موسیقی است.”
وی که چند ساعت بعد آزاد شد گروه خود به نام تاتار 2 تشکیل و نوارهایی را از کار های خود بطور غیر رسمی منتشر کرد. این گروه کنسرت هایی را در پارکینگ خانه ها و با صدای کم اجرا می کردند.
موسیقی پاپ در ایران از دهه 1990 با بهبود جراحات ناشی از جنگ با عراق شکل گرفت. گروهی معتقدند این شکل گیری با تصمیماتی در بالاترین سطح دولتی همراه بوده است و می گویند ملایان خواستند موسیقی خودی را درمقابل موسیقی ایرانیان خارج که در بازار سیاه پخش می شد تشویق کنند.
یکی از ستاره های این حرکت علی رضا عصار است. وی با ریشی سیاه و مو های بسته شده در سن 37 سالگی، می گوید قصد داشته برای ادامه کار موسیقی ایران را ترک کند و به رهبری ارکستر بپردازد ولی با باز شدن فضای فرهنگی در زمان خاتمی وی در ایران ماندو امروز سی دی های او در یک میلیون نسخه به فروش می رود. وی آخرین آلبوم خود را در ابی رود لندن و با ارکستر سمفونیک لندن ضبط کرده است.
در ایران همه از خط قرمز در هنر صحبت می کنند: مسائلی چون روابط جنسی که مسلما نمی تواند مطرح شود. ولی در بسیاری موارد هیچ کس حدود و ثغور این خط را بطور مشخص نمی داند. نینف امیرخاص نوازنده گروه آرین می گوید مساله این است که هیچ قانون نوشته شده ای در این زمینه وجود ندارد. گاهی اشعاری مجوز می گیرند که حدس نمی توان زد.
در صحبتی با علی پهلوان خواننده گروه آرین وی گفت: “ما نمی توانیم بسیاری از حرف ها را بطور واضح بزنیم و باید بگذاریم مردم خودشان حدس بزنند.”
این نحوه برخورد با بیان هنری تنها عکس العملی در برابر سانسور نیست بلکه بنا به گفته رامین صدیقی، مدیر شرکت هرمس، شعر و فرهنگ ایرانی همواره زبانی غیر مستقیم داشته است.“مثلا درمورد عشق افراطی اگر سخن گفته شود خواهند گفت این عشق به خداست و لذا کسی ایراد نخواهد گرفت.”
پس از تائید شعر از سوی وزارت ارشاد باید برای هر اجرا نیز مجوز گرفت. رقص نیز ممنوع است و محافظین حاضرین را زیر نظر دارند. پهلوان می گوید: “ مردم می توانند دست بزنند و کمی حرکت بکنند ولی گاهی ما مجبور می شویم اجرا را قطع کنیم و از جمعیت بخواهیم سر جای خود بنشینند. حتی نوازندگان هم نمی باید حرکت شدید بکنند و گاهی به آن ها نیز روی صحنه تذکر داده می شود که آرام باشند.
آرین اولین گروهی بود که در آن نوازنده مرد و زن در کنار هم وجود داشت. حتی قبل از سال 1979 نیز این فکر تازگی داشت. زنان هنوز مجاز نیستند به تنهایی آواز بخوانند. حتی در گروه نیز نباید بلند بخوانند. خواندن زنان در جمع زنان یا کنسرت برای زنان آزاد است.
به پشت بام می رویم تا شهر را تماشا کنیم و چند عکس بگیریم. وجه دیگری از کوشش تند رو ها برای ممنوع کردن فرهنگ غرب نمایان می شود: موج عظیم آنتن های ماهواره ای. این وسایل قانونا غیر مجاز است ولی برخورد با آن ها جنبه پراکنده و اتفاقی دارد. هر چند اینترنت با سرعت بالا نیز محدود شده است و سایت های غیر اسلامی نیز فیلتر می شوند ، لیکن جوانان به زودی راه خود را پیدا می کنند. با وجود ممنوع بودن موسیقی غربی انواع آهنگ های جدید به سرعت در بازار سیاه قابل دسترسی هستند.
در مغازه حسین در شمال شهر انواع دی وی دی های فیلم ها و موسیقی غربی که غیر مجاز تکثیر می شوند وجود دارد. چون ایران عضو پیمان جهانی حقوق مولف نیست، فروش این محصولات هم غیر قانونی نیست. آنچه غیر مجاز است آهنگ هایی است از بریتنی اسپیرز و پینک فلوید در زیر میز و بر روی سی دی ضبط می شوند. آن چه کسب و کار حسین را نگاه می دارد بچه های نسل انقلاب هستند: 70 در صد جمعیت زیر 30 سال سن دارند و خاطره ای از دوران شاه ندارند. این همان نسلی است که در شمال تهران و در بوتیک های مد روز با گوشواره و موهای ژل زده به چشم می خورند.
تقریبا تمام غربی هایی که از ایران دیدن می کنند با تضاد بین زندگی عمومی مردم و روی گشاده ایرانیان در فضای زندگی خصوصی آشنا هستند. خبر نگاران اغلب می بینند که ایرانیان بذله گو و خوش اخلاق هستند و تفاوت زیادی با آن روحیه ای که “مرگ بر آمریکا” را فریاد می زند دارند. نوعی ناهمخوانی شدید میان قوانین سخت جمهوری اسلامی و زندگی روزمره مردم عادی وجود دارد.
نمی دانم کدام یک چهره ایران است. ژیلا می گوید:“هردو. یک لایه بیرونی و یک لایه درونی وجود دارد. وقتی من بیرون می روم باید از آن تبعیت کنم و روسری سر کنم ولی در خانه یا جای امن می توانم خودم باشم.”
محسن رجب پور 35 ساله نقش سایمون را در ایران بازی می کند و به کشف گروه های موسیقی مشغول است. گروه آرین از گروه هایی است که او به وجود آورده و اکنون نیز بنیامین که صدایش در تمام جاها شنیده می شود از هنر مندانی است که با وی کار می کند. وی می گوید در دهه بعد از 1995 حدود 750 عنوان آلبوم منتشر شده ولی از سال 2005 با انتخاب محمود احمدی نژاد این رقم به 100 آلبوم کاهش یافته است.
احمدی نژاد به رسانه ها گفته است از پخش موسیقی غربی خودداری کنند. پرسیدم آیا تضادی بین موسیقی پاپ و آرمان های اسلامی وجود دارد، با احتیاط کامل و حساب شده جواب داد: “برداشت های مختلفی از اسلام هست. برخی سخت گیر تر و برخی کمتر سخت گیر هستند. شما هم در اروپا در قرون وسطی دچار همین مسائل بوده اید ولی بعد به ثبات رسیده اید. ما هم اکنون دقیقا در چنین بحرانی به سر می بریم.”