چهارفصل♦ قا ب

نویسنده
شهلا گروسی

صفحه چهار فصل در بخش قاب اختصاص دارد به معرفی طراحان و کاریکاتوریست ها در سراسر جهان. د راولین شمارها با فرانک میلر آشنا می شوید که بخاطر فیلم 300 چهره روز است.

frankmiller1.jpg

آشنائی با فرانک میلر

نگاه فانتزی به تاریخ


فرانک میلر… فرانک میلر… فرانک میلر…

شنیدن این اسم چیزی را ته ذهنتان به قلقلک در می آورد، با لبخندی گوشه ی لب، چشم به بالا می دوزید انگار اسم آشنایی دور را شنیده باشید. سعی می کنید انبوه تصاویر و وقایع را که در حافظه انبار کرده اید با آن مطابقت دهید، بلکه مناسبت آشنایی یادتان آید… نوک حمله ی تیم فوتبال چلسی؟ گیتاریست معروف موزیک راک؟ مخترع لامپ برق؟!

یک راهنمایی کوچک می کنم: “۳۰۰ “! لبخند گوشه ی لب تان می خشکد احتمالآ ناسزایی نثار من و فرانک میلر می کنید و صفحه را همین جا می بندید.

اگر نام فرانک میلر، نویسنده و طراح کتاب کمیک استریپی که منبع اقتباس فیلم ۳۰۰ بوده، برای میهن پرستان دو آتشه ی ما جز یک دهن کجی تاریخی مفهوم دیگری نداشته باشد، برای طرفداران کمیک استریپ مسلمآ قضیه فرق می کند، چرا که بدون شک میلر آبروی کمیک استریپ امروزی است و در کنار آلن مور از پرچمداران کمیک های سیاه و مدرن محسوب می شود.

frankmiller2.jpg

بد نیست برای کسانی که با شنیدن واژه ی کمیک در عبارت “کمیک استریپ”یا “کمیک بوک” یاد مضحکه و شوخی می افتند، یادآور شوم کمیک استریپ داستانی است که از قرار گرفتن قاب های مصور در کنار هم شکل می گیرد، چون در آغاز پیدایش، اکثر این داستان ها فکاهه بوده اند عنوان کمیک استریپ بر آن ها گذاشته شده و در طول زمان همچنان باقی مانده است در حالی که یک کمیک استریپ الزامآ خنده دار نیست. آشناترین نمونه برای ما هم، ماجراهای تن تن و میلو است.

فرانک میلر متولد ۲۷ ژانویه ۱۹۵۷ از کودکی خوره کتاب های کمیک استریپ بود. او کارش را با طراحی های مدادی برای مجموعه کمیک بوک های کمپانی دی سی شروع کرد و اولین بار اسمش به عنوان طراح روی جلد یکی از قسمت های مجموعه ی “جان کارتر، فرمانروای مریخ” از انتشارات کمپانی مارول ثبت شد. طراحی شماره های ۲۷ و ۲۸ مجموعه ی “مرد عنکبوتی خارق العاده” هم از کار های دیگر او در این دوران بود.

میلر اوایل دهه ی ۱۹۸۰ یعنی عصر برنزی کمیک بوک را به کار بر روی بعضی قسمت های “دیردویل”، “مردان ایکس” و سایر کاراکتر های مطرح کمیک های مارول گذراند. از همان دوران می شد نگاه خاص او را که به آشنایی زدایی از ابرقهرمانان دیرآشنای کمیک انجامیده بود، تشخیص داد. نگاهی که بعد ها در آثار مستقل او قوام یافت و تبدیل به سبک منحصر به فرد میلر در طراحی کمیک استریپ شد؛ طراحی های پر از جزئیات متأثر از مانگاهای ژاپنی، ارتباط گرافیکی قدرتمند مابین اجزاء در هر قاب و مابین قاب ها در هر صفحه به همراه نگاهی تلخ و خشن که منجر به فضاسازی هایی به سیاق فیلم های نوار کلاسیک می شود.

frankmiller3.jpg

میلر در اواخر دهه ۸۰ دو مجموعه ی کوتاه داستان مصور بر اساس شخصیت ابرقهرمان معروف دی سی یعنی “بتمن” طراحی کرد که بسیار خاص و الهام بخش از کار درآمدند: “بتمن، بازگشت شوالیه سیاه” و “بتمن، سال یک”. شخصیتی که میلر از بتمن به تصویر کشید بسیار خشن، سیاه و متفاوت با شمایل سنتی آن بود که با استقبال عجیب عشاق کمیک رو برو شد، “بازگشت شوالیه سیاه” به همراه “نگهبان” اثر “آلن مور” علاقمندان را با شکل تازه ای از کمیک بوک آشنا کردکه قهرمانان _ ضد قهرمانان _ی واقعی تر و فضایی تلخ و سیاه بزرگسالانه تری داشتند.

دهه ی ۹۰ در واقع دوران جدایی کامل میلر از کمیک های ابرقهرمانانی و تثبیت نام او به عنوان یک هنرمند مؤلف در زمینه ی کمیک استریپ بود. طرفداران پر و پا قرص میلر او را با مجموعه “شهر گناه” می شناسند و ستایش می کنند. اولین داستان این مجموعه سال ۱۹۹۱ به صورت مجلد های پیاپی و چند سال بعد با عنوان “خداحافظی سخت”در یک مجلد به چاپ رسید. این اولین کار کاملآ مستقل میلر، با ادای دین به سینمای نوار کلاسیک به صورت سیاه و سفید طراحی شده بود. رفته رفته در طول این دهه داستان های دیگری از این مجموعه منتشر شدند و مثل قطعات پازل در کنار هم دنیای نفرین شده شهر گناه را شکل داداند.

در شهر گناه انسانیت به شوخی احمقانه ای می ماند، رستگاری وجود ندارد، همه انگار نفرین شده اند، فضاها چرک و کثیف اند، تقریبآ با هیچ کس نمی توانید همذات پنداری کنید. کاراکتر ها زشت و از ریخت افتاده اند، انگار میلر بر صورتک دنیای مدرن و قانونمند امروزی چنگی زده، آن را دریده و جانور ناقص الخلقه ای را که پشت آن پناه گرفته عریان کرده است. بازی او با فضاهای مثبت و منفی، خطوط متقاطع، پرسپکتیو ها و زاویه های دید، گرافیک و سبک بصری ویژه ای به این مجموعه بخشیده که تبدیل به مهر و امضاء همیشگی اش شده اند.

دامنه ی تآثیرات بصری و روایی “شهر گناه” محدود به عرصه ی کمیک استریپ نبوده، می توانیم آن را در آثار سینماگران پست مدرنیستی مثل “تارانتینو” و “رودریگوئز”- خیلی پیش از این که “شهر گناه”را به فیلم بر گردانن-_ مشاهده کنیم. سال ۲۰۰۳ رابرت رودریگوئز فیلم کوتاهی را که بر اساس بخشی از شهر گناه ساخته بود به طور خصوصی برای فرانک میلر به نمایش در آورد تا موافقت او را برای کارگردانی مشترک فیلمی بر اساس سه داستان از مجموعه ی شهر گناه جلب کند؛ نتیجه یکی از بهترین فیلم های ساخته شده بر اساس کمیک بوک در سال های اخیر بود.

در طول این سال ها میلر همواره در معرض انتقادات و اتهامات فراوانی بوده، اخلاق گرایان از نمایش بیش از حد خشونت و سکس در آثارش به خشم آمده اند، و حضور بعضی کاراکتر های سیاه پوست و لاتین با کلیشه های رفتاری باب نظر نژادپرست ها در کتاب هایش، انگ نژادپرستی بر پیشانی اش چسبانیده، در حالی که خودش در مصاحبه های مختلف تمایلات ضد نژادی را انکار کرده است. شاید وسیع ترین موج اعتراضی که میلر برانگیخته تصویر نژادپرستانه ای است که از پارسیان در کمیک بوک ۳۰۰ ترسیم کرده. دامنه اعتراضات با نمایش فیلمی بر اساس این داستان در سال جاری شدت هم گرفت.

frankmiller4.jpg

میلر در این کتاب نگاه کاملآ فانتزی به تاریخ دارد، به نظر می رسد تنها انگیزه ی او برای کار در این ژانر، فرصت مناسبی بوده که نبرد ترموفیل برای ترسیم کادر های اکتیو و طراحی های پیچیده و پر جزئیات صحنه های جنگ، هیکل های عضلانی در هم پیچیده ی جنگاوران و فضاسازی های هولناک و سیاه صحنه های کشتار در اختیارش می گذاشته است. باران تیر و نیزه این امکان را به او داده تا قاب هایش را با آن ها هاشور بزند و بار دیگر نبوغ گرافیکی اش را به رخ بکشد. کاراکتر های پارسیان در همان سبک و سیاق موجودات “شهر گناه” هستند، هیولاهایی ترسناک و ملعون، فضاها هم مثل شهر گناه چرک و مخوف اند، حیف که از ژرف اندیشی و تلخی واقع بینانه ی شهر گناه خبری نیست.

مرز پر رنگی این بار بین کاراکتر ها کشیده شده و به شکلی کودکانه “خوب” و “بد” را از هم جدا کرده است، اسپارتی ها هم البته، یکسره در دایره خوبان قرار گرفته اند. جالب اینجاست که تنها اسپارتی خائن و منفور، تنها فرد “زشت”و “ناقص الخلقه” آن ها هم هست. به این ترتیب کمال جسمانی و کمال اخلاقی معادل هم قرار داده شده اند. بی ربط نیست که منتقدان میلر انگ تمایلات فاشیستی بر او زده اند!

با تمام این اوصاف فرانک میلر به خاطر نو آوری هایش در کمیک استریپ و خلق دنیای انتزاعی و تفسیر تلخ و سیاهش از دنیای معاصر در “شهر گناه” همچنان بت عشاق کمیک استریپ محسوب می شود.