شاید اینها صلاح دانسته اند جای برنامه هایی مثل گلها، برنامه های دیگری تدارک ببینند، این موضوع را شما باید از متصدیان امر بپرسید که چرا با موسیقی سنتی ما اینگونه برخورد می شود…
گفت و گو با اکبر گلپایگانی
تنها صداست که می ماند…
شما یکی از میهمانان برنامه ای بودید که چند شب قبل برای بزرگداشت داوود پیرنیا در لندن برگزار شد، اگر موافق باشید صحبتمان را با مرور برنامه ی گلها آغاز کنیم، به نظر شما این برنامه چه تاثیری در حفظ موسیقی سنتی ایران داشت؟
این برنامه در واقع جزء مفاخر موسیقی ایران است، البته علاقه ی من به این برنامه به خاطر حضور خودم نیست، خب من هفده سال در این برنامه حضور داشتم و کارنامه ام هم مشخص است. اما اگر بخواهیم یک بررسی درست داشته باشیم آقای پیرنیا و باقی گلهای جاویدانی که در آنجا بودند مثل مرتضی خان محجوبی، جواد معروفی، آقای شهناز، آقای یاحقی، آقای شریف و… اینها بهترین نوازندگان تاریخ موسیقی ایران بوده اند و هر کدام به سارشان شخصیت داده اند. حکایت خواننده ها هم همینطور است، خواننده هایی مثل آقای بنان و آقای خوانساری و آقای شهیدی و دیگران، باور کنید که آقای پیرنیا حتی صدای اینها را امتحان هم نمی کرد، انگار یک ارتباط احساسی میان و او و هنرمند برقرار می شد.
به نظر شما این اعتقادی که آقای پیرنیا به شعر کلاسیک ایران داشت، باعث نمی شد تا شعر نو با راه دشواری برای ورود به فضای ترانه و موسیقی مواجه شود؟
نه. هرگز. هر کدام کار خودشان را انجام می دادند. منتها این برنامه آنقدر سنگین و زیبا بود که واقعاً نمی شد در ترکیبش دست زد. همان اسم گلها بهترین نشانه است. گلهای جاویدان. و این موسیقی در تاریخ ایران جاودانه خواهد ماند.
خب، برویم سراغ ادامه ی راه موسیقی ایران، به عقیده ی شما چرا در این سالها اسم بزرگی به موسیقی سنتی ایران اضافه نشده است؟
درست متوجه نشدم. منظورتان برنامه ی گلهاست؟
نه، راجع به کل موسیقی سنتی ایران صحبت می کنم، می خواهم بدانم چرا سالهاست که نام بزرگی به این موسیقی اضافه نشده است…
خب، من همان اول هم گفتم که از کارهای سیاسی بیزارم، از این سیاست اینها هم سردر نمی آورم. شاید اینها صلاح دانسته اند جای برنامه هایی مثل گلها، برنامه های دیگری تدارک ببینند، این موضوع را شما باید از متصدیان امر بپرسید که چرا با موسیقی سنتی ما اینگونه برخورد می شود.
فکر نمی کنید، علاقه ی نسل جوان هم در این موضوع دخیل بوده است، شما که این سالها در ایران زندگی کرده اید، سلیقه ی موسیقیایی جوانان ایران را چطور ارزیابی می کنید؟
برای پاسخ دادن به این سوال باید تمام جمعیت ایران را در نظر گرفت نه تنها آن عده ای که من می بینم. افرادی که من می بینم اصیل هستند و به موسیقی اصیل هم گوش می کنند. جوانهایی که من شاهدشان هستم بیشتر با همین موسیقی اصیل در ارتباط اند. البته همه ی گونه های موسیقی ارزشمند هستند، مثلاً من خودم به موسیقی مایکل جکسون هم گوش می کنم و از آن لذت می برم. حرف من این است که این گوناگونی موسیقی مهم نیست، مهم کیفیت کار است. هر نوع موسیقی اگر خوب و با کیفیت باشد ارزش دارد.
امروز شاهد هستیم که موسیقی دیروز ماندگار شده است و سینه به سینه به زندگی اش ادامه می دهد، فکر می کنید فردای موسیقی امروز چگونه است؟ آیا این موسیقی پاپ امروز در خاطره ی نسلها خواهد ماند؟
ببینید من به کل هیچ شناختی از موسیقی پاپ ندارم و با چند و چونش هم آشنا نیستم. من تنها در موسیقی سطح بالای ایرانی کار کرده ام و می گویم که خدا کند آن حس و حال برگردد تا موسیقی ما هم دوباره به روزهای خوبش بازگردد. البته می دانید، موسیقی هرگز نخواهد مرد، امکان دارد چند روزی دچار رکود شود اما سرآخر راهش را پیدا می کند و به زندگی باز می گردد.
و برای سوال آخر، برسیم به این آلبومهایی که در ایران منتشر کردید، چه شد که بعد از سالها خانه نشینی، چند آلبوم از شما به بازار عرضه شد؟
خب این خواست مردم بود. مردم فشار آوردند که این کارها به بازار بیاید و بالاخره این کار صورت گرفت.
ترانه های این آلبوم ها بازخوانی کارهای گذشته اند یا در این آلبوم ها کارهای جدید ارائه داده اید؟
نه همه ی کارها جدید است، چند کار جدید دیگر هم دارم که به زودی به بازار خواهند آمد.
عکس: محمود احمدی