جریان قدرت طلب تحت هدایت و رهبری آیت الله خامنه ای در شرایطی که خود را در صحنه ی سیاسی ایران فعال مایشاء فرض می کند ظاهرا هیچ ابایی ندارد که آشکارا نشان دهد در هر حرکت سیاسی، مقتدرانه حریفان و رقیبان را از صفحه ی شطرنج سیاست ایران کنار می گذارد. بر این اساس، بی توجه به قضاوت افکارعمومی داخلی و بین المللی و فریادهای معترضانه ی جریان مقابل، راهبرد اصلی “ رد صلاحیت فله ای چکشی، بازگرداندن قطره چکانی فرمایشی” را مرحله به مرحله با شدت و حدت پیش برده و اجرایی می کند.
جریان اقتدارگرا که مردم و نقش آنان را دست کم در کوتاه مدت به هیچ انگاشته و روز به روز پایه های حکومت خود را بر شانه ی نیروهای نظامی- امنیتی استوارتر می سازد، بی هیچ تعارف و مجامله أی، حتی توصیه ها و وصیت نامه ی آیت الله خمینی را دائر بر عدم دخالت نظامیان در سیاست کنار می گذارد و با کمک ریال ها و دلارهای نفتی بادآورده، نیروی بسیج را در شهر و روستا، اداره و کارخانه و مزرعه و کارگاه، به صورت گسترده تر سامان داده و هرچه بیشتر در اختیار می گیرد تا بار دیگر “زر و زور و تزویر” در بلندای تاریخ در کنار هم بنشینند و از صندوق های رای آنچه که حاکم اراده فرموده، بیرون بیاید.
در روند رو به تکامل بازی “رد صلاحیت فله ای چکشی، بازگرداندن قطره چکانی فرمایشی”، سخنگوی شورای نگهبان خبر از بازگردانده شدن 280 نامزد رد صلاحیت شده داده که می تواند در مراحل و روزهای آینده نیز قطره هایی بر قطره های اندک تائید صلاحیت شدگان مجلس ششم افزوده گردد.
یک نگاه اجمالی به اسامی 280 نامزد تائید صلاحیت شده ی جدید نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق آنان را در اولویت اول اعضای حزب اعتماد ملی و افراد و جریان های سیاسی نزدیک به آقای کروبی و در مرحله ی دوم اشخاص نزدیک به آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل می دهند، تا از یک سو به شکاف درون جریان اصلاح اصلاح طلب - که اکنون مهره های تقلبی بر آن افزوده می شود- هرچه بیشتر دامن زده شود و از سوی دیگر، امکان بسته شدن یک لیست واحد کامل- حتی فراهم شدن در وضعیت نیمه رقابتی- فراهم نیاید.
طبیعی است که در روزهای آینده اگر حادثه ای غیرمترقبه و پیش بینی نشده رخ ندهد، در این بازی جای چندانی برای جریانی که در جامعه به “اصلاح طلبان پیشرو” یا “یاران خاتمی” شناخته می شود- در واقع چهره های شاخص جبهه ی مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی- باقی نمی ماند و آنان به دلیل روش نسبتا مستقلانه ی خود در جایگاه مقام های دولت پیشین و نمایندگان مجلس ششم، و گاه مواضع و نامه نگاری های انتقادی، کماکان مورد قهر و غضب خاص شخص رهبر قرار دارند.
بازی رو به تکامل “بازگرداندن قطره چکانی فرمایشی” نشان می دهد که نه ملاقات های جداگانه ی چند هفته پیش مثلث رهبری “ائتلاف گسترده اصلاح طلبان” با رهبری، آن گونه که پیش بینی می شد در عزم و اراده ی آقای خامنه ای برای کنار گذارده نشدن این جریان از لیست نامزدهای انتخاباتی اثر چندانی گذارده است، و نه اعتراض ها و سخنان مراجع مذهبی و چهره های سیاسی، و نه حتی واکنش منفی افکار عمومی داخلی و خارجی چندان اثر بخشیده است. در کماکان بر همان پاشنه می چرخد و جابجایی و حذف مهره های شطرنج سیاسی ایران نیز بر اساس همان برنامه ی از پیش طراحی شده مرحله به مرحله پیش می رود. در این میان، اگر به ظاهر اندک تغییری نیز در این بازی مشاهده می شود، نه به دلیل این ملاقات ها و اعتراض ها، بلکه در مسیر برنامه ی از پیش طراحی شده ی گذشته است. و در نهایت، نوعی آزمون و خطا برای سامان دادن دقیق صفحه ی شطرنج سیاست ایران که هنوز در آن اندک مهره های مقاومی باقی مانده اند و “آچمز کردن رقیب قدر” در بازی انتخابات. البته با گوشه ی چشمی هم به بی آبرو و حیثیت کردن بخشی از اصلاح طلبان پیشرو.
بازی ای که از نگاه اقتدارگرایان چشم انداز آن در افق تثبیت “حکومت اسلامی” است. نظامی که در آن رهبر همه کاره است و روسای قوای سه گانه، در جایگاه معاونان و مهره های گوش به فرمان ولی فقیه. دارای دو حزب و محفل فرمایشی صاحب نفوذ، اما بی اختیار و با رهبرانی ذوب شده در ولایت؛ گیرم که در این بازی نمایشی یکی به قهر از قم بیاید و یکی از تهران. در این میان، دیگر جریان های سیاسی مستقل به طور کامل حذف، یا به عنوان احزاب تزئینی بی ضرر و بی خطر، درحاشیه. و مردم نیز در غیاب احزاب و سازمان های مدنی توده هایی بی شکل، چون موم در دست حاکم و حاکمیت. نوعی “خلافت اسلامی” که در آن “قانون اساسی” با نقاط قوت و ضعفش، تعطیل یا چون چماقی برای بر فرود آمدن بر سر رقبا و مخالفان. “آزادی” و ”جمهوریت” و لوازم آن نیز به طور کامل حذف. نظامی چون رژیم پهلوی که در آن جایی برای “انتخابات آزاد، سالم، عادلانه”، “احزاب، گروه ها و تشکل های سیاسی و اجتماعی آزاد و مستقل”، “مطبوعات، روزنامه نگاران و نویسندگان مستقل و آزادیخواه” و نهادهای صنفی و سندیکایی مردمی متصور نیست.
بازی ای که انتخابات مجلس هشتم در 24 اسفند 1386 در آن بازی دست گرمی انتخابات ریاست جمهوری تابستان 1388 خواهد بود؛ با هدف ذبح کامل و دفن اصلاح طلبی در ایران. بازی ای که بر مبنای محاسبات سیاست های ماکیاولی، و شناخت دقیق از واکنش های احتمالی رهبریت جریان های اصلاح طلب حکومتی- که گویا تنها یک بازی مشخص را بلد است و تمرین کرده - می تواند نتیجه را همانگونه که از پیش طراحی شده رقم بزند.
بازی ای که مردم و واکنش ملت، در میان مدت و بلند مدت، به هیچ انگاشته شده و مردم حتی در جایگاه داور و قاضی بی طرف به پشیزی گرفته نمی شوند؛ از آن نوع محاسباتی که محمد رضا شاه، آن زمان که سوار بر اسب مراد چهار نعل به سوی دروازه های بزرگ تمدن می تاخت، متوهمانه در مخیله ی خود داشت و هیچگاه به ذهن او، مشاوران و اربابان آمریکایی اش خطور نمی کرد که امواج به ظاهر آرام لایه های زیرین جامعه، یک باره خروش برآورد و همه چیز را زیر و رو کند. امواجی که بیست و نه سال پیش در چنین روزهایی با غالب شدن احساسات بر تعقل و چیره شدن خشم انقلابی بر اندیشه ی سازنده خیلی چیزها را با خود برد و نابود ساخت، و حتی خشک و تر را با هم سوزاند.
در این شطرنج سیاسی باید دید که نگاه بیشتر به “مهره ی مردم”است، یا “مهره ی سیاست”؛ آن هم از نوع ماکیاولی آن. از آن نوع که عطاالله مهاجرانی در سوگ نامه اش برای احمد بورقانی- و شاید نوعی حلالیت طلبی از فرزند دلبندش، سهام الدین- در مقام مقایسه بین رفتار و کردار حکومتی خود با روش و منش معاون مطبوعاتی اش، به آن اشارت هایی داشت. پرسش این است که آیا دیگر سیاستمداران اصلاح طلب نیز خود تجارب مشابه ای داشته اند و یا افرادی به ناچار عزلت گزیده در خارج، چون مهاجرانی چنین تجاربی را به خوبی به آنان انتقال داده اند؟ تجربه ای که آثار و قرائن آن را در جریان این مبارزات انتخاباتی در روش و منش دیگرانی چون محمد رضا عارف، معاون اول سید محمد خاتمی نیز تبلور یافت. اقدامی فردی یا بر اساس تفکر جمعی اعلام نشده، مبتنی بر قضاوتی درست در مورد “رقابتی نبودن انتخابات” مجلس هشتم که سر بزنگاه و پیش از دست به مهره شدن اقتدارگرایان و انجام بازی جدید از قبل پیش بینی شده، در استعفایی سیاسی شاهدش بودیم.
پیش از این نیز گفته شد و تکرار آن نیز با تمام کسالت آور بودنش شاید بی ضررنباشد که باید توجه داشته باشیم که انتخابات مجلس هشتم پایان سیاست و سیاست ورزی در ایران نیست، اما اگر بازیگران سیاسی این بار نیز بد بازی کنند، این بازی می تواند برای گروهی پایان بازی اصلاحات در ایران باشد.