پیش از شروع مصاحبه من با محمود احمدی نژاد،او شاخه زیتون غیر متعارفی به من عرضه کرد: “من با اجازه شما مایلم به همه خوانندگان شما و همچنین به ببینندگان وب سایت شما خوش آمد بگویم و موفقیت و برکت برای همه آنها از خداوند متعال آرزو کنم.”
آقای احمدی نژاد چهره ای عجیب و پیچیده است. او با قدی کوتاه و صدایی بسیار نرم، همواره بیان کننده سخنان آتشین و جنجال برانگیز بوده است. حتی زمانی که من سئوالات سختی در مورد نقض حقوق بشر در ایران و مساله مخفی کاری هسته ای ایران را پیش کشیدم او با لحن مشابه و یکنواختی ادعا کرد ایران از آمریکا دموکراتیک تر است.
شاخه زیتون دیگری هم با آزاد کردن آمریکایی هایی که دو سال به ناحق در ایران زندانی بودند نثار ما شد. احمدی نژاد حتی اشاره ای هم به جاسوس بودن آنها نکرد وبه سئوال من پاسخ معمولی داد. او ادعا کرد که آنها غیر قانونی وارد ایران شده بودند و می باید برای این کار مجازات می شدند.
این تنها مصاحبه چاپ شده آقای احمدی نژاد در این سفر به مجمع عمومی سازمان ملل بود و او بسیار سعی می کرد لحن دوستانه ای داشته باشد. از همه مهمتراینکه او تکرار کرد که اگر غرب اورانیوم غنی شده با خلوص 20 درصد در اختیار ایران قرار دهد این کشور حاضر است فعالیت غنی سازی اورانیوم خود را متوقف سازد. او گفت ایران با کمال خوشحالی غنی سازی را متوقف خواهد کرد به شرط آنکه “اورانیوم کافی برای معالجه سرطان” در اختیار داشته باشد.
او گفت: “اگر آنها حاضر باشند اورانیوم با خلوص 20 درصد را به ما بفروشند ما حاضریم آنرا بخریم. برای ما خیلی ارزان تر تمام می شود. مثل این است که بخواهید یک خودرو برای خودتان بخرید؛ اگر کسی حاضر نشود خودرو را به شما بفروشد، مجبور می شوید خودتان خط تولید آن را راه بیاندازید.”
این موضع خیلی شبیه توافقی بود که آقای احمدی نژاد دو سال پیش پذیرفته بود ولی آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران با آن مخالفت کرده بود. فریدون عباسی، رئیس برنامه هسته ای ایران، اخیرا اشاره کرده بود که این توافق دیگر معتبر نیست.
ولی وقتی من این نکته را به او متذکر شدم، آقای احمدی نژاد اصرار کرد که هیچ اختلافی میان او و رهبر ایران در مورد مساله هسته ای وجود ندارد و اینکه آقای عباسی امروز با این پیشنهاد مخالف نیست. وقتی با تردید از آقای احمدی نژاد پرسیدم که آیا او به عنوان کل رهبری ایران سخن می گوید یا نه، نوعی خشم در چهره او ظاهر شد. او اصرار داشت که تمام قدرت را به طور قطع در حاکمیت ایران در دست دارد.
آیا این سخنان را می توان به عنوان پیشنهاد توقف غنی سازی از سوی ایران تعبیر کرد؟ من نمی دانم؛ ولی برای غرب ارزش دارد که آن را - بدون اینکه از بار تحریم های بکاهد - دنبال کند. سئوال این است که غرب چگونه می تواند توقف غنی سازی را تایید کند. من از آقای احمدی نژاد در این باره پرسیدم و اشاره کردم که ایران سابقه زیادی در پنهان کاری دارد.
او گفت: “ما هیچ کار خلافی نکردیم” و هرگونه تخلف توسط کشورش را به شدت انکار کرد.
احمدی نژاد از متحد خود، سوریه خواست از خشونت علیه مخالفانش استفاده نکند و اشاره کرد که “با سرکوب و درگیری نمی توان مسائل را حل کرد. این کارمشکلات را گسترش می دهد.”
عجب؟ تفاوت آن با سرکوب های خشونت آمیز مخالفان در ایران چیست؟
با اصرار می گوید: “در ایران مسائل کاملا متفاوت است”. او ادعا می کند که “بسیاری از کشته شدگان در ایران اعضای نیروهای امنیتی بودند” و می گوید معترضین به عمد هدف قرار داده نشده اند.
از آقای احمدی نژاد پرسیدم وقتی تصویر ندا آقاسلطان را می بیند که روی زمین افتاده و خونریزی می کند و می میرد، چه فکر می کند.
اندوهی از چهره او گذشت. یک لحظه فکر کردم اظهار پشیمانی می کند. ولی در عوض او نسخه خود از واقعیت را عرضه می کند. او می گوید او توسط مخالفانش که برای بی بی سی کار می کنند کشته شد و این بخشی از یک فیلم ساختگی است.
او گفت: “ما در جستجوی کسانی هستیم که واقعا مسئول قتل این دختر جوان هستند.”
مصاحبه ما با رسیدن به مساله سرکوب بهائیان و سایر موارد نقض حقوق بشر تقابله جویانه تر شد. .
ولی در مجموع او حالت پیروزی به خود گرفت. او اعتراف کرد که تحریم های “فلج کننده” غرب علیه ایران موثر بوده است ولی اضافه کرد: “ایران با مشکلات بیشتری روبروست یا آمریکا؟” اشاره وی به سقوط نظام مالی آمریکا بود و به این معنی بود که اقتصاد ایران در وضعیت بهتری قرار دارد.
او افزود که غرب بعد از اینکه ضعیف شد به “سوی نزدیکی با ایران پیش می رود.”
او در آخر خم شد و به من گفت: “ما واقعا مردم آمریکا را دوست داریم.”
منبع: نیویورک تایمز – 23 سپتامبر2011