قرارمان، رسیدن به دموکراسی بود‏

نویسنده
سها سیفی

“حسین قاضیان” به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی با استناد به این دفاع موافقان که در طی سالهای پس از ‏انقلاب، کشورمان پیشرفت‌های عمرانی زیادی کرده، دو پرسش اصولی مطرح کرده و سپس به آنها پاسخ داده ‏است:‏

اول: آیا این دستاورد‌ها لزوماً حاصل و نتیجه‌ی انقلاب‌اند یا حاصل در پیش گرفتن سیاست‌هایی که نیازمند انقلاب ‏نیست؟ دوم: آیا انقلاب اصولاً با هدف نیل به این دستاوردها صورت گرفت؟

اگر پرسش اول را به میان بیاوریم، می‌شود گفت که برخی کشورها در این فاصله‌ی زمانی دستاوردهای اقتصادی ‏بیشتری از ایرانِ پس از انقلاب داشته‌اند. مثلاً می‌شود به چین، کره‌ی جنوبی، تایوان، مالزی، ترکیه، سنگاپور، ‏برزیل و مانند آن‌ها اشاره کرد که در این سی سال نرخ رشد متوسط شان از ما بیشتر بوده است. این در حالی است ‏که کشورهای یاد شده از منبعی مثل نفت هم برخوردار نبوده‌اند. به علاوه، در هیچ‌یک از این کشورها انقلابی هم ‏رخ نداده است. کشورهایی مثل کره‌ی جنوبی، ترکیه و برزیل بخشی از دوره‌ی رشد اقتصادی خود را در سایه‌ی ‏حکومت‌های خودکامه و وابسته سپری کردند. ‏

اما اگر ما از نظر دستاوردهای اقتصادی از چنین کشورهایی پیشی گرفته بودیم کماکان این پرسش باقی می‌‌ماند که ‏مگر انقلاب برای رسیدن به این هدف‌ها صورت گرفت؟ رهبر انقلاب به سادگی گفته بود که مردم برای خربزه ‏انقلاب نکردند. انقلاب وقتی از آزمون 30 ساله سربلند بیرون می‌آید که نشان دهد تا چه اندازه از خودکامگی ‏کاسته است، تا چه اندازه پاسدار آزادی بوده یا مرزهای آن را گسترش داده است. به علاوه باید معلوم کنیم اگر ‏انقلاب از وابستگی کم کرده است، این کم کردن وابستگی به چه بهایی تمام شده است؟ و آیا در پناه مبارزه برای ‏استقلال، به مثابه‌ی یکی از آرمان‌های انقلاب، به آرمان آزادی وفادار مانده است؟ ‏

‎ ‎اشتباه نکنید. این بخشی از سخنرانی یک واعظ شیعه نیست!‏‎ ‎

“محمدجواد اکبرین” با اشاره به اشاعه برخی خرافات رایج میان یهودیان ـ و از جمله مشاهده مادر یوسف پیامبر ‏برای دفاع از سربازان اسرائیل ـ توسط سربازان این کشور در جنگ اخیر غزه، نوشته است:‏

‏”وقتی نیروهای ما خواستند وارد خانه شوند ناگهان بانویی نورانی به یاری‌شان آمد و گفت: وارد نشوید، در این ‏خانه دشمن کمین کرده و در انتظار شماست. نیروها پرسیدند: شما کی هستید خانم؟ فرمود: برای چه می‌خواهید ‏بدانید من کی هستم؟… خانم در گوش‌شان آرام زمزمه کرد و فرمود که من راحیل، مادر یوسف پیامبرم… ایشان در ‏جنگ غزّه، نیروهای ما را یاری کرد و بعد معلوم شد که سه تن از تروریست‌های حماس در آن خانه بودند”.‏

نه اشتباه نکنید! این بخشی از سخنرانی یک واعظ معروف شیعه نیست. قطعه‌ای از مداحی هیات‌های پر از سوز و ‏گداز و گریه‌ی ایران هم نیست. این بار پدر معنوی و مرجع دینی صهیونیست‌ها “خاخام عوفادیا یوسف” که شباهت ‏زیادی به آیت‌الله‌های نورانی قم دارد از امداد غیبی سخن می‌گوید!‏

پس از بیانات خاخام، نشریات نوشتند که بزرگترین شخصیت معنوی یهودیان “خاخام موردخای إلیاهو” که در ‏روزهای جنگِ غزه در بیماستان به سر می‌برده بارها برای کمک به رزمندگان، بیمارستان را به قصد مزار ‏حضرت راحیل در بیت لحم، جنوب بیت المقدس، ترک کرده و در آنجا نماز خوانده و از ایشان خواسته که ‏رزمندگان یهود را تنها نگذارد و روایت خاخام عوفادیا نتیجه‌ی استجابت دعای ایشان بوده است.‏

‎ ‎دست طبقات محروم، در جیب خودشان است‎ ‎

“علی‌اکبرجوانفکر” با اشاره به برخی انتقادات و ازجمله انتقاد اخیر هاشمی‌رفسنجانی از دولت نهم در زمینه ‏گداپروری استدلال کرده که حمایت مالی از محرومان از بیت‌المال به منزله آن است که دست این طبقات، برای ‏نخستین بار پس از انقلاب، در جیب خودشان فرورفته است:‏

ادعای صدقه دادن به مردم و گداپروری در جامعه، از جمله تبلیغات پرهیاهویی است که اصلاح طلبان و اسلاف ‏آنها در دولتهای پیشین، طی سالیان اخیر و در مخالفت با دولت نهم، همواره در بوقهای پرتعداد تبلیغاتی خود دمیده ‏اند و اخیرا نیز از سوی تازه زبان گشوده ها تکرار می شود، بدون آنکه به معنای زشت چنین ادعایی و تاثیرات ‏روانی ناشی از آن بر قشرهای مختلفی از جامعه، توجه کنند.‏

‏ بیان و تکرار این سخن، گذشته از آنکه قلب یک واقعیت زیبا و زشت نشان دادن یک حرکت ارزشی و اصولی ‏است، توهینی آشکار به مردم و کسانی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم از یک حق مسلم و لازم الاعاده، ‏برخوردار می شوند.‏

جا دارد به این نکته نیز توجه شود که صدقه چیزی است که کسی از مال، ثروت و دارایی متعلق خود، به یک فرد ‏نیازمند عطا می کند. بنابراین نمی توان دست در جیب دیگری کرد و از پولی که صاحب آن شخص دیگری است، ‏به نیازمندان کمک کرد و نام آن را صدقه گذاشت. به این ترتیب می خواهم تاکید کنم که اصولا دولت از آنچه که ‏صاحب اصلی آن خود مردم هستند به نیازمندان کمک می کند. در واقع حمایت شدگان که طالبان قدرت، با بی ‏شرمی آنها را گدا می نامند، دست در جیب خود می کنند و از کسی صدقه نمی گیرند.‏

‎ ‎آیا تجربیات منجر را مرور کرده‌اید؟‎ ‎

“عباس عبدی” به مناسبت نزدیک شدن به موسم انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و با انتقاد از راهبرد اصلاح‌طلبان ‏حکومتی نوشته است:‏

هر نیروی تحول‌خواه و اصلاح‌طلب در انتخابات اخیر می‌باید ابتدا مشخص کند که هدف اصلی کدام است؟ آیا ‏درپی ورود به ساختار سیاسی از موضع اصلاح‌طلبی یا دموکراسی‌خواهی است؟ آیا درپی این است که رییس فعلی ‏دولت، انتخاب نشود؟ آیا درپی حضور مشارکت‌جویانه و حفظ و دفاع از موجودیت نهاد انتخابات است؟ یا اینکه ‏درپی پیشبرد اصلاحات با انتخاب نامزد موردنظر است؟ در صورتی که هدف اخیر موردنظر است، آیا الزامات ‏آن را در نظر گرفته ا‌ند؟ آیا تجربیات منجر به شکست گذشته را مرور کرده و از آن درس گرفته‌اند؟ آیا آمادگی ‏ورود به چالشی جدی برای پیشبرد این هدف را دارند؟ آیا موازنه قوا برای چنین هدفی وجود دارد؟ با عنایت به ‏این نکات و پاسخ‌هایی که برای آنها وجود دارد، اجمالاً می‌توان گفت که ورود به انتخابات از موضع اصلاح‌طلبی ‏و دموکراسی‌خواهی در شرایط فعلی مقدور نیست، دلایل این امر نیز روشن است، فقدان توازن قوا و تشکیلات ‏معتبر راهبری‌کننده دو عامل اصلی آن هستند. البته وضعیت جامعه به نحوی است که ممکن است به دلایل متعدد ‏شرایط مناسب فراهم شود، اما بوجود آمدن این شرایط تا حدی خارج از اختیار کنشگران موجود است و عوامل ‏اقتصادی و سیاسی دیگر در آن تأثیرگذار است.‏

‎ ‎دوم خردادی‌ها عقده پیروزی ندارند‏‎ ‎

“احمد پورنجاتی” مصاحبه اخیر خود با اعتماد را در وبلاگش منتشر کرده. در یکی از پرسش و پاسخ ها چنین ‏می‌خوانیم:‏

پرسش: به دغدغه اول آقای خاتمی برای بازگشت دوباره به عرصه قدرت پس از هشت سال ریاست جمهوری ‏اشاره کردید. استدلال هواداران آقای خاتمی این است که در کشوری مانند ایالات متحده، دموکرات ها حتی دیگر ‏به سراغ “ال گور” معاون کلینتون که از محبوب ترین چهره های دموکرات هاست نمی روند و چهره یی جدید ‏مانند اوباما را مطرح می کنند. اما در ایران با مواضعی که اشاره کردید به ایجاد اختلاف آرای بیش از پنج تا ده ‏میلیون با کاندیدای اصولگرایان نیاز است که در توان آقای خاتمی است. عده یی معتقدند آقای خاتمی با علم به ‏اینکه شرایط در میان اصلاح طلبان از دوم خرداد هم بهتر است، چرا این میزان دغدغه داشت؟

پاسخ: اول اینکه ما باید یک مساله را برای خود حل کنیم. من به عنوان یک شهروند ایرانی که علاقه مند به ‏گسترش روند اصلاحات چه در جامعه و چه در سطح حاکمیت است، عقده پیروزی در انتخابات ندارم. گویی گلوی ‏اصلاح طلبان گرفته و بغض کرده اند که چرا در انتخابات موفق نمی شوند. چرا وارد «رینگ» که می شوند یکی ‏از بیرون پای آنها را می گیرد. یکی دست آنها را می کشد و داور هم ناداوری می کند یا خودشان ضعف دارند و ‏همه اینها باعث عدم پیروزی می شود. نه، آقای خاتمی چنین عقده یی نداشته و ندارد.‏

‎ ‎همه تان بروید به جهنم!‏‎ ‎

دوسه هفته‌ای می‌شود که با این پست بسیار کوتاه “محمد نوری‌زاد” وبلاگ خود را تعطیل کرده است:‏

همه تان بروید به جهنم. همه مثل همید. ما هم شده ایم مسخره شماها. تو و آنهایی که خطابشان قرار می دهی، از ‏یک قماشید. بی چاره ما که عروسک خیمه شب بازی شده ایم. بیشتر از این جایز نیست نوشته ای در این وبلاگ ‏به رشته تحریر درآید. باشد که خدا همه مان را به راه راست هدایت کند.‏

‎ ‎برای گفتگو با ایران؛ منتظر انتخابات نخواهیم ماند‎ ‎

“سیامک دهقانپور” در تازه‌ترین پست خود، از اظهارات دنیس بلیر مدیر اطلاعات و امنیت امریکا در سنا و در ‏مورد ایران خبر داده است:‏

دنیس بلیر درباره ی احتمال تغییر در سیاست های ایران در پی انتخابات ریاست جمهوری بیست و دوم خرداد ماه ‏گفت تصور نمی کند تغییر یک فرد به تنهایی سیاست بنیادی ایران برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای را تغییر ‏دهد. تحلیلگران ورود محمد خاتمی به رقابت های انتخاباتی را واکنش تهران به رویکرد دیپلماتیک دولت اوباما ‏تعبیر کردند.‏

بلیر گفت انتظار می رود آیت الله خامنه ای با محدود کردن حضور طیفی از کاندیداها قصد اعمال نفوذ در ‏انتخابات را داشته باشد. مدیر اطلاعات ملی آمریکا گفت چشم انداز انتخاب مجدد احمدی نژاد با توجه به سیاست ‏های اقتصادی اش چندان قطعی نیست اما آمریکا نمی تواند به امید بروز تغییر در سیاست تهران در برابر آمریکا ‏بدنبال انتخابات ریاست جمهوری به انتظار بنشیند. مدیر اطلاعات ملی در گزارش خود به اعضای کمیته ی ‏اطلاعات سنا گفت مطمئن نیست آیت الله خامنه ای بطور فعال از انتخاب مجدد احمدی نژاد حمایت کند. به باور او ‏حمایت های آشکار رهبر جمهوری اسلامی از احمدی نژاد را می توان بیشتر در قالب به حداقل رساندن انتقادات ‏از نظام تعبیر کرد تا حمایت بی چون و چرا از احمدی نژاد.‏

دنیس بلیر تاکید کرد تصمیم گیری های کلان از جمله تصمیم درباره ی ادامه ی تلاش های برای دستیابی به قابلیت ‏تولید جنگ افزار هسته ای توسط دایره ی مقامات اطراف آیت الله خامنه ای گرفته می شود و امری نیست که ‏بدست یک نفر انجام بگیرد. ‏

‎ ‎یک بام و دو هوا‎ ‎

“اکبر اعلمی” در حاشیه راه‌اندازی کانال خبری بی‌بی‌سی فارسی و تهدید مسئولان در زمینه ممنوعیت مصاحبه با ‏این رسانه نوشته است:‏

اگر طبق اظهارات وزرای اطلاعات و کشور، گفتگو با رسانه های خارجی را جرم تلقی نمائیم این پرسش مطرح ‏می شود که آیا اقدام سازمان یافته افرادی که با رسانه های مورد اشاره تماس برقرار کرده و با اشتیاق وصف ‏ناپذیری به حمایت از دولت می پردازند هم جرم محسوب می شود یا خیر ؟ آیا گفتگوی بعضی از مقامات و ‏مسئولین جمهوری اسلامی با شبکه های سی ان ان و بی بی سی و دیگر رسانه های خارجی هم جرم به شمار می ‏آید یا خیر؟ اگر جرم است چرا این افراد تحت تعقیب قرار نمی گیرند و یا حداقل نسبت به عملکرد آنها اعتراضی ‏صورت نمی گیرد؟

‏ از این گذشته با توجه به اینکه شبکه هائی مانند “سی بی اس” و “سی ان ان” و یا “فاکس نیوز” هم نمی توانند در ‏پخش برنامه های خود منافع ملی آمریکا را نادیده بگیرند و هر یک بنحوی در جهت تامین منافع کشورشان حرکت ‏می کنند در این صورت میان این شبکه ها و “صدای آمریکا” چه تفاوت اساسی وجود دارد؟ اگر شبکه های ‏مذکور نیز برنامه های خود را بزبان فارسی پخش می کردند در این صورت آیا گفتگو با این شبکه ها باز هم ‏مجاز بود؟

در پاسخ به پرسش های فوق تنها توجیهی که می توان ارائه کرد این است که ادعا شود تعریف و تمجید از ‏مسئولان کشور در هر جائی و با توسل به هر وسیله ای مجاز و از عوامل موجهه جرم است ولاغیر!‏