به چهلمین روز فقدان احمد آقالو نزدیک می شویم. بازیگر برجسته ای که در عرصه های مختلف یادگارهایی ارزنده از خود به جای گذاشت. به بهانه اجرای عمومی نمایش “مانیفست چو” که شادروان آقالو در ضبط تصویری آن شرکت داشت، با چند تن از بازیگران “مانیفست چو” و نیز سیامک صفری (بازیگر برجسته تئاتر) درباره وی صحبت کردیم.
مانیفستی به یاد احمد آقالو
احمد آقالو مهرماه 1328 در قزوین بهدنیا آمد. او که کارشناس نمایش از دانشکده هنرهای زیبا بود و فعالیت هنری را پس از گذراندن دوره شش ماهه بازیگری در هنرستان آزاد هنرپیشگی دانشکده هنرهای دراماتیک آغاز کرده بود در شبانگاه سوم آذر 1387 در تهران از دنیا رفت. این بازیگر سالها در عرصههای مختلف رادیو، تئاتر، سینما و تلویزیون درخشید و بازیهایی به یادماندنی از خود به یادگار گذاشت.
آقالو فعالیت خود را در تئاتر از دهه 50 آغاز کرد و به سرعت به یکی از چهرههای مؤثر بازیگری در عرصه تئاتر تبدیل شد. بازی باورپذیر و بیان گیرایش باعث شد حضوری چشمگیر و مورد پسند منتقدان، مخاطبان و همچنین اهالی و خانواده تئاتر داشته باشد. او که از شاگردان حمید سمندریان کارگردان و مدرس تئاتر بود، در نمایشهای بسیاری به ایفای نقش پرداخت. “همشهری پرسه” مهدی هاشمی، “ازدواج میسیسیپی” حمید سمندریان، “یادگار سالهای شن” دکتر علی رفیعی، “آئورا” آتیلا پسیانی، “مکتب” و “تراژدی کسرا” مجید جعفری از جمله کارهای این بازیگر در عرصه تئاتر محسوب می شوند؛ اما بیشترین حضور آقالو در عرصه تئاتر در نمایشهایی بود که توسط محمد رحمانیان نوشته و کارگردانی شدند. “مجلسنامه”، “مصاحبه”، “شهادتخوانی قدمشاد مطرب”، “خروس”، “پل”، “غروب روزهای پاییز” و “مرغ دریایی” کارهای مشترک آقالو و رحمانیان بودند. آقالو در عرصه تئاترهای تلویزیونی، صداپیشگی و دوبله نیز حضوری مؤثر داشت. از جمله آخرین تلهتئاترهایی که احمد آقالو در آنها به ایفای نقش پرداخت میتوانیم تلهتئاتر “پسران طلایی” محمد رحمانیان و “دل سگ” محمد یعقوبی را نام ببریم.
وی فعالیتش در رادیو را از سال 1357 متمرکز کرد و در سینما نیز در بیش از 30 سال فعالیت خود نظر بسیاری از منتقدان و اهالی سینما را به خود جلب کرد. بازی در فیلم “دادشاه” به کارگردانی حبیب کاوش نخستین تجربه سینمایی اوست و از جمله فیلمهای شاخصاش میتوان به “تمام وسوسههای زمین”، “دارا و ندار”، “مهره”، “عبور از تله”، ”مجنون”، “گاهی به آسمان نگاه کن” و “یک تکه نان” اشاره کرد که البته برای هیچ کدام از سوی جشنوارههای رسمی جایزه نگرفت و تنها یک بار انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایران جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد را برای بازیاش در “گاهی به آسمان نگاه کن” کمال تبریزی به آقالو اهدا کرد. او در جشنوارههای هشتم و بیستویکم فیلم فجر نیز نامزد دریافت سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد برای “تمام وسوسههای زمین” و “گاهی به آسمان نگاه کن” شدهبود.
آقالوهمچنین سرپرست گویندگان فیلمهای “بیبی چلچله”، “مجنون” و “پاتال و آرزوهای کوچک” بودهاست.
وی در سالهای اخیر به دلیل بیماری سرطان استخوان نتوانست همچون گذشته فعال باشد و تنها به حضور در بخش نمایشهای رادیویی اکتفا کرد. او به دلیل بیماری از حضور در چند فیلم سینمایی، تلهتئاتر تلویزیونی و تئاتر انصراف داد و در سال 86 در نمایشهای “آنتیگونه در نیویورک” به کارگردانی هما روستا و “مانیفست چو” به کارگردانی محمد رحمانیان به صورت تصویری حضور داشت.
نمایش “آنتیگونه در نیویورک” در تیرماه 1386 به روی صحنه رفت اما اجرای عمومی “مانیفست چو” به تعویق افتاد و این روزها در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه میرود.
به بهانه اجرای عمومی نمایش “مانیفست چو” و قرار گرفتن در آستانه چهلمین روز درگذشت احمد آقالو با چند تن از بازیگران “مانیفست چو” و نیز سیامک صفری (بازیگر برجسته تئاتر) در خصوص احمد آقالو صحبت کردیم.
مهتاب نصیرپور: متأسفم که در اجرای عمومی “مانیفست چو” آقالو حضور ندارد
مهتاب نصیرپور با انتقاد از برخورد مسئولان با نمایش “مانیفست چو” در جشنواره سال گذشته در خصوص احمد آقالو گفت: «خیلی متأسفم که آقای آقالو در زمان اجرای این کار حضور ندارند. بهتر این بود که در زمانی که ایشان خودشان زنده هستند اجرای این کار را ببیند. گاه برخورد مسئولان نه فقط با گروه ما، نه فقط با افرادی که در این کار حضور دارند، با تمام افرادی که در تئاتر کار میکنند بیرحمانه است. ما قوانین و مقرراتی میگذاریم که هیچ معنای خاصی ندارد و اصولاً با هنرمندان نباید با این شکل برخورد کرد. اگر مسئولان و دبیر محترم جشنواره سال گذشته فجر شرایط ما را ـ که به عنوان یک گروه حرفهای (که معمولاً شش ماه و هشت ماه وقت نمیگذارند برای تمرین یک کار تئاتر) درک میکردند و کمی تساهل به خرج میدادند، آقای آقالو در زمانی که زنده و در قید حیات بودند میتوانستند این اجرا را ببینند و لذت ببرند و در روحیهشان هم خیلی می توانست تأثیر بگذارد. من فکر میکنم بیشتر از اینکه بخواهیم در مجالس ترحیم یکدیگر حضور پیدا کنیم و با تأسف سر تکان بدهیم و برای دوستان و هنرمندان عزیزی که از دست میروند اشک بریزیم، در زمانی که آنها زنده و در قید حیات هستند قدرشان را بدانیم. سعی کنیم شرایط کار را برایشان محیا کنیم و به آنها روحیه ببخشیم. این اتفاقی بود که در مورد این نمایش نیفتاد و من خیلی متأسفم که در زمان اجرای عمومی این کار آقای آقالو حضور ندارند.»
سیما تیرانداز: هیچ وقت ارزش واقعی آقالو در سینما کشف نشد
سیما تیرانداز با اشاره به حضور احمد آقالو در تمرینات سال گذشته “مانیفست چو” گفت: «من هنوز هم باورم نمیشود. یعنی هنوز هم احساس میکنم قرار است یک روزی این در باز شود و آقای آقالو دوباره بیایند، چون در تمرینهای قبلی که زمستان سال گذشته بود با ما بودند. امیدوارم روح شان شاد باشد. واقعاً یکی از بازیگرهایی بودند که به نظر من هیچ وقت ارزش واقعیشان در سینما کشف نشد. هنرمند بسیار توانا و ارزشمندی در تئاتر و رادیو بودند.»
اشکان خطیبی: میتوانیم تواناییهای آقالو را در “مانیفست چو” ببینیم
اشکان خطیبی نیز که همکاری با آقالو را در تمرینات نمایش “مانیفست چو” تجربه کرد، گفت: «من فقط فکر میکنم اگر جای تماشاچیهای تئاتررو و از مخاطبان تئاتر ایران بودم، دیدن این نمایش را از دست نمیدادم. برای اینکه مصداق بارز این حرف است که میگویند “ما در بازیگری تواناییهای عجیب غریبی در سطح بینالمللی داریم”. در “مانیفست چو” چون زبان کار به زبان بینالمللی انگلیسی است و دیگر زبان بومی نیست که فقط یک ـ دو یا سه کشور به آن حرف بزنند، مخاطب وسیعتری خواهد داشت و میتوانیم در این کار تواناییهای احمد آقالو را ببینیم.»
خطیبی همچنین از اشتیاق احمد آقالو برای کار و تسلطش به زبان انگلیسی میگوید: «برای من عجیبتر از همه چیز، اشتیاق آقای آقالو برای کار بود. همیشه زودتر از همه میآمد و آخرین نفر هم بیرون میرفت. دائماً در حال تصحیح کردن جملاتی که به انگلیسی مخصوصاً آنهایی که زبان کهنتری ـ مثلاً زبان شکسپیری ـ داشت، بود.»
او ادامه داد: «آخرین بار که دو هفته قبل از فوتش تلفنی با ایشان صحبت کردم، قرار شد بروم ببینم شان که متأسفانه نشد. داشت روی ترجمه انگلیسی از حافظ کار میکرد که روایت میکرد و ضبط میشد. خیلی شوق کار کردن به زبانی غیر از زبانی که تا حالا کار کرده، داشت و پیدا کردن تواناییهای جدید خودش که به صورت بالقوه در وجودش بود و آنها را کشف نکرده بود یا مهلت کشفش پیدا نشده بود. اشتیاق و برق علاقه به کار را در چشمش میدیدیم که خوشحال است که در کنار یک عده جوان مشغول کار است. به اندازه همه ما خوشحال بود. بازی در جلوی پردهای که اکستریم کلوزآپ آقالو را نشان میدهد، کار راحتی نیست.»
ترانه علیدوستی: خوشحالم که در کنارش کار کردم
ترانه علیدوستی نیز با اشاره به بیماری احمد آقالو گفت: «جایشان خیلی خالی است. به هرحال ایشان مریض بودند و ما دوست نداشتیم که با ناخوشی روزگارشان ادامه پیدا کند. از طرفی ناراحتم که اجرای عمومی کار را که خیلی دلش میخواست ببیند، ندید و از طرفی هم از یک چیز در کمال خودخواهی خوشحالم، اینکه وقت داشتم کنارش کار کنم.»
سیامک صفری: احمد الگوی من است
اما سیامک صفری یکی از بازیگران برجسته تئاتر ایران که کار با آقالو را در نمایشهای “یادگار سالهای شن” و ”آنتیگونه در نیویورک” تجربه کردهاست در خصوص آقالو میگوید: «من یک بار شانس این را داشتم در نمایشی که آقای دکتر رفیعی کارگردانی کردند به نام “یادگار سالهای شن” حضور داشته باشم که آقای حاج احمد آقالو هم بود. بعد از آن یک بار دیگر هم در نمایش “آنتیگونه در نیویورک” به کارگردانی هما روستا که در تالار مولوی اجرا شد حضور در کنار آقالو را تجربه کردم.»
صفری در خصوص حضور احمد آقالو در نمایش “آنتیگونه در نیویورک” گفت: «یکی دیگر از شانسهایم این بود که در نمایش “آنتیگونه در نیویورک” که یک تصویر بزرگ از احمد آقالو گاهی در انتهای صحنه اکران میشد حضور داشتهباشم و در مقابل آن بازی میکردیم.»
وی ادامه داد: «فیلمبرداری از آقالو در این نمایش پیشنهاد خود ایشان بود و چقدر پیشنهاد درست و معقولی بود چرا که به نوعی به کارگردان آن نمایش در ارائه PS استحکام داد. ایشان در آن نمایش نقش پلیس را داشتند و حضور ایشان در آن نوع میزانسن به دلیل ایجاد تفاوت بین ما آدمهای کارتنخواب و آن پلیس در اکران بزرگ، مضمون آن قصه را خیلی جذابتر کردهبود.»
او با اشاره به همکاریاش در رادیو با آقالو گفت: «البته من با آقای احمد آقالو در رادیو هم همکار بودم. ایشان از بازیگران رادیو هم بودند و من هم چون در نمایشهای رادیوی بازی میکنم خیلی پیش میآمد با احمد در PSهای رادیوی همکار باشم و با هم اجرا داشتهباشیم.» سیامک صفری در مورد ویژگیهای احمد آقالو گفت: «دقیقاً روز تشییع جنازه احمد آقالو من دیدم تمام بزرگان در روزنامهها در مورد ایشان مطالبی را گفتهبودند که همهاش درست بود. هیچ اغراقی نبود. هیچ دروغی در آن نبود چون من همه آن ویژگیها را از نزدیک دیده بودم و خصلتها، روحیات، نوع نگاه و مهربانیهایش را میشناختم و دیدهبودم. من واقعاً فکر میکنم اگر چیزی بگویم خارج از آن نیست که روزنامهها را آن چند روز مشغول کرد. احمد هیچ وقت از ذهن خود من نمیرود. یعنی فقط بحث بازیگری برایم مطرح نیست بلکه فکر میکنم آدمی که ویژگیهای احمد آقالو را داشتهباشد این روزها کمیاب است. شاید هم اصلاً نیست. یعنی همیشه نگاه من به نوع خصلتهای آن آدم بود که در محیط کاریام سعی کنم ادای او را در اخلاقیات در بیاورم چون احمد در اخلاق، در رفتار و در برخوردهایش با مردم بینظیر بود.»
صفری، آقالو را الگوی خودش میداند و ادامه میدهد: «احمد برای من یک جور الگو است و هرگز او را فراموش نمیکنم چراکه او را در ذهنم حکاکی کردم. او مناسبترین آدمی بود که من میتوانم مدام او را به خاطر بیاورم و خودم را تصحیح کنم. برای من یک جور اندازه و متر بود.»
وی احترامش به احمد آقالو را اینگونه تشریح میکند که: «احمد برای من خیلی قابل احترام بود و حسم به احمد آقالو مصداق این ضربالمثل قدیمی است که میگویند “پایت را جلوی بزرگتر دراز نکن”. واقعاً نمیدانم چگونه بیان کنم! تنها خودم میدانم و نوع رابطهای که با این مرد در ذهن دارم و آن را برای خودم واقعاً یک آدم درجه یک در بین بازیگرها میدانم. معمولاً آدم دنبال کسی میگردد که خیلی دوستش داشته باشد، عکسش را در اتاقش بزند و ادایش را دربیاورد و جوانان اغلب این کار را میکنند. احمد از آنهایی است که باید عکسش را در اتاق زد و دوستش داشت و سعی کرد مثل او بود.»