پای صحبت دو نام بزرگ ادبیات نمایشی کشورمان از دو نسل مختلف نشسته ایم: خسرو حکیم رابط که به ندرت سکوت خود را می شکند و لی زمانی که تن به گفت و گو می دهد متین،با طراوات و با زبانی منحصر به فرد سخن می گوید و دکتر بهزاد قادری که ترجمه آثار کلاسیک و مدرن ادبیات نمایشی و تهیه و تنظیم ده ها مقاله نمایشی را برعهده داشته و از پرکاران این رشته در سال ها اخیر به شمار می رود…..
گفت و گو با خسرو حکیم رابط
ممنوعیت همه جایی است
به نظر شما هنر نمایشنامه نویسی در ایران در چه دوره ای به شکوفایی می رسد؟
نمایشنامه نویسی هنری است وارداتی و درعین حال هنری است زنده و زبان دار و حتی زبان دراز. به همین دلیل هیچ گاه مورد حمایت فرمانروایان لب دوز نبوده و نخواهد بود. پس نمی توان ازآغاز چشم انتظار کارهایی کارستان بود. پلکانی است که از عرش تا فرش باید قدر شناس همه آنها بود که بر این نردبان قدم گذاشتند. از آخوندزاده تا مقدم، ساعدی، نعلبندیان … تا امروز. تا امروزی که همچون کشتزاری از گذشته است و سرانجام آنچه که ماندگار است و اثر گذار نهالی است که هم اینان کاشته اند.
ماندگاری را چطور تعریف می کنید؟
در کار هنر هیچ قاعده ای نیست. آثار هنری به تعداد هنرمندان می تواند مشخصه خاص داشته باشند. اما با قید احتیاط یک نکته را شاید بتوان گفت و آن اثرگذاری است.
مثال بزنید.
آنچه که در این لحظه و در یک گوشه دنیا مساله و قابل طرح است چه بسا در گوشه ای دیگر تفریح و تفنن باشد.علت هم این است که این حرکت جزیی است از کل. از هویت اقلیمی و انسانی به هویت و اقلیم انسان. بسته به اینکه نگاه هنرمند به جهان اطرافش چگونه باشد و آن روز است که نشانه ای از اثر گذاری پدید می آید.
نظرتان درمورد مقوله نقد چیست.آیا ما اصلا نقد داریم؟
نقد همزاد و همپای هنر است و در بهترین صورت خود نیز هنری است. متاسفانه اما در این روزگار پای این همزاد بسیار تنگ است. صرف نظر از موارد نادر. قصه قصه قرض دادن نان است یا خوردن آن به نرخ روز.اجازه بدهید در مورد اینها نه از سر ترس که به حکمت شرم، نامی به میان نیاید.
شما دوره ای را در رادیو سرکرده اید. آیا کار در رادیو هیچ اثری بر نثر شما وارد نکرده است؟
رسیدن به توانایی خلق تصویر در رادیو به مراتب سخت تر از کار کردن در تئاتر و سینما است. نوشتن برای رادیو درحقیقت میدانی است برای کشف زبانی که تا به حال به آن گمان نبرده ای و کمتر تجربه و به سامان دادی.
نمایشنامه نویسان جوان ما امروزه ناامید از کار کردن در پشت دیوارهای این دژ باقی مانده اند. شما برای آنها توصیه ای دارید؟
امروزه دیگر هیچ دیواری نه آنقدر بلند است و نه آنقدر بی روزنه. باید ببینیم که جهان را چگونه می بینیم و تاملات ما نسبت به آن چیست. از پایین با چشم قورباغه و وحشت بار و هراس آور و یا از بالا، کوچک، مضحک و قابل ترحم.
به نظرتان کسانی وجود دارند که آن نگاه اول را به جوانان تحمیل کنند؟
بله هستند. به هرحال می توان انتخاب کرد.اما این توقع که در بر هرگذرنده ای باز باشد و همه راه ها بر همه رهگذران گشوده از نظر تاریخی و منطقی نیز شاید توقع به جایی نباشد.
اساسا نظرتان در مورد ممنوعیت های بعضا بی سرانجام و بی ریشه چیست؟
همه جا کم یا بیش و به نوعی و با معیارهایی ممنوعیت هایی است. من در نمایشنامه ای یک عمو تراب داشتم که می گقت “همیشه یک راهی هست که بنشینیم وفکر کنیم .“آن عمو تراب متعلق به سی و شش سال پیش بود .اینک زمانه عوض شده است، دنیا عوض شده است، خود ما هم عوض شده ایم. من برمی گردم به چند قرن پیش عمو تراب و می گویم:
تو پای به راه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
هنرمند به شرط هنرمند بودن به هرحال راه خود را خواهد گشود.
گفت و گو با دکتر بهزاد قادری
ساختار تکراری ندارم
دکتر بهزاد قادری متولد سال 1331 شهرستان زاهدان و لیسانس زبان وادبیات انگلیسی، فوق لیسانس ادبیات آمریکا و دکترای ادبیات نمایشی قرن نوزدهم و سه دهه 1990/1960 در بریتانیا است. قادری ترجمه آثاری چون مرغابی وحشی،خاندان چن چی، پرگنت، اسم من آرام است، نخستین آدم و تهیه و تنظیم ده ها مقاله نمایشی را برعهده داشته و از پرکاران این رشته در سال ها اخیر به شمار می رود…..
به نظر شما برای ترجمه یک اثر از آثار نویسنده، لازم است که مترجم تمام آثار آن نویسنده را بشناسد؟
به نظر هایدگر هرنوع فهمیدنی همراه است با نوعی پرخاش، هجوم، حمله. یا به عبارتی شبیخون زدن به متن. من اصلا فکر می کنم کتاب خواندن هم نوعی ترجمه است. یعنی قبول اینکه پا به درون یک زندان بگذارم. من وارد زندان فلان نویسنده می شوم ولی خواندن یعنی تلاش برای شکستن دیوارهای این زندان.حالا این شکستن چطور پیش می آید؟ اگر ندانیم فلان خطابه در فلان متن نویسنده در چه زمان و با چه بینشی شکل گرفته است، گفتمان های نهفته آن در چیست و اینها در انتخاب واژه از سوی فاکنر چه تاثیری داشته، اگر ندانیم این خطابه پیش از کدام اثر و پس از کدام اثر آمده است و باز اگر ندانیم در ساختار این متن چه وسواسی به خرج رفته است گمان نکنم در ترجمه آن موفق باشیم. از طرفی باید بگویم که مترجم نوکر نویسنده نیست اما از طرفی از هایدگر نقل کردم که برای فهمیدن نویسنده باید به او هجوم برد. هجوم بردن به متن یعنی پژوهش درباره عناصر فرامتنی و درون متنی که به متن هیات کنونی اش را داده است.
شما اکثر نمایشنامه های ایبسن را به فارسی ترجمه کرده اید. درترجمه آثار او به چه مشکلاتی برخوردید؟
مشکل این است که از انگلیسی به فارسی ترجمه می کنیم.به نظرم اگرمی خواهیم از متون انگلیسی برای ترجمه آثار به فارسی استفاده کنیم بهتر است هرتعداد اثر ترجمه شده از ایبسن به انگلیسی هست را پیش رویمان بگذاریم.جاهایی که شبیه هم هستند که خب مشکلی نیست اما جاهایی که متفاوتند احتمالا خبری است.این تنش میان متون می تواند برای ما پر معنی باشد. آن وقت اینها را باید به عنوان لحظات حساس بشکافیم تا شاید بتوانیم لایه های پنهانی متن را دریابیم.
چی شد که 5 نمایشنامه را با آقای آقا عباسی به صورت مشترک ترجمه کردید؟
سابقه آشنایی من با آقا عباسی برمی گردد به دهه شصت. دنیال بهانه ای برای رفت و آمد می گشتیم. ایشان زبان انگلیسی می خواندند و کارگردانی هم می کردند. بنابراین این بهترین بهانه برای دوستی بود. چون خیلی خوب بود که یک پای ترجمه کارگردان تئاتر هم باشد و روی آواها و مسائل دیگر می توانستیم به توافق برسیم. به این ترتیب اولین نمایشنامه ای را که ترجمه کردیم مرغابی و حشی بود. شبانه روز وقت مان را گرفت و بالاخره آن را تمام کردیم.
در مورد تجربه های دو نفره برایمان بگویید.
همه ما وقتی به صورت انفرادی هم کار می کنیم سایه ای داریم که برای نقد خودمان تعقیب مان می کند. آن سایه برای من آقا عباسی بود و برای او من. این نعمت بزرگی برای یک مترجم است که دوست مترجمش با بی رحمانه ترین حالت کارش را نقد و بررسی کند.
در کتاب های نمایشنامه که مترجم چاپ می کند در شروع مترجم توضیحی، مقاله ای، نقبی می زند که با این بیان هویت اثر تقریبا روشن می شود. شما با این کار موافقید؟
شخصا دوست دارم نظرم در رابطه با اثر در جای دیگری بیاید.ولی اگر چنین هم شود این ترس وجود دارد که آن محو شود. خودم دوست دارم متونی که می خوانم بی حاشیه باشند تا خودم با آنها کلنجار بروم.
ترجمه نمایشنامه های دیگران را هم می خوانید؟
اخیرا خیلی کم می خوانم.مگر اینکه موردی پیش بیاید ببینم اصول فتی کار چگونه رعایت شده است.
منظورم این است که آیا نسبت به آثار ترجمه شده حرف و حدیث نقد هم دارید؟
من یک نظر کلی درباره آثارترجمه شده دردهه های قبل دارم. می بینم این آثار بی آنکه ویرایش شوند دوباره چاپ می شوند. اگر مترجمی تجدید چاپش اثرش توام با تجدید نظر باشد خیلی علاقمند می شوم این کارها را بررسی کنم.
به عنوان یک مترجم تعریف شما از تئاتر چیست؟
فکر می کنم به عنوان یک مترجم برایم مهم بوده است که که هرکاری را که برای ترجمه انتخاب می کنم از نظر فنون صحنه، صورت و ساختار تکراری نباشد.