یاد یاران

نویسنده
مرضیه حسینی

نگاهی به زندگی وکارهای فهمیه رحیمی

درگذشت نویسنده رمان های عامه پسند ایرانی

از فهیمه رحیمی کتاب ندارید؟

 

“هروقت پرنده‌ی “کلمه” دور سرم پرواز کند،

می‌دانم که باید دست به قلم بنشینم و وارد دنیای تازه‌ای شوم.”

“فهیمه رحیمی”

 

جمله‌ای که به طور معمول و همیشگی در نمایشگاه کتاب از جانب بازدیدکنندگان به گوش می‌رسید، این جمله بود: “از فهیمه رحیمی کتاب ندارید؟” اصرار عجیب بسیاری از مخاطبان بر پیدا کردن آثار او به حدی بود که با خودم فکر کردم؛ مگر داستان‌های او چه چیز با ارزشی دارد که مردم رهایش نمی‌کنند؟! نگاه نقادانه و ارزش‌گذار، که همیشه عینکی بدبینانه و فاخر به چشم دارد، نمی‌تواند از موضع بالا به آثار او نگاه نکند، اما توده‌ی مردم که احساسات مهم‌ترین موتور حرکت آن است، چند نسل آثار فهیمه رحیمی را خوانده، پیشنهاد داده و درخواست کرده است. این نوع نگاه که “سلطان قلب‌ها”، “چرخ وفلک” و «کوچه مردها» را هنوز دوست دارد و “فردین” قهرمان بی‌چون و چرای اوست، چه بخواهیم و چه نخواهیم زنده است و برای خودش تاریخ و خاطره دارد. ادبیات عامه‌پسند در همه‌جای دنیا طرفداران بی‌شمار خودش را دارد. این طرفداران در ایران، ساعات کتاب‌خوانی خود را مدیون فهیمه رحیمی هستند. او از پیشروان این نوع ادبیات بود و بعد از اقبال گسترده‌ی مخاطبان به آثارش و فروش بالای کتاب‌هایش، بسیاری از او پیروی کردند و رمان‌هایی به سبک و سیاق کارهای او نوشتند.

 

 

رمان‌های فهیمه رحیمی هیچگاه به لحاظ ادبی قابل بررسی نیستند، چون از منظر نقد ادبی، چیز در خور و قابل عرضی در خود ندارند؛ روایت‌ها تکنیک مستقیم و همیشگی خود را دارند و برای خلق نوع روایی تازه‌تری هیچگاه تلاشی صورت نمی‌گیرد. موضوعات داستان‌های او آمیزه‌ای از عشق، مکافات، جنایت، شکست و کامرانی‌اند و اتفاقات همیشه حول محور قهرمان‌هایی می‌گردد که بدون روتوش می‌توانند قهرمان فیلم‌فارسی‌های پیش از انقلاب و فیلم‌فارسی‌های بعد از انقلاب باشند. تفکر در رمان‌های رحیمی جایش را به نوعی احساساتی‌گری و سطحی‌نگری می‌دهد و همین نکته باعث می‌شود که او خیل عظیمی از خوانندگان را از هر نوع و سلیقه‌ای به دنبال بکشد. او در مصاحبه‌ای گفته است که آثار “بزرگ علوی” و “ر.اعتمادی” را دوست دارد و آثار “هدایت” را نه، چرا که افسرده‌اش می‌کرده است و اینکه با با شخصیت‌هایی که خلق می‌کرده زندگی می‌کرده و به قول خودش سرنوشت هرکدامشان به دست خودشان بوده است.

 

 

در محافل روشنفکری اغلب به طعنه گفته می‌شود که؛ “فهیمه رحیمی ضبط صوتی برمی‌دارد و می‌رود سر شُبیری و از مردمی که برای شکایت یا بازخواست آمده‌اند سئوالاتی می‌کند!”. این گفته تا حدی درست است و جدای از نیشی که در آن نهفته است، نشان می‌دهد که اتفاقن حسن بزرگی در این کار پنهان شده است و آن تلاش یک نویسنده برای پیدا کردن آدم‌های داستان‌اش از دل توده‌ی مردم است و کجا بهتر از دادسرای تهران که خودش صحنه‌ی بی‌پایان ملودرام‌های شنیدنی است؟! بماند که دنبال “سوژه” گشتن و روتوش همان کاراکترها و احساساتی‌گری، از ارزش آن می‌کاهد و متاسفانه چیز قابل عرضی نصیب خواننده نمی‌کند.

 

فهیمه رحیمی در سال 1331 در تهران به دنیا آمد و در 28 خرداد 1392 در بیمارستان مهر تهران درگذشت. او با رمان بازگشت به خوشبختی در سال ۱۳۶۹  به شهرت رسید و از آن زمان رمان‌های ابلیس کوچک، اتوبوس، آریانا، اشک و ستاره، باران، بانوی جنگل، پاییز را فراموش کن، پریا، پنجره، تاوان عشق، حرم دل، خلوت شب‌های تنهایی، خیال تو، روزهای سرد برفی، زخم خوردگان تقدیر، سال‌هایی که بی تو گذشت، و … برای او شهرت و محبوبیت زیادی به همراه آورد. شیدایی آخرین رمان اوست.