هفته ایست که “کفار” در خدمت “استکبار” به دورها و دورها می رسندو با فتح مریخ تاریخ علم را ورق بزرگی می زنند. یکی از افراد تیمی که هشت ماه است نفس در سینه حبس کرده اند تا درلحظه فرود سفینه “کنجکاوی” بر سیاره سرخ که میلیونها کیلومتراز زمین فاصله داردبا شادمانی از جا بر خیزند، “بابک فردوسی” است؛ دانشمند جوانی که نام و شهرتش به تبار دلیری و فرهنگ ایران می رسد وبا آرایش موئی که در زادگاه اجدادیش دستمایه تحقیروزندان است، درستاد مرکزی فتح بزرگ قرن نشسته است.
ودرهمان لحظه که بابک همراه همکارانش از شادمانی بهوا می پرد، “نظام” حاکم بر سرزمین فردوسی چنان در کار “قیام مرغی” مانده است که به سخره اش می گیرند.
ولید جنبلاط است که از سعید جلیلی می خواهد کشورهای منطقه را واگذارد و به ریشخند تمام، دبیرشورای امنیت ملی” نظام” رابه گرانتر بودن قیمت مرغ از موشک درتهران آگاهی می دهد. رهبر حزب سوسیالیست ترقی خواه لبنان ورهبر دروزی ها این کشور، در اشاره به مقاصد جمهوری اسلامی در لبنان می نویسد: “ما سلاح را تنها و تنها برای دفاع از لبنان می خواهیم، نه برای دفاع از تنگه هرمز.“
هنرمندان و فعالین حقوق بشر آذربایجانی دراعتراض به دستگیری و محاکمه دو شاعر شهروند این کشور توسط جمهوری اسلامی، در باکو گرد می آیند. بر پلاکاردهائی که در دست دارند به انگلیسی نوشته شده: “ایران باید شاعران آذربایجانی را آزاد کند.”
در تهران “رهبر فرزانه” در جمع بادمجان دور قاب چین هائی که هر ساله بعنوان “شاعر” گردشان می آورند تادستمال های یزدی را به مصرف برسانند، به فروغ فرخزاد می تازند. “رهبرمعظم” که با دست مبارک خودشان ۳۰۰ صفحه از کتاب زندگینامه شان را سانسور کرده اند و “شرح اسم” ملوکانه با تشریفاتی در حد قرآن عرضه شده است، سخنانی می گویندکه در سایت خودشان هم سانسور می شود. ظاهرا ملت نباید بدانند که ولی فقیه دوم با “انتقاد” موافقند، و بر بسیجیانی که هفت ماه پیش “سفارت خبیثه” انگلستان را اشغال کردند، خرده گرفته اند. و لندن، پایتخت بریتانیا که یکی از باشکوه ترین المپیادهای تاریخ در آن برگزار می شود، جائی دیگردر جهان است که قهرمانان دلسوخته ایرانی، به جهان نشان می دهند از تبار بابک اند.
ازهمه جای جهان دست های ایران بهم می رسد و حلقه های “نظام” درهم می تند. دمشق تازه ترین منزلگاه است. سیاست های “نظام” ۴۸ ایرانی را به گروگان ارتش آزادی سوریه می اندازد و سرسه نفرشان را بر باد می دهد. وزیر خارجه و دبیر شورای امنیت ملی دست بدامان دوستان دیروز و دشمنان امروز- ترکیه و قطر- می شوندو رئیس مجلس “آمریکارا مسئول جان اتباع ایرانی” معرفی می کند.
۴۸ “زائر”ی که به مقصد نمیرسند، دمشق- تهران را به مرکز توجه جهان تبدیل می کنند. هفته ایست که کوفی عنان ازمیانجی گری در سوریه استعفاء کرده وآمریکا این کاررا نتیجه کوتاهیهای چین و روسیه دانسته است؛ دو غول کمونیست سابق که برای حفظ منافع خود فعلا دست دردست برادران مسلمان دارند، وقطعنامه شورای امنیت در باره سوریه را وتو کرده اند. در اقدامی که “سازمان ملل، علیه سازمان ملل” لقب گرفته، مجمع عمومی با تصویب قطعنامه ای که رای موافق ۱۲۳ کشور راد ارد، خواستار انتقال قدرت در سوریه شده است.
برخی مفسران، این حوادث را “شمارش معکوس برای دخالت ناتو در سوریه” ارزیابی می کنند. نخست وزیر سوریه به مخالفین می پیوندد. جی کارنی مشاور مطبوعاتی کاخ سفید می گوید: “رژیم سوریه ازدرون در حال متلاشی شدن است. شمارش معکوس رژیم بشار اسد آغاز شده است. فراربا دقت طراحی شده ریاض حجاب نخست وزیرسوریه واعضای خانواده اش به اردن نشان دهنده آغاز فروپاشی رژیم بشار اسد است.” حرفی که قدرتهای دیگرغربی هم تائیدش می کنند.
“نظام” رسما دست بدامان ترکیه و قطر می شود تا “زائر”ان باقیمانده را نجات بدهد. وهنوز این خبر کاملا منتشر نشده که تلویزیون العربیه هویت دستگیر شدگان را اعلام می کند: آنان عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستندو تخصص” شنود” دارند.
آسیا تایمز می نویسد: “درست مانند شخصیت های بهت زده نمایشنامه های شکسپیر، ایران هم در برابر صحنه کاملا جدیدی در خاورمیانه قرار گرفته است. موقعیت تهران در مدت زمان کوتاهی دچار تحول قابل ملاحظه ای می شود.”
ظاهرا مدارک آنقدر مستند است که “نظام” می پذیرد که دستگیر شدگان بازنشستگان سپاه و ارتش بوده اند ودر چارچوب اعزام بازنشستگان ادارات مختلف برای زیارت، به سوریه فرستاده شده بودند.
آزادی “بازنشستگان” دستگیر شده برای “نظام” آنقدرمهم است که دست به اقدام بیسابقه ای می زند. بیست و چهار ساعت پس از کشته شدن گروگان های ایرانی در سوریه، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، راهی لبنان می شود. و آنجاست که ولید جنبلاط ازاو می خواهد بهتر است به “قیام مرغی” تهران بپردازد.
چند ساعت بعد فیلم دیدار جلیلی با اسد که بعد ازمدتها در تلویزیون ظاهر شده پخش می شود. خبرگزاری ها روی این نکته تاکید می کنند: “دردیدار اسد وجلیلی، درهر دو ردیف راست و چپ، اعضای هیات ایرانی نشسته اند و خبری از مسوولان سوری نیست. علت این مساله هنوز مشخص نیست. علاوه براین تصاویر تلویزیونی که از این دیدار منتشر شده، نشان میدهد که ملاقات در کاخ ریاست جمهوری نیست، بلکه اسد در مکانی خارج از کاخ و شاید هم خارج دمشق با جلیلی دیدار کرده است.”
سعید جلیلی – به نقل ازخبرگزاری دولتی سوریه- د راین دیدار می گوید: “ایران اجازه نخواهد داد محور مقاومت که سوریه یکی از بخشهای اصلی آن است شکسته شود. آنچه که در سوریه روی میدهد یک مساله داخلی نیست، بلکه تنش میان محور مقاومت است با دشمنان این محور که قدرتهای منطقه و جهانی هستند.”
هنوز دبیر امنیت ملی “نظام” درراه تهر ان است که یک ژنرال روس در سوریه کشته و ترکیب محورمقاومت دقیق ترمی شود. ارتش آزاد سوریه اعلام می کند: “ژنرال ولادیمیر پیترویچ کوجیو مشاور وزیر دفاع سوریه ورئیس ستاد مشترک ارتش این کشور به دست آرتش آزاد به قتل رسید.”
علی اکبر صالحی که هفته پیش تغییر حکومت سوریه را “توهم” خوانده بود، دست بدامان ترکیه می شود و به آنکارا می رود. حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، وقتی بهتر ازاین پیدا نمی کند که بگوید: “آل سعود، قطر وترکیه مسئول خونهایی هستند که در خاک سوریه ریخته میشود.” پاسخ ترکیه، فوری و تند است: “تداوم اظهارات مقام های ایرانی در پست های مختلف در حمله به کشورمان غیر مسئولانه و غیر قابل قبول است. ما اتهامات بی اساس و تهدید های افراطی و نامناسب مطرح شده توسط مقام های ایرانی علیه کشورمان، از جمله اظهارات حسن فیروز آبادی، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران، را قویا محکوم می کنیم.”
باید منتظر ماند ودید بادرایت مثال زدنی فرمانده محبوب و برگزیده “رهبر فرزانه” دیگر آبروئی در سیاست خارجی برای “نظام مقدس” مانده است یانه. اما در سیاست داخلی تکیف را طائب معروف که فرمانده قرارگاه عمار باشد به صراحت تمام روشن می کند: “با پرونده های فساد اقتصادی، آبروی نظام رفت!” و برای اینکه موی لای درزفرمایشات نماینده ویژه مقام رهبری نرود، چند روزپس ازصدور حکم اعدام برای چهار تن ازمتهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی٬ اختلاسی ۱۵ میلیارد تومانی در بنیاد شهیدوامور ایثارگران کشف می شود. رسوائی چنان است که احمد علمالهدی٬ امام جمعه مشهد از مردم می خواهد آن را به پای مسوولان نظام ننویسند.
حق هم دارد. مسئولان “نظام” همین حالا هم قاط زده اند و هر کدام چیزی می گویند. اسدالله عسگراولادی از نزدیکان حزب موتلفه اسلامی٬و یکی از سلاطین صادرات وواردات به هفتهنامه آسمان٬ می گوید: “جمهوری اسلامی شلاق تحریمها را حس میکند. حکومت با “خون دل” کالای اساسی مردم را تامین میکند، “ و “چارهای نداردکه به چین٬ روسیه و هند امتیاز بدهد چرا که در غیر این صورت در برابر غرب شکست میخورد”.
رامین مهمانپرست٬ سخنگوی وزارت امورخارجه ، وجود بحران اقتصادی در ایران را “دروغ” و ناشی از تلقین “رسانههای غربی” می خواند. محمود احمدینژاد٬ در هرحال بهترین راه را پاک کردن صورت مساله می داند: “بالاخره امواجی که در خصوص برخی کالاها در کشور ایجاد شده، مدیریت می شود”.
احمد جنتی دبیرشورای نگهبان مشکلات اقتصادی را “جنگ” توصیف می کند و توپ را توی زمین “دشمن” می اندازد:“این یک بحران سیاسی است که توسط آمریکا ایجاد شده تا با شکست جمهوریاسلامی برایران سلطه پیدا کند.دشمن درجنگهای دیگردرعرصههای مختلف شکست خورده واکنون به موفقیت دراین جنگ چشمدوخته است ومابایداین موضوع را به صورت یک جنگ بپذیریم.”
و جنگ بشدت تمام در اقتصاد ادامه دارد. بلومبرگ، با اشاره به تاثیر فزاینده تحریم های غرب بر اقتصاد ایران، از زیان روزانه ۱۳۳ میلیون دلاری ایران بخاطر کاهش صادرات نفت و افت۵۲ درصد ی تولید خبر می دهد ؛ودرست در روزهائی که واقف علییف، رئیس بخش سرمایه گذاری شرکت ملی نفت جمهوری آذربایجان اعلام می کند این کشور، شرکت ایرانی “نیکو” را که در زمینه نفت فعالیت می کند، از پروژه احداث خط لوله ترانس آناتولی کنار گذاشته است.
جنگ اقتصادی، خبراز جنگی می دهد که سوریه بدامانش کشیده شده و نشریه آلمانی یونگه ولت “مادر همه جنگ ها ” می نامدش و ایران کمتر ازسه ماه با آن فاصله دارد- چنانکه افراییم هلوی- رییس اسبق موساد اسرائیل -ـ هشدار می دهد: “ایران در این گمان است که با موافقتش با ادامه گفت و گوها با کشورهای۱+۵، خود را از حمله مصون می کند؛ اما در اشتباه است؛ بازی تمام شد. جنگ از سوی اسرائیل علیه تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ هفته آینده رخ دهد.”
پاسخ علی لاریجانی را تاریخ قضاوت خواهد کرد: “صهیونیست ها امروز گنده تر از دهان شان علیه ایران و حزب الله سخن گفتند، اما ترس صهیونیست ها از لابه لای این کلفت گویی هایشان قابل درک است.”
اقتصاد هم که از همان سی و سه سال پیش بفرموده ولی فقیه اول “کار خر” بود، براه خودش می رود وانگار دارد بد جوری ولی فقیه دوم را زمین می زند. دلار در بازار ایران باز هم رکورد می شکند. رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، با تاکید بر اینکه “با گرانی ارز در شرایط فعلی، قیمت کالاهای اساسی مثل گوشت و مرغ در بازار چند برابر افزایش” خواهد یافت، پیش بینی می کند: “قدرت خرید مردم کاهش خواهد یافت.“محمدمهدی راسخ، عضو نمایندگان اتاق بازرگانی ایران، بر این پیش بینی صحه می گذارد: “این اقدام ممکن است روی قیمت کالاهای اساسی مانند دارو یا گوشت و مرغ تاثیر بگذارد.“رئیس انجمن داروسازان ایران خبر بدی دارد: “اکثر داروخانهها در معرض فروش قرار گرفتهاند.“نماینده اردبیل درمجلس دست روی مساله ای حیاتی می گذارد:” اقتصاد کشاورزی رو به ورشکستگی پیش میرود.”
اقتصاد دانان ازپس ابرتورم،”کابوس آرژانتینی”رادرکمین اقتصادایران می بینند: “افزایش قیمت ها و گرانی های اخیر که هر هفته قیمت یک چیز سر به فلک می زند، نگرانی های و ترس ناشی از نایابی، استفاده از طلا و ارز به جای پول ملی برای مخارج معمولی، پیش پرداخت های یکجا و سنگین برای اجاره خانه یا دیگر قراردادهای مدت دار، همه و همه تجاربی هستند که آنهایی که فروپاشی اقتصادی آرژانتین و یا ابرتورم را تجربه کرده اند به خوبی با آن آشنا هستند. با بروز ابرتورم، قیمت ها نمی توانند معیار تصمیم گیری ها باشند چون قیمت های دیروز هیچ ربطی به امروز ندارند. در واقع وضعیت به شکلی است که خریداران خیلی تعجب نخواهند کرد اگر بین وقتی که وارد نانوایی می شوند تا از آنجا خارج شوند قیمت نان تغییر کند.”
امردادی که با کودتای ۲۸ مرداد برای همیشه بد نام شده است، روزهای شوم تری را از سرمی گذراند.هست و نیست ایران دررهگذارتاراج است ومردان “نظام “درکار
“مقدس” نمائی خود. ماکت عظیم کتاب زندگی “رهبر فرزانه” را در نمایشگاه قرآن بر می افرزاند تامردمان به آن ادای احترام کنند. محموداحمدی نژاد درسایت “انسان کامل” به پدرمعنوی سابق خود که مصباح یزدی باشد، یاد آور می شود: “دولت نهم را خدا سر کار آورد. احمدینژاد فقط یک فلش جهت نما بود. اگر کسی در ذهنش خطور کند که این دولت را او سر کار آورده خدا یک جا حالش را میگیرد، و به او نشان میدهد که هیچ کاره بوده است.”
و رئیس این دولتی که خدابر سر کارش آورده، حیلتی تازه بکار می بندد تا جلاد بزرگ مطبوعات سعید مرتضوی را در پست غصبی اش نگه دارد. وبرای ساخت “موزه دفاع مقدس” مجوز قطع درختان جنگل ناهارخوران را می دهد.
تاریخ بیاد خواهد آورد که در روز پایانی هفته سوم امرداد ماه ۱۳۹۱ زندانی سیاسی مصطفی تاج زاده به وزیر خارجه سیدعلی خامنه ای نوشت: “به جای حراج زدن به منافع و منابع کشور به امید واهی راضی کردن طرفهای خارجی به پایان دادن به فشارها و تهدیدها و تحریمها، بخشی از این تلاش را مصروف عرضه واقعیات جهانی به رهبری و قانع کردن ایشان به تجدید نظر در اداره کشور فرمایید که تا در داخل در بر همین پاشنه میچرخد، نه کابوسهای شبانه را پایانی خواهد بود و نه طمع حرامیان به این خانه را اتمامی.”
در هفته شادمانی “بابک فردوسی” این شعر حکیم طوس خواندنی است:
همانا که آمد شما را خبر
که ما را چه آمد زاختر به سر
از این مار خوار اهرمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج و نه نام و تخت و نژاد
همی داد خواهند گیتی به باد
از این باغ ساران بی آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
تبه گردد این رنجهای دراز
شود ناسزا شاه گردن فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
برنجد یکی، دیگری بر خورد
بداد و ببخشش کسی ننگردد
پیاده شود مردم جنگ جوی
سوار آنک لاف آرد و گفت و گوی
شود خوار هر کس که بد ارجمند
فرو مایه را بخت گردد بلند
شود بنده بی هنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
رباید همی این از آن، آن از این
ز نفرین ندانند باز آفرین
همه گنجها زیر دامن نهند
بمیرند و کوشش به دشمن دهند
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
همه بوم ایران تو ویران شمر
کنام پلنگان و شیران شمر
پراز درد دیدم دل پارسا
که اندر جهان دیو بد پادشا
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که ایران به دشمن دهیم
چو ایران مباشد تن من مباد
در این مرز و بوم زنده یک تن مباد