بدن زنان زیر تیغ زنان

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

دختران در بخش هائی از جهان که مناطقی از ایران مانند بنادر جنوبی، سیستان و بلوچستان، کرمانشاه، فارس و…، جزو آن است، ختنه می شوند. ختنه دختران یک سنت است و جمعی از مسلمانان آن را ضروری می دانند. برخی از آن در جای دستوری دینی سخن می گویند، ولی چنین نیست و یک سنت کهن است که معلوم نیست از کجا آمده و هرچه هست حکم اسلامی نیست. شیعیان به ندرت به این سنت پایبندی نشان داده اند. برخلاف ختنه مردان که از سوی مراکز علمی جهان، مفید به تندرستی تشخیص داده شده، ختنه زنان اقدامی است غیر بهداشتی و خطرناک که برای بیمه کردن نجابت و بکارت دخترها انجام می شود. ختنه زنان عبارت است از بریدن بخش حساسی از اندام جنسی که محل تجمع سلول هائی است که نسبت به رابطه جنسی حساسیت نشان می دهند و یک دختر خفته از حیث تمایلات جنسی، با فعال شدن این سلول ها در سنین بلوغ، بیدار می شود و ممکن است از فرط شوق، تن به هماغوشی حرام به فرمان این سلول ها بدهد. از قرار بریدن بخشی که لذت جنسی را قابل درک می کند، راهی است برای حفظ نوامیس خانواده و تاکیدی است بر این که بدن زن تا شوهر نکرده درمالکیت پدر و مادر است و پس از ازدواج، مالکیت از سوی پدر یا جد پدری به شوهر منتقل می شود. بدن ختنه شده دختران که گاهی تا شب زفاف بخیه های آن را از باب محکم کاری باز نمی کنند، در نخستین تماس های جنسی پس از زناشوئی، چندان دردناک می شود که عروس های ختنه شده در خانه پدر، این رابطه را به شکنجه توصیف می کنند و وقتی هم در زندگی زناشوئی، رابطه تبدیل به عادت می شود، عادتی است فاقد کامجوئی و لذت. اجرای تکلیف به تمکین شرعی است که به ازای آن نفقه مثل شیر مادر حلال می شود.

دختری که زیر دست مادر و خاله ها و زنی که حرفه اش بریدن بخشی از زنانگی است، ختنه می شود، تا ابد آن لحظه را از یاد نمی برد. دختران ختنه شده یا در معرض ختنه، فضای مجازی را برای بیان درد خود از دست نمی دهند و از آن با دیگران سخن می گویند، بی آن که نام و نشانی از خود بر جا بگذارند. اخیرا برخی راه افتاده اند دنبال پیدا کردن راه برای دادخواهی تا دست کم نهادهای قضائی کشور را که چشم بر این ستم ها بسته اند بیدار کنند. یکی از این دختران که سالها پیش ختنه شده و حال درهای دانشکده حقوق را بر خود گشوده است، می نویسد:

” ختنه دختران مصداق بارز خشونت خانگی است. مصداق بارز ناقص کردن بدن یک انسان است. مصداق بارز جنگ با خدا و طبیعت است. دو آفریننده ای که خواسته اند موجودات زنده تولید مثل کنند و از آن لذت ببرند. بنابراین مصداق بارز دخالت در کار خالق است. مگر خالق بلد نبود این سلول های پر از ظرفیت کامجوئی را از بدن ما دریغ کند؟ مصداق بارز جرم است که باید مجازات متناسب با آن در قوانین جزائی کشورها پیش بینی بشود.”

پیش از پاسخ به پرسش قانونی این دختر، چگونگی ختنه دختران را بررسی می کنیم. ختنه دختران با توجه به دلائل تاریخی و سنتی آن، برای سرکوب احساسات عاشقانه و جنسی تجویز شده است. توسط پزشک و جراح و در محیط بیمارستانی انجام نمی شود. داروهای بی حس کننده در اختیار نیست و اگر هست ضعیف تر از آن است که بی حس کند. ختنه مردان به اندازه ای توجیه پزشکی و دینی دارد که تبدیل شده است به یک امر لازم در جمع مسلمانان و یهودیان. توسط جراح انجام می شود و در محیط پزشکی و با مراقبت های لازم. حال آن که ختنه دختران از آن جا که مقبولیت پزشکی ندارد، پزشکان به آن عمل نمی کنند. زنانی در بافت شهر و روستا این عمل را حرفه خود قرار داده اند. تا کنون هم شنیده نشده که وزارت عریض و طویل بهداشت در ایران، رد این زنان را بگیرد، آنها را شناسائی کند و مورد تعقیب قرار بدهد. وزارت بهداشت، قوه قضائیه و دیگر نهادهای مرتبط، ننگ شان می آید تا پیرامون موضوعی با این درجه از اهمیت، برنامه ریزی کنند و نگذارند دختران ایرانی در بخش هائی از کشور، پیش از آن که زن بشوند، عضو زنانگی شان ناقص بشود.

از دخترانی که در فضای مجازی، این قصه دردناک را سر می دهند و می خواهند شاکی بشوند، می پرسم به فرض که دل آن را داشته باشید که شکایت کنید، از چه کسانی شکایت می کنید، می گویند از مادرمان، از زن های فامیل که بی رحمانه ما را به قتلگاه زنانگی می برند، روی تخت می خوابانند ودست و پامان را سفت می گیرند تا کار انجام بشود، از زنانی که حرفه شان قطع بخش مهمی از زنانگی ما است، از نهادهای بهداشتی و قضائی کشور که این زن ها اصلا از آنها نمی ترسند و به کسب و کار خلاف ادامه می دهند.

می پرسم، از پدرتان شاکی نیستید. لابد او دستور می دهد. می گویند باور کنید این زن های خانواده هستند که به موضوع اصرار دارند. زن ها تبلیغ می کنند که ختنه برای دختر امر لازمی است. این رسم را طوری جا انداخته اند که انگار وحی آسمانی است و نمی شود زیرش زد. دست های آن زن که بدن من را تکه پاره کرد، مثل کابوس افتاده است روی زندگی ام، روی جوانی ام. شاید چون موضوع خیلی زنانه است، مردان به صورت ظاهر به آن توجه نشان نمی دهند. ولی بی گمان رسم آباء و اجدادی است. اما من در این خشونت، دست های مادر، خاله ها و آن زن جانی را در کار دیدم و آنها را نمی بخشم.

به خاطر می آورم که چند سال پیش یک زن جوان آفریقائی، دخترش را که در خطر ختنه بود از کشور خارج کرد و از یک کشور اروپائی به استناد این رسم خواهان پناهندگی شد. وی در مصاحبه های مطبوعاتی از درد و مشقتی که خودش تحمل کرده بود پرده برداشت و گفت نمی خواهد این بلا را بر سر دخترش بیاورند. وقتی از او پرسیدند شما که مادرش هستید نمی توانستید مانع بشوید؟ زن گفت با یک لشگر زن از خانواده خودم و یک لشگر زن از خانواده پدرش طرف بودم و اگر لحظه ای از دخترم غافل می ماندم می بردند و ختنه اش می کردند. رفتار وحشیانه ای است که مجازات ندارد. مجریانش هم زنان خانواده هستند که خودشان را پاسدار بکارت و نجابت دختران می دانند. یک جور سلب حق عشوه گری است.

بنابراین ختنه دختران در بخش هائی از جهان یک درد اجتماعی است و جرم شناخته نشده است. ظرفیت مقابله با این رفتار هنوز از نظر فرهنگی در جوامعی که نهادهای مدعی تامین عدالت، دینی هستند، ایجاد نشده است. زنان هم در این زمینه خوب کار نکرده اند.

با این وصف دخترانی که در رسانه های ایران نمی توانند از این درد خود بگویند و آن را مانند دیگر دردهای مرتبط با جنسیت در سینه حبس می کنند، خوب است از دوستان شان که در دانشکده های حقوق تحصیل می کنند و برخی در کودکی ختنه شده اند بخواهند تا گاهی دور هم بنشینند و این درد را در دستور کار بگذارند و آن را در چارچوب حقوقی بریزند و دلائل خود را برای آن که “جرم” است و باید مرتکبین آن مجازات بشوند، روی کاغذ بیاورند و به کرات در نسخه های متعدد به نهادهای قضائی و دفاتر مراجع دینی و امام جمعه ها بفرستند. روسای دانشکده های حقوق، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، وزارت بهداشت، مراکزی است که باید موضوع به صورت جدی به آنها گزارش شده و خواسته پیگرد مجرمین پیاپی تکرار بشود.

در حال حاضر هرگاه اراده ای بر پایان بخشیدن به این ظلم فعال بود، قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392 در مباحث “شرایط قصاص عضو” و “ دیه اندام تناسلی و بیضه” تا حدودی قابل استفاده بود. اما اراده که نیست. زنان هم کم کاری می کنند و به فعالیت های غیر سیاسی بها نمی دهند.

به موجب ماده ۶۶۳ قانون مجازات اسلامی: “ قطع و از بین بردن هریک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد. در این حکم فرقی میان باکره و غیر باکره، خردسال و بزرگسال، سالم و معیوب از قبیل رتقاء و قرناء نیست.”

هرچند که این ماده قانون به صورت صریح و روشن و مصداقی، شامل حال دختران ختنه شده نشود، ولی می تواند به خواسته زنان و دخترانی که چشم بر جهان امروز گشوده اند و نمی خواهند اندام زنانه شان ناقص بشود، از نظر قانونی وجاهت ببخشد. اگر زنان و دختران صدمه دیده یا در معرض تعرض، به صورت های مختلف با مرکز پژوهشهای مجلس تماس برقرار کنند و دلائل و مدارک و خواسته خود را با استفاده از نظریه های پزشکی در این باره، با مرکز در میان بگذارند، به تدریج تابو شکسته می شود. مشروط بر استمرار خواسته.

از سوی دیگر نظام پزشکی کشور نمی تواند در این باره بی اعتنائی کند و بدون اعتراض به حضور زنانی که بدن دختران را مثله می کنند، ختنه زنان را در محیط غیر بهداشتی توسط زنان فاقد مجوزهای لازم، به صورت غیر مستقیم ترویج دهد. نظام پزشکی هرگاه زیر فشار خواسته جمعی زنان از نقاط مختلف کشور قرار بگیرد، مجبور است به وظیفه عمل کند و با انتشار بیانیه ای علمی، خطرات جسمی و روانی که دختر بچه ها را تهدید می کند، جدی اعلام کرده و از خطرات فردی و اجتماعی آن، مردم را آگاه کند. وزارت بهداشت نمی تواند در صورت دریافت انبوهی نامه و پیشنهاد از سوی زنان ختنه شده و دختران در معرض ختنه، دست روی دست بگذارد و سکوت در این باره را ادامه دهد.

پزشکان ایرانی متخصص زنان مقیم خارج، بهتر می توانند به صورت سیستماتیک خطرات رسم ختنه زنان را بی وقفه گزارش دهند و پشتوانه فعالیت زنان درون کشور بشوند.

زنان ختنه شده و دختران در معرض ختنه حق دارند از تمامیت جسمی خود حفاظت و از آن دفاع کنند. بدون حرکت جمعی با یادآوری جهات علمی، موضوع به قدر کافی علنی و تاثیرگذار نمی شود. شبکه های اجتماعی فضای مناسبی است برای بررسی تمام جنبه های پزشکی، روان شناختی و ترس های به جا مانده از آن در زنان و تبعات زیانبار دیگری که باید توسط کارشناسان به بحث گذاشته شده و مخصوصا به زنان خانواده هائی که مرتکب این جنایت می شوند، آگاهی بدهد.

ختنه زنان با هدف حفظ بکارت و نجابت آنان تا در فضای باز رسانه ای مطرح نشود، مثل جنایات زیرزمینی تداوم می یابد و همه خاموش از کنارش می گذرند. به مطالعات و تحقیقات وسیع پزشکی و روان پزشکی نیاز داریم به صورتی که فرصت انتشار پیدا کند و این رفتار جنایتکارانه را نقد کند. درد ریشه دار است. زخم کهنه است. همان طور که نهادهای بهداشتی از موفقیت در ریشه کنی مالاریا می گویند، باید به این درد زنانه هم اعتنا کنند. البته در جائی که انسان ناقل بیماری های جسمی و روحی است، مبارزه سخت تر از مواردی است که پشه به غریزه و نه اراده، بیماری های مهلک را شیوع می دهد.