در جمهوری اسلامی هاشمی رفسنجانی دیگر مرد عبور از بحران ها نیست، سخنان او نتوانست ریسمانی باشد تا نیروهای گریخته از مرکز نظام جمهوری اسلامی را به یکدیگر پیوند دهد، حتی پیشنهادهای نرم او در خطبه نماز جمعه معروفش که سی و پنج روز پس از انتخابات ریاست جمهوری ابراز کرد با واکنش تند فرماندهان نظامی و نزدیکان بیت رهبری مواجه شد. پیشنهادهایی که گرچه برای جنبش سبز بی رمق و کمرنگ بود اما با آغوش باز به استقبال از همان اندک رفتند.
اما هاشمی مهره سوخته نظام هم نیست. سکوت او همگان را متوجه خود می کند، غیبتش از نماز جمعه پرسش های فراوان را بر می انگیزد و تحلیلگران را وادار می کندتا دست به قلم ببرند و از راز از سکوت و غیبتش رمزگشایی کنند، آنگاهی که لب به سخن می گشاید نیز همه نگاهها را متوجه خود می کند چه نگاههایی که در ژرفای آن می توان نوری از امید جستجو کرد و چه نگاههای سرزنش بار و غضباناکی که هاشمی را سدی بر راه اجرای تام و تمام برنامه های خود می بینند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت ایران گرچه روزی نقش اول را در روی کار آوردن آیت الله خامنه ای به کرسی رهبری ایران ایفا کرد و آن روزها نه در ظاهر ساختار سیاسی ایران که در باطن آن مهره ای قدرتمند از آیت الله خامنه ای محسوب می شد، اما این روزها به صراحت عامل جدال ها و مناقشات به وجود آمده در صحنه سیاسی – اجتماعی ایران را رهبر جمهوری اسلامی می داند. زمانی که او می گوید اختلافات جدی است و به جز آیت الله خامنه ای هیچ کس نمی تواند راه وحدت را هموار کند، به بیانی دیگر می گوید که رهبری در 6 ماه گذشته نخواسته است تا گامی برای فروکاستن از شدت گسست های شکل گرفته در جامعه بردارد.
شاید بتوان در پس این سخن هاشمی نشانه هایی از یاس و نومیدی در رایزنی های پشت پرده را نیز یافت. همچنانکه رئیس خبرگان رهبری به نوعی خطاب به مردم گفته است که دیگر منتظر گره گشا بودن نقش او در این مناقشه نباشند زیرا گره کار فروبسته جمهوری اسلامی در بیت رهبری است، جایی که هنوز محل اتخاذ و صدور رادیکال ترین مواضع و تجویز افزایش برخوردهاست.
سخنان روز گذشته اکبرهاشمی رفسنجانی اما - گرچه با تاخیربیشتری نسبت به دوستان خود در جناح اطلاح طلب و اصولگرا - رنگ صراحت به خود گرفت، آنجا که او از صف آرایی و مقابله نیروهای وابسته به سپاه و بسیج در برابر مردم بی دفاع لب به شکوایه باز کرد و گفت: “حکومت پول دارد. نیرو دارد می تواند در خیابان آدم جمع کند ولی گروه مقابل یک عده استاد، دانشجو هستند و درست نبود که بسیج و سپاه در مقابل مردم قرار داده شوند.”
هاشمی شجاعت بیان درک خود از عواقب رویدادهای پیش آمده در برابر نظام جمهوری اسلامی را بیش از دیگر دوستان دیروزی خود دارد و علی رغم همه محافظه کاریش گفت که “مردم ایران معتقد و مسلمانند، اگر ما را می خواهند حکومت می کنیم و اگر نمی خواهند می رویم.”
این جمله تکرار محتاطانه همان صدای انقلابی بود که شاه شنید و به مردم گفت، با این تفاوت که محمدرضا پهلوی سخنش را زمانی به زبان آورد که ناقوس سرگونی نظام دوهزارو پانصد ساله به صدا درآمده بود و تجویز نوش دارو برای سهراب جوانمرگ می کرد. اما هاشمی در شرایطی این سخن را به زبان می آورد که گرچه وقت برای رهبران مغرور جمهوری اسلامی تنگ شده است اما هنوز می توان با رفت و روب خانه را از سقوط و ویرانی ای که انتظارش را می کشد حفظ کرد و در دل بخش عمده ای از مخالفین هم رهی پیدا کرد.
هاشمی سند محکمی هم برای آنهایی که تجربه های تاریخ را یکسره به دور ریخته اند و خود را آسمانی و قدسی و در نتیجه بی نیاز به اندوخته های دیگران می پندارند آورد تا نشان دهد که ریشه و آبشخور سخنش تنها از جویبار اندیشه دمکراسی که مد زمانه شده است نیست، بلکه با نقطه تاریخ پیدایش تشیع نیز همزادی و پیوندی مستحکم دارد. او گفت: پیامبر اکرم زمانی به حضرت علی فرمودند که شما حق ولایت از طرف خدا داری ولی اگر مردم قبول نکردند تو خودت را تحمیل نکن.
شاید در تفسیر ظاهری سخن هاشمی بتوان به خیابان پاستور و محمود احمدی نژاد رسید اما کیست که نداند چندماهی است شعارهای مردم ناراضی در خیابانها، دانشگاهها و رسانه های اینترنتی که از تیغ سانسور نیمه جانی به سلامت برده اند از کناره گیری و برگزاری مجدد انتخابات ریاست جمهوری، به “مسئله اصلی” تغییر جهت داده و حکومت آیت الله خامنه ای به صراحتی باور نکردنی اما واقعی در چشم مردم بازتولید حکومت امویان، معاویه و فرزندش یزید است.
کیست که نداند سپاه و بسیج تحت امر ولی فقیه هستند و تنها به دستور آیت الله خامنه ای است که می توانند آتش بر روی مردم بگشایند و به گفته هاشمی “در برابر مردم قرار داده شوند.” انگونه که سردار جعفری هم خود اظهار داشت که نیروهای سپاه برای دخالت در امور تنها دستور از بالا میگیرند.
بازگشت دوباره هاشمی و شکستن سکوت چندماه اش تنها برای مردم این سخن را در بر نداشت که دیگر از دست او کاری بر نمی آید، تنها پیامی به آیت الله خامنه ای نداشت که اگر مردم تو را نخواستند از ولایتت بگذر! اوهشدار روشنی هم برای نیروی های نظامی و در راس آن سپاه پاسداران داشت آنجا که به یادآنها آورد که “درجنگ هم اگر مردم نمی آمدند ارتش شکست می خورد.”
هاشمی در نماز جمعه آمد و برای بن بست ها نسخه پیچید، اما این بار آمد تا بگوید زنگ سقوط نظام جمهوری اسلامی را شنیده است و اگر آیت الله خامنه ای کاری نکند، سلسله سی ساله آیت الله ها هم به تجربه سلف پیشین خود دچار خواهد آمد. گرچه آیت الله خامنه ای هم به سرعت پیامی برای هاشمی فرستاد و در سخنرانی عمومی دیروزش گفت که “عده ای باید پیش خدا جواب بدهند از این که کاری کنند که دشمن از آن، وجود اختلاف در کشور را برداشت کند.” درها برای آیت الله خامنه ای بر همان پاشنه سی ساله می چرخد، اما از پنجره صدای شکست به گوش می رسد.