از دیدارها با آقای خامنه ای که اغلب نیمه شب بود و گاه به روز و سحر هم می افتاد، از جمله یک هشدار بیادم مانده است:
- خطرناک…
و یک نام:
- علی اکبر ولایتی…
هشدار را در اولین دیدار شنیدم. شرح مفصلش در کتابم، نامه هایی به شکنجه گرم- هست و خلاصه اش:
پاسی از شب می رفت که همراه نورالدین کیانوری، از نخستین دیدار او با آقای خامنه ای بر می گشتیم. حوض رادور زدیم. در قدیمی راباز کردیم، و ازانتهای کوچه بن بست خیابان ایران بیرون آمدیم. کیانوری بیشتر از همیشه می لنگید و انگار مذاکره طولانی را در ذهنش حلاجی می کرد. درمیانه کوچه ایستاد. ناگهان ایستاد. یادم هست مهتاب بود و شب رو به سحر بود و باد اردیبهشت سال ۵۸ هنوز بوی “آزادی” می داد. کیانوری رو به من برگشت که دیدار “هم سلولی” برایم مهمتر بود تا بحث سیاسی بین او و دبیراول حزب. انگشت اشاره بسوی من گرفت و گفت:
- این رفیق تو خیلی خطرناک است…
و “این رفیق خطرناک” را آخر بار وقتی دیدم که آماده پوشیدن رخت ریاست جمهوری بود و هنوز از رنج ترور نافرجام دربستر. این بار روز بود و “آقا مصطفی” مرا برخلاف همیشه به اتاقی درطبقه پائین خانه راهنمایی کرد. در که باز شد، کسی نشسته بر بالین “آقای خامنه ای” دستش رامی بوسید. برخاست و تقریبا عقب عقب از اتاق بیرون شد تا ما داخل شویم. طبیب آقا بود: دکتر علی اکبر ولایتی.
در دیدارهای دیگر، مکرر شنیدم از زبان “آقا” که طبیب او حبیب او هم هست.و در طول زمان آن هشدار و آن نام، با شنیدن نام یکی ازایندو، در ذهنم جرقه زده است. “اطلاعی” را بیاد می آورم که تا تحریریه “مردم” هم رسید و لندن را در کارنامه دکترولایتی برجسته می کرد. اتفاقا همین روزها هم روزنامه “سعودی الوطن” همین نشانی را می دهد. یادها و اخباری که نمی تواند پایه تحلیل باشد، اما برای فعال کردن ذهن بکار می آید. نگاه به حضور همیشه “ولایت”و”ولایتی” از روزگاران دور در جلسات انجمن حجتیه، تببین سیاست خارجی جمهوری اسلامی و جا انداختن این نظریه که “ مدل” فروپاشی جمهوری اسلامی همان”مدل” از میان برداشتن اتحادشوروی است، حرف هایی که دکترولایتی در مناظره ها و سخنرانی ها نمی زند، اما سر لوحه سایت های هوادار اوست و ارزیابی مشروحی که سنگ های بنای ریاست علی اکبر ولایتی رایکایک و به دقت تمام روی هم می چیندودر وبسایت محمد نوری زاد نشر می دهد، تنهابه یک نمونه درتاریخ استبداد معاصر نیاز دارد تا به این داوری برسد: “نظام قصد دارد بار دیگر به اسم دموکراسی و مردم سالاری،”ولایت” و “ولایتی” را برولایت ایرانزمین و مردم آن تحمیل کند.”
اگر “آن رفیق خطرناک” همان مسیر شاهانه را می رود، پس از راندن همه دلسوزان و منتقدان و خط بطلان کشیدن برشناسنامه انقلاب، به کسی از اندرون نیازست که دست ببوسد و فرمان ببرد، بی چون و چرا. دو گانه شاه-ـ اعلم، دیگر بار در ولایت- ولایتی تکرار می شود. خاطرات اسدالله اعلم، شرح روزبروز روشی است که دکتر ولایتی در طول سالهای دراز داشته است و امروز فاش گفته می شود.
دکتر علی اکبرولایتی بدیل اسلامی اسدالله اعلم، چهره پنهان سعید جلیلی است و مهارتش دردیپلماسی، بکار پیشبرد سیاست ولایت با نقاب دموکراسی و کشیدن ماشه با دستکش مخملین می آید. مهندسین “انتخابات ۹۲” برای به صحنه آوردن ولایت- ولایتی بجای شاه-ـ علم، تنها نیاز به رای دارند.