پدرم امیدی به ادامه زندگی ندارد

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» وضعیت دردناک سیامک پورزند از زبان دخترش

سیامک پورزند، روزنامه نگار و فعال فرهنگی که روز پنج شنبه 30 مهرماه به دلیل وخامت وضع جسمی و روحی به بیمارستان ایران مهر منتقل شده بود، از بیمارستان مرخص شده است اما لیلی پورزند به “روز” می گوید که “ترخیص پدرش از بیمارستان نه به دلیل بهبودی حال، او بلکه  به این معناست که کار بیشتری نمی‌توان انجام داد”. او از هفت سال پیش اسیر دستگاه های مافیائی امنیتی است که گاهی به دلیل وخامت سلامتش وی را به خانه می فرستند و باز دستگیرش می کنند. اینک چند سالی است که دیگر چیزی از وی باقی نگذاشته اند که نگرانش باشند اما باز هم اجازه سفر به وی نمی دهند.

لیلی پورزند که حقوقدان و مقیم کانادا است در گفتگو با “روز” از وضعیت جسمی و روحی پدرش و همچنین آخرین وضعیت پرونده این روزنامه نگار سخن گفته است.

او می گوید که “آقای پورزند دچار افسردگی شدید شده و در وضعیت روحی بسیار بد و خطرناکی به سر می برد و تلاش خانواده و پزشکان نتوانسته است کوچکترین امیدی به زندگی  و ادامه مبارزه برای ادامه حیات در او ایجاد کند”.

 به گفته لیلی پورزند، پدرش دچار بیماریهای قلبی، فشار خون، کلیه، پروستات، گردش خون و لختگی شدید خون در قسمت پاها و تحتانی بدن است که نتیجه شکنجه های زندان است.

او می گوید: “در بازداشتگاه خاتم، آقای پورزند را به طور مداوم و بیش از 12 ساعت در روز سرپا نگه میداشتند بدون اینکه اجازه دهند جایی تکیه دهد و از همان موقع دچار لخته شدن خون در قسمت تحتانی بدن شده است و این خطر به طور جدی وجود دارد که این لختگی خون در قسمت های دیگر بدن او نیز ایجاد شود”.

سیامک پورزند که متولد 1310 است 7 سال پیش در 72 سالگی در خیابان ربوده شد و پس از ماهها حبس در مکان هایی نامعلوم و استفاده از شیوه های غیرانسانی و اعمال فشار و ارعاب برای اعتراف گیری در جهت اجرای یک سناریوی از پیش تعیین به یک شوی تلویزیونی کشانیده شد.

لیلی پورزند در این زمینه توضیح میدهد: “پدرم در 72 سالگی در خیابان ناپدید شد و یک سال و نیم در شکنجه گاهها و زندان های مخفی رژیم، تحت شکنجه های جسمی و روحی شدید بود. تا امروز توانسته ایم سه مورد از بازداشتگاههایی راکه پدرم در آنها زندانی بوده از طریق زندانیانی که آزاد شده اند، شناسایی کنیم اما هنوز موفق به شناسایی  دو بازداشتگاه دیگر که به صورت منازل شخصی و ویلایی بوده، نشده ایم”.

به گفته خانم پورزند، نتیجه شکنجه های جسمی و روحی پدرش، فیلم اعترافاتی بود که همگان شاهد پخش آن بودند.

وی با بیان اینکه آقای پورزند را به دلیل فشارهای بین المللی در خیابان رها کرده بودند توضیح میدهد: “یکی از پیش شرط های اتحادیه اروپا برای مذاکره باایران، آزادی پدرم بود و به همین دلیل او را در خیابان رها و بعد از انجام مذاکرات، مجددا او را به اداره اماکن احضار و دو روز بعد بازداشت کردند”.

این حقوقدان درباره شرایط پدرش در این سه ماهه می گوید: “پدر من بسیار آدم تمیزی بود و همگان میدانستند که وسواس عجیبی نسبت به تمیزی دارد اما بعد از رها کردنش در خیابان، از 85 کیلو به 45 کیلو رسیده بود و حمام نمیکرد و حتی ادرار و مدفوعش را فراموش میکرد و ساعت ها می نشست و با غذاهای ساده ای مثل تخم مرغ حرف میزد اما غذا نمیخورد و همه اینها اثرات شکنجه هایی بود که در طی یک سال و نیم بر او وارد شده بود.”

در اداره اماکن از آقای پورزند خواسته بودند که سناریوی یک فیلم را نوشته و کارگردانی کند اما این روزنامه نگار حاضر به انجام اینکار نشده بود. لیلی پورزند در این زمینه می گوید: “دو روز بعد از این احضار وقتی دیدند پدرم به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیست او را در منزل عمه ام بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. او ابتدا در بند امنیتی بود و سپس به بند عمومی منتقل شد و این زندان با عارضه های مختلف جسمی و روحی همراه شد. چون از یک سو ما خارج از ایران بودیم و نمی توانستیم به ملاقات ایشان برویم و از سوی دیگر ایشان اجازه تلفن نداشتند و در حقیقت بند عمومی نیز برای ایشان با سلول انفرادی هیچ فرقی نداشت”.

به گفته خانم پورزند، این فعال فرهنگی در حالت کما و بیهوشی از زندان اوین به بیمارستان منتقل و پس از جراحی 12 ساعته در ستون فقراتش مرخص و به منزل خود منتقل می شود.

دختر سیامک پورزند می گوید: “متاسفانه واژه خانه برای ما مفهومی جز زندان ندارد و نمیدانیم  پدرم بر مبنای چه حکمی در خارج از زندان به سر می برد چون دادگاه تجدید نظر حکم 11 سال زندان را برای ایشان تایید کرده و اکنون که 8 سال از این حکم سپری شده است، طبق قوانین جمهوری اسلامی می بایست اگر شامل عفوهای عمومی نمی شود، شامل عفو خصوصی شود. چون بر مبنای قوانین جمهوری اسلامی وقتی سن فرد زندانی زیاد است و از سویی رفتار مناسبی در زندان از خود نشان داده و دو سوم حکم اش را هم گذرانده از سوی رهبر مورد عفو قرار بگیرد. پدر من سال گذشته چندین بار تقاضای عفو کرد، اما تاکنون هیچ جوابی به او نداده اند.”

 

ادامه فشارها و ارعاب

سیامک پورزند به طور مداوم از سوی بازجوی سابق خود مورد آزار قرار می گیرد به طوریکه هر از چند گاهی این بازجو در منزل او حضور می یابد و به بازرسی منزل این روزنامه نگار می پردازد.

دختر این روزنامه نگار می گوید: “به بهانه های مختلف طی این مدت باعث ایجاد استرس در پدرم شده اند و چندین بار مزاحم او شده اند و منزل شخصی او را مورد تفتیش و بازرسی قرار داده اند. وقتی هم که ایشان به این موضوع اعتراض کرده و گفته که در خانه 56 متری من دنبال چه چیزی میگردید پاسخ داده اند «دنبال کامپوتری هستیم که مخفی کرده ای». این در حالیست که پدر من  حتی بلد نیست کامپیوتر را روشن کند. از سوی  دیگر در چند ماهه اخیر چندین بار ملاقات هایی در منزل با پدرم انجام شده که ما نمیدانیم در آنها چه گدشته است اما قطعا بی ربط با وضعیت فعلی روحی پدرم نیست”.

خانم پورزند با بیان اینکه “پدرم را رها نمی کنند”، می افزاید: “پدرم همیشه ویزیت ها و مدارک پزشکی خود را به زندان اوین ارسال میکرد.  مدتی با ایشان تماس گرفته نشد و ایشان نیز ارسال مدارک پزشکی اش را متوقف کرد اما به یکباره بازجوی ایشان که یکی از کسانی بود که پدرم را تحت شکنجه قرار داده بود به منزلش رفته و او را تهدید کرده بود که ما این مساله را اعلام کردیم و گفتند که فقط یک دیدار دوستانه بوده است و بعد از آن باز به این شیوه ها ادامه دادند”.

امان نامه

مهرانگیز کار، همسر سیامک پورزند و بنفشه و آزاده، دو دختر این روزنامه نگار مقیم امریکا هستند و لیلی پورزند، دختر دیگر آقای پورزند نیز مقیم کانادا است. این روزنامه نگار و فعال فرهنگی که ممنوع الخروج است، حاضر به ترک ایران به صورت قاچاقی نیست. لیلی پورزند می گوید: “ما خیلی تلاش کردیم از طریق ارسال پرونده های پزشکی پدرم به سازمان های بین المللی بتوانیم رژیم جمهوری اسلامی را قانع کنیم تا اجازه خروج پدرم از کشور را بدهند و ایشان نزد خانواده بیایند اما تاکنون این تلاش ها نتیجه ای نداشته است”.

از خانم پورزند می پرسم که چرا شما به ایران نمی روید تا در کنار پدر بیمارتان باشید؟ این حقوقدان پاسخ میدهد: “چه در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و چه در 4 سال گذشته ما بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ارگان ها و افراد مختلف نامه نوشته و خواستیم که حتی شده به صورت لفظی به ما امان نامه بدهند تا پیش پدرمان برویم و از ایشان پرستاری کنیم. حتی مادرم شخصا به محمود احمدی نژاد نامه نوشت و این درخواست را کرد اما تاکنون هیچ جوابی به ما نداده اند؛ برگشتن هر یک از ما به ایران هم مصادف با رفتن به ناکجا آباد است و خانواده ما واقعا توان ضربه ای دیگر را ندارد از طرفی مادرم زندان رفت و دچار سرطان شد، از آن سو پدرم را به این وضع دچار کرده اند”.

وی در همین ارتباط به سفر آزاده، دختر کوچک آقای پورزند به ایران اشاره می کند و می گوید: “آزاده وقتی از ایران خارج شد فقط 16 سال داشت و هیچ وقت وارد مسائل سیاسی و حقوق بشری نشده و فقط مشغول تحصیل بود. وقتی پدر را از زندان و بیمارستان به منزل منتقل کردند او به ایران رفت تا در کنار پدر باشد البته همان موقع نیز که آقای خاتمی، رئیس جمهور بودند ما از طریق برخی رایزنی ها توانستیم به قولی برای آزاده امان نامه بگیریم و به ما گفته بودند که فقط با این شرط اجازه ورود آزاده را میدهند که ظرف ده روز ایران را ترک کند و آزاده نیز به ایران رفت اما متاسفانه او را که 19 سال بیشتر نداشت تحت بازجویی و آزار قرار داده بودند؛ جالب این است که ما در خارج از کشور، خیلی با مفهوم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا نبودیم اما آزاده را در حراست این کانون ساعت ها تحت بازجویی های خصوصی قرار داده بودند و آزاده می گفت امیدی به بازگشت نداشته است”.

لیلی پورزند با بیان اینکه خانواده پورزند در شرایط بسیار بدی به سر می برند می افزاید: “پدرم در ایران در تنهایی مطلق به سر می برد.او فقط یک خواهر داشت که ایشان نیز فوت کردند و متاسفانه فامیل نزدیک در ایران نداریم و فقط همراهی های مردم و پزشکان پدرم است که ایشان را سرپا نگه داشته است”.

 

اجازه خروج با هر شرطی

خانم پورزند که به طور مداوم با پزشکان معالج پدرش در تماس است می گوید: “قرار است پرونده جدید پزشکی و مدارک جدید پزشکی پدرم را برای ما بفرستند تا بتوانیم از طریق سازمان های بین المللی اقدام کنیم”.

وی تاکید می کند که آقای پورزند “به هیچ عنوان حاضر به ترک ایران به صورت قاچاقی نیست”.

لیلی پورزند می گوید: “پدرم سالهاست که فعالیت های معمول اجتماعی خویش را کنار گذاشته و همه درها را به روی خود بسته است به این خاطر که بتواند صدای فرزندانش را بشنود و در کنارهمسر و فرزندانش باشد اما دستگاههای قضایی و امنیتی تاکنون چنین اجازه ای نداده اند. ما حاضریم هر شرطی که می گویند را بپذیریم تا پدرمان را تحویل بگیریم”.