برنار گتا
چرا ایرانی ها ناگهان، پس از این همه سال یکدندگی و بالا بردن قیمت شان در مزایده حتی تا آخرین روزهای پیش از آغاز مذاکرات پنج شنبه در ژنو، با قدرت های بزرگ از در انعطاف وارد شدند؟ چگونه می توان این مسئله را فهمید و توضیح داد؟
پاسخ به این سئوال به اختلاف نظر میان پایتخت های اروپائی دامن زده است.
آنچه که در ژنو اتفاق افتاد دقیقاً باز شدن یک روزنه بود، روزنه ای که گرچه بخودی خود متضمن هیچ چیز نیست امّا ابعاد آن همانقدر که نامنتظره است نوید بخش نیز هست، نه فقط به این خاطر که این مذاکرات امکان تماس مستقیم دیپلمات های آمریکائی و ایرانی را پس از سی سال فراهم آورد بلکه همچنین از این جهت که مذاکرات تا پایان این ماه[ اکتبر ] از سرگرفته خواهند شد ضمن آنکه ایران متعهد شده است که روز 25 اکتبر درهای تأسیسات هسته ای مخفی خود در قم را به روی بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای که تهران اخیراً میزبان مدیر آن بود، بگشاید.
این مذاکرات بیشتر از این جهت نوید بخش بود که ایران پذیرفت غنی سازی ذخیره اورانیوم خود یا به تصریح یک مقام آمریکائی “بخش عمده” آن را به روسیه محول کند. همانطور که در واشینگتن گفته می شود با قبول این مسئله از سوی ایران “گامی مهم” برداشته شده است زیرا قطعاً روس ها این اورانیوم را که در ایران تا زیر 5% غنی شده است تا حدی غنی خواهند کرد که صرفاً کاربرد صلح آمیز داشته باشد به خصوص آنکه این اورانیوم پس از غنی شدن در روسیه به فرانسه فرستاده خواهد شد تا در آنجا دستکاری های لازم برای آنکه ایران نتواند از آن در ساخت بمب استفاده کند به عمل آید.
امّا قطعی شدن نتیجه این اقدامات اساسی که “تدابیری برای اعتماد سازی” نامیده می شود بستگی به آن دارد که ایران حسن نیت خود را در عمل نشان دهد. ایران باید واقعاً تلاش کند از میزان نگرانی هائی که برنامه هسته ای آن برانگیخته بکاهد و برای این کار باید بخش عمده ذخیره اورانیوم خود را در اختیار روسیه و فرانسه قرار دهد تا این دو کشور اقدامات لازم را برای ممانعت از پیش روی ایران در مسیر ساخت بمب در دراز مدت انجام دهند.
مقدار این اورانیوم چند کیلو باید باشد؟ قاعدتاً ایران باید 1200 کیلو از ذخیره 1600 کیلوگرمی اورانیوم امروز خود را به روسیه و فرانسه تحویل دهد امّا از آنجا که ایران تا این لحظه رسماً هیچ تعهدی در این زمینه نداده است تنها توقف کامل عملیات غنی سازی از جانب این کشور می تواند ضامن چشم پوشی قطعی ایران از جاه طلبی های هسته ایش باشد.
گرچه این امر هنوز محقق نشده است امّا گام های مهمی برداشته شده است، گام هائی که از نظر فرانسه و آلمان “در مسیر درست” قرار گرفته و هیلاری کلینتون آن را به “باز شدن در” تعبیر کرده است. امّا سئوال اینجاست که چرا این در باز شده است؟
از روز پنج شنبه هواداران سه نظریه به تقابل با یکدیگر برخاسته اند. هواداران نظریه اول که می توان گفت دراکثریت قرار دارند با سوءظن شدید به امتیاز دهی ایران می نگرند و آن را ترفندی از جانب جمهوری اسلامی می دانند. به اعتقاد آن ها ایران با ایجاد توهم در مورد باز کردن باب گفت و گو می خواهد وقت کشی کند و به هیچ وجه قصد ندارد مذاکرات را به نتیجه برساند. استدلال این گروه گرچه ساده است امّا نباید آن را دست کم گرفت. به اعتقاد هواداران نظریه فوق ایران از زمان شاه درپی دستیابی به بمب بوده است زیرا این کشور شیعۀ فارس که یکی از سه قدرت منطقه، در کنار اسرائیل و ترکیه، به شمار می رود خواهان آنست که عظمت گذشته خود را بازیابد و کفه ترازوی تاریخ را به سود خود تغییر دهد. به گفته آنان یکی از دلایلی که ایران را بیشتر به ساختن بمب متمایل می کند تظاهرات ماه ژوئن در این کشور است. در پی این تظاهرات نظام مستقر در ایران که بیش از همیشه موجودیت خود را در خطر می بیند امیدوار است که با تجهیز خود به سلاح هسته ای اعتبار داخلی از دست رفته را بازیابد و موجودیتش را در سطح بین المللی بیمه کند.
هواداران نظریه دوم گرچه لزوماً نظر گروه اوّل را رد نمی کنند معتقدند که امتیاز دهی ایران در ژنو
دست کم نشانه ای از بروز تردیدهای نورسته در دل مقامات ایران است. به اعتقاد این گروه منشأ ظهور این تردیدها دو چیز است: از یک طرف مواجهه حکومت مذهبی ایران با مشکلات سیاسی از ماه ژوئن به بعد و از طرف دیگر و به خصوص پی بردن ایران به این واقعیت که با نزدیکی آمریکا و روسیه دیگر نمی تواند روی تفرقه میان اعضای شورای امنیت سازمان ملل حساب باز کند. و به نظر هواداران این نظریه نظام حاکم بر ایران دیگر توان آن را ندارد که خطر افزودن پی آمد تحریم های جدید یعنی مشکلات اقتصادی مضاعف را به وضعیت متزلزل سیاسی کشور بپذیرد.
گروه سوم که از دو گروه دیگر خوش بین تر است شامل کسانی می شود که همیشه معتقد بوده اند جمهوری اسلامی فقط می خواهد به آستانه اتمی شدن نزدیک شود تا بعد بتواند برسر بقای خود از موضع قدرت معامله کند. به اعتقاد صاحبان این نظریه ایرانی ها امروز به این نکته پی برده اند که می توانند با ایالات متحده باراک اوباما به یک توافق منطقه ای برسند و به شریک ممتاز واشینگتن تبدیل شوند بنابراین آن ها از این پس با این ورق بازی خواهند کرد.
پس تا اینجا نتیجه شد دو به سه یعنی از سه نظریه مطرح دوتایشان دلگرم کننده بوده اند. نسبت
خوبی است و حتی چنانچه رئیس جمهور ایران محمود احمدی نژاد هدفی جز وقت کشی نداشته باشد باید بگوئیم که واقعیت توازن قوا خود را به او تحمیل خواهد کرد.
برنار گتا
منبع: لیبراسیون 7 اکتبر