سالی که گذشت برای اقلیت های مذهبی همچون سنی ها، بهایی ها، یارسان[اهل حق] و اقلیت های قومی همچون کردها، بلوچ ها و آذربایجانی های ایران سالی سخت بود.این سال با اعدام های دسته جمعی آغاز، با انفجار و کشتار ادامه و با ترور خاتمه یافت. آن هم در همان حال که آتش به جان جنگل های کردستان افتاده بود و دریاچه ها هم خشک می شدند، تا دیگر آبی برای خاموشی آتش نماند.
بهار اعدام، عزا و اعتصاب
بهار سال 1389 است، فروردین ماه. هنوز تعطیلات تمام نشده، مردم آغاز سال را جشن می گیرندکه خبر از مرگ دست کم چهار فرد کاسب، بر اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی و امنیتی در فاصله 15 روز اول فروردین می رسد؛ خبری که نشان از سالی خونین برای این قشر “محروم و بی بضاعت” اجتماعی در مناطق مرزی کردستان دارد. این روال تا پایان سال ادامه دارد و کشته شدن کاسبکاران دیگر خبری تکان دهنده نیست، چون بر اساس گزارش های منتشر شده از سوی فعالان حقوق بشر در کردستان هر هفته دست کم دو تن از آنان جان خود را از دست می دهند.
اردی بهشت است. همزمان با شکفتن گل بر درختان، زنگ اعدام به صدا در می آید. در نوزدهمین روز از این ماه، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان، فرهاد وکیلی و علی حیدریان در زندان اوین، بی اطلاع خانواده و وکیل به دارآویخته شدند. همه اعتراض کردند: از کردستان تا تهران. چهار روز بعد همه کردستان از سنندج تا مهاباد تعطیل شد. پیکر آنها بعد از گذشت نزدیک به یک سال هنوز به خانواده ها تحویل داده نشده است؛ خانواده ها گفتند: “چه فرقی می کند؛ دنیا برای آنها عزا گرفت. اصلا پیکرها را تحویل ندهند، پیکر آنها در قلب آنانیست که خانواده ها را حامی بودند و درسوگ این عزیزان گریستند و شریک شدند”. شیرکو بیکس شاعر کرد هم نوشت: “از همین امروز بزرگترین خیابان سنندج به شیرین علم هولی تغییر نام داد.”
هنوز عزا و اعتصاب در کردستان تمام نشده که خبر بازداشت های فله ای از آذربایجان می رسد. انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران(آداپ) در خرداد ماه از بازداشت فعالان مدنی در شهرهای تبریز، ارومیه، اردبیل، رشت، مشکین شهر، مغان، نقده، صوفیان، میاندوآب، ماکو، همدان، تهران و کرج خبر داد. برخی از آنها با وثیقه های سنگین آزاد شدند و برخی دیگر هنوز در زندانند. در بیست و یکمین روز خرداد، باز هم در اعتراض به اعدام 5 تن اردبیهشت، کردستان “خاموش” شد تا یاد فرزاد، شیرین، مهدی، علی و فرهاد روشن بماند.
تابستان انفجارهای پیاپی
ماه بعدی تیر است. روز پنجشنبه، ۲۴ این ماه در پی دو بمبگذاری انتحاری در مسجد جامع شیعیان شهر زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، دهها تن کشته و صدهاتن زخمی شدند تا این عملیات به یکی از بزرگترین عملیات های انتحاری در طول سال گذشته در ایران تبدیل شود. همه این اقدام را محکوم کردند، از مولوی عبدالحمید گرفته تا باراک اوباما. همه گفتند: “تروریسم و نظامی گری چاره راه نیست.” یک هفته پیش از این حادثه عبدالستار دوشوکی گفته بود: “جمهوری اسلامی منشاء خشونت ها در بلوچستان است.”
در تیر ماه 50 منزل متعلق به بهائیان در روستای ایول در مازندران با بولدوزر و 4 کامیون تخریب شد. این حادثه باعث شد تا نماینده جامعه بین المللی بهاییان در سازمان ملل متحد در ژنو، وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی و برخی روحانیون را پشت قضیه تخریب منازل و اموال شهروندان بهائی بداند و بگوید: “بهایی بودن از نظر جمهوری اسلامی جرم است.رضا ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهایی نیز تخریب اموال و اماکن متعلق به شهروندان بهائی را برنامه ای منظم می خواند که با دستور حکومت و یا پشتیبانی آن انجام می گیرد.”
التهاب فضای سیستان و بلوچستان هنوز به پایان نرسیده است که گذرنامه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جماعت زاهدان و رهبری سنی های بلوچستان، در مرداد ماه توقیف می شود. مولوی عبدالمجید مراد زهی، مسئول دفتر وی به روز گفت: “منشاء توقیف گذرنامه آقای مولوی عبدالحمید، تعصبات، تنگ نظری ها و اعمال سلیقه های نظام و سیستم است”.
مرداد، ماه آغاز فشارها بر فعالان اهل سنت بود؛ فشارهایی که در ماه های بعد تشدید شد. در آخرین روزهای این ماه، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، همزمان با فرا رسیدن ماه رمضان، بە پیروان و اعضای “مکتب قرآن” در شهر سقز کردستان حملە وتعداد زیادی از آنان را دستگیر کردند.
ماه بعدی حتی فعالان فرهنگی نیز در امان نماندند. شهریور ماه برای مختار هوشمند، بهزاد کردستانی، امیر امانیان، قادر شیری و عزیز ناصری از جمله شاعران و داستان نویسان کرد که به فاصله زمانی کوتاه از سوی نهاد های امنیتی بازداشت شده بودند ماه بلاتکلیفی مطلق بود. کسی از آنها خبر نداشت. در این میان مختار هوشمند، نقاش کرد با حکم 9 سال زندان همچنان در زندان است.
هنوز سه ماه از حادثه بمبگذاری انتحاری در مسجد جامع شیعیان شهر زاهدان نگذشته بود که مشابه آن در مهاباد اتفاق افتاد. در آخرین روزهای شهریور بر اثر انفجار بمبی در ۵۰ متری مراسم رژه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در شهرستان مهاباد، ۱۲ نفر کشته و ۷۵ تن دیگر مجروح شدند. مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی مسئولیت این حادثه را به گردن “عوامل رژیم صهیونیستی و حامیان آن”، “آمریکایی ها”، “ضد انقلاب” و “افسران سابق حزب بعث عراق” انداختند؛ بعدها هم ادعا کردند که عاملان این انفجار را در خاک کردستان عراق به “هلاکت” رسانده اند.
پاییز اقلیت های مذهبی
چند هفته بعد نیز در 12 مهرماه، کردستان در سومین عملیات نظامی پیاپی در طول یک ماه، یک بار دیگر به محل درگیری افراد مسلح ناشناس و نیروهای امنیتی انتظامی جمهوری اسلامی تبدیل شد. به دنبال وقوع یک درگیری مسلحانه در میدان آزادی سنندج، رسانه های دولتی خبر از کشته شدن شش نفر و زخمی شدن دست کم هشت نفر دیگر دادند که در میان آنها پرسنل نیروی انتظامی و شهروندان عادی هم دیده می شدند. اینبار “سلفی ها” متهم شدند.
آبان ماه را می توان ماه نقض مضاعف حقوق اقلیت های مذهبی در ایران نامید. در این ماه حاج عبدالرحیم شهبخش، داماد و برادرزاده امام جماعت اهل تسنن زاهدان بازداشت شد، همانطور که دو هفته بعد دیگر داماد این خانواده دستگیر شد. به اساتید حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان حمله شد و تعدادی از علمای اهل سنت بلوچستان نیز ممنوع الخروج شدند.در همین ماه نیروهای امنیتی و انتظامی مانع از برگزاری مراسم نهمین سالمرگ سیدخلیل عالینژاد، یکی از بزرگان مذهبی یارسان (اهل حق) و از اساتید برجستهی موسیقی و نوازنده چیرهدست تنبور بر سر مزار وی در شهر صحنهی استان کرمانشاه شدند.
در کردستان باز هم انفجار “مشکوک” رخ داد. دست ها در کرمانشاه آنهم در ملاء عام قطع شد. محمد صدیق کبودوند، تلاش گر زندانی حقوق بشر کردستان برای سومین بار در چند سال گذشته دچار حمله قبلی شد. در بلوچستان باز هم انفجار. همه این اتفاقات در آذر ماه اتفاق افتاد. روز چهارشنبه 24 آذر همزمان با روز تاسوعا، به دنبال انفجار یک بمب توسط یک بمبگذار انتحاری در مراسم عزادارای شیعیان در شهر چابهاردر استان سیستان و بلوچستان، 37 نفر کشته و بیش از 100نفر دیگر زخمی شدند. همه محکوم کردند. مقامات این بار پاکستان و وهابی ها را به عنوان عامل انفجار معرفی کردند. مسئولیت این انفجار را گروه “جندالله” به عهده گرفت. فعالان بلوچ اما به روز گفتند :“جندالله ارتباطی با مردم بلوچستان ندارد”.
زمستان؛ فصل تکرار تاریخ
دی ماه را می شود ماه حبیب الله لطیفی، دانشجوی محکوم به اعدام کرد نامید. وکیل وی اعلام کرد که او در 5 دی ماه اعدام می شود. تلاش ها برای جلوگیری از اجرای این حکم از همه طرف آغاز شد. از عفو بین الملل تا نهادهای مدنی سنندج. این حکم بالاخره متوقف شد و حبیب زنده ماند. خانواده لطیفی و 12 فعال مدنی سنندجی اما در این فاصله بازداشت شدند. ولی در همین ماه حسین خضری، دیگر فعال کرد اعدام و زانیار مرادی و لقمان مرادی به اعدام محکوم شدند. موج اعدامها از این ماه آغاز شد. خیلی ها در ایران اعدام شدند، بیش از 100 نفر. شیرین عبادی گفت این اعدامها یادآور “اعدام های دهه شصت” است.
خانم عبادی به درستی اشاره کرده بود؛ در اوایل ماه بهمن نیز فرهاد تارم، فعال کرد نیز در شرایطی در زندان ارومیه اعدام شد که به خانواده اش وعده آزادی او را داده بودند. در سراسر ایران زندانیان اعدام شدند. در بلوچستان شهروندان به اتهام عضویت در جندالله اعدام شدند. در مشهد اعدام های پنهانی ادامه داشت. اعتراض به اعدام شدت گرفت. در چنین شرایطی کمپین بین المللی لغو مجازات مرگ در ایران تاسیس شد و اعلام کرد: اعدام بس!
در همین ماه صانع ژاله، دانشجوی کرد نیز کشته شد. او روز 25 بهمن به هنگام شرکت در تظاهرات مردمی در حمایت از قیامهای مصر و تونس توسط افراد ناشناس به ضرب گلوله کشته شد. حکومتی ها گفتند: “بسیجی بود”. همانروز اما با انتشار عکس هایی از این دانشجوی کشته شده با آیت الله حسینعلی منتظری و دیگر طرفداران جنبش سبز و همچنین صحبتهای خانواده مشخص شد که او طرفدار جنبش سبز بوده است نه بسیجی. سبزها این عمل حکومتی ها را “شهید دزدی” خوانند.
اسفند نیز برای کردستان، بلوچستان و آذربایجان ماه خوبی نبود. دو مامور نیروی انتظامی در مریوان، وچهار محیط بان در سنندج کشته شدند. در همین ماه فشار بر علمای بلوچستان تشدید شد و چندین شهروند بلوچ در مرزها کشته شدند.
و درست درروزهایی که در آذربایجان دریاچه ارومیه دارد خشک می شود. مسئولان جواب نمی دهند و رسیدگی نمی کنند و کسی حق ندارد اعتراض کند. خیلی ها در این ارتباط دستگیر شدند. طرفداران تیم تراکتورسازی نیز همچنان بازداشت و آزاد می شوند. آیت مهر علی بیگلو و لطیف حسینی با وثیقه 230 میلیونی از زندان آزاد شدند. سعید متین پور، روزنامه نگار آذربایجانی دربند اما همچنان در زندان به سر می برد؛ خانواده اش می گویند با اینکه او مریض است، اما همچنان با مرخصی مخالفت می شود.
و همه این اتفاقات در شرایطی ادامه دارد، که مردم کردستان، بلوچستان و آذربایجان همچنان با ممنوعیت آموزش به زبان مادری روبرو هستند. کسی در ایران نتوانست 21فوریه، اول اسفند را که روز جهانی زبان مادری است گرامی بدارد.
اعتراض نهادهای مدافع حقوق بشر
نقض حقوق اقلیت های دینی در جمهوری اسلامی به ویژه در طول سال گذشته، از سوی نهاد های جهانی مدافع حقوق بشر محکوم شده است. سازمان عفو بین الملل، سازمان دیده بان حقوق بشر، کمیسیون آزادی بین المللی ادیان آمریکا، وزارت امور خارجه آمریکا و شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، از جمله نهادها و اشخاصی بودند که تداوم ایجاد محدودیت برای اقلیت های دینی و مذهبی در ایران را تائید کردند.
سایت بی بی سی فارسی اوایل سال جاری در گزارشی تحت عنوان “وضعیت اقلیت ها در ایران در سال 88” به واکنش برخی نهادها و شخصیت های حقوق بشری در خصوص نقض حقوق اقلیتهای دینی در ایران پرداخت.
بر اساس این گزارش، کمیسیون آزادی بین المللی ادیان آمریکا، دو بار جمهوری اسلامی را به نقض گسترده آزادی های دینی شهروندان متهم و در مورد وضعیت صوفیان، یهودیان، بهائیان و برخی ازمسیحیان ابراز نگرانی کرده است.
وزارت امور خارجه آمریکا نیز در گزارش سالانه خود در مورد آزادیهای مذهبی در جهان، از برخوردهای دولت اسلامی با اقلیت های مذهبی کشور انتقاد کرد.
در این گزارش که اواخر اکتبر منتشر شد، جمهوری اسلامی متهم شد که علیه اقلیت های مذهبی، به ویژه بهائی ها، دراویش، مسیحیان پیرو کلیسای انجیلی و یهودیان “فضای تهدیدآمیز” ایجاد می کند.
دیده بان حقوق بشر، دیگر نهاد معرض به نقض حقوق اقلیتهای دینی است که بی بی سی در گزارش خود به آن اشاره کرده است. بر اساس بیانیه این نهاد حقوق بشری در بهمن ماه سال 88، جمهوری اسلامی متهم به ارعاب و سرکوب اقلیت های دینی مانند بهائیان و سنیان و بازداشت و سرکوب فعالان سیاسی و مدنی اقلیت های کرد، آذری، بلوچ و عرب است.
شیرین عبادی هم در نامه ای خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد به جلوگیری از تحصیل بهائیان و بازداشت دراویش گنابادی اشاره داشت.