ایجاد چالش در موقعیت های متنوع
همایون اسعدیان و نگار جواهریان در نشست پرسش و پاسخ رسانه ای خود به سوالات خبرنگاران روز در تهران این چنین پاسخ داده اند…
چه شد که به فکر ساختن فیلمی با چنین موضوع ومحتوایی شدید؟
اسعدیان: اول بار که طرح تولید فیلم طلا ومس از طرف منوچهر محمدی به من داده شد برایم بسیار شگفت انگیز بود و تمام عزم خود را برای ساختن این فیلم جزم کردم.اصولا برای خود من باور این موضوعات خاص و مشاهده افراد گونا گون درچنین چالش هایی جذاب ودیدنی است.به نظرم قرار دادن انسان ها در چنین موقعیات هایی است که رفتارهای بکر و خاص را به وجود آورده و می توان عکس العمل ها را به بهترین نحو ثبت و ضبط نمود. این موضوع در «مرد آفتابی» و «آخر بازی» هم بود و در «طلا و مس» هم به همین شکل بود.آرامشی در یک زندگی هست و فضای خیلی خوبی که یک بیماری میتواند همه اینها را به هم بزند ودر این میان، ما این آدمها را به چالش میکشیم و در این چالش آنان میتوانند سربلند بیرون بیایند و یا پستی و حقارتی که در انسان هست بروز کند و این موضوع برایم بسیار جذاب بود.مخصوصا اینکه چالش میان زن و مردی است و عشق در آن وجود دارد و در نهایت چیزی که در فینال فیلم دیده میشود، عشق است که به شکل خیلی خالص بیرون میزند. اگر این طرح به هر کس دیگر هم داده میشد برایش بسیار جذاب بود که کار کند و اگر میشنیدم دست کارگردان دیگری است دوست داشتم کار کنم و به آن حسادت میکردم.
به نظر می آید فیملنامه “طلا ومس”در حین تولید و یا پیش تولید دچار تحولاتی شده است که ما آن را دربرخی از لحظات حس می کنیم.
اسعدیان: بله. طرح اولیه تا آن چیزی که ساخته شد، خیلی تفاوت کرد اما جوهره اصلی حفظ شد. بیماری زن در ابتدا «کلیه» بود که دیدیم هر چه جلو میرویم تبعات بدی دارد و به خرید کلیه میرسیدیم که زیبا نبود. تا به بیماری «ام اس» رسیدیم، بنابراین جوهره قصه که عشق بین این زن و مرد بود و بحرانی که در زندگیشان پیش میآید تغییر نکرد و مدام پختهتر شد.
خانم جواهریان به عنوان بازیگری که تاکنون در عرصه تئاتر آثار قابل توجهی را داشته است،کمی درباره نقشی که ایفاگر ان بودید توضیح دهید.
جواهریان: «زهرا سادات» نقشی است که روزهای اول وقتی به آن فکر میکردم میترسیدم و نمیدانستم درمیآید یا نه. چه بخش بیماری آن و چه بخش همسر یک روحانی و از آن عمیقتر، زنی که بدون آنکه بداند، مهمترین کارها را انجام میدهد.
چه شد که از میان همه بازیگران زن ایرانی به سراغ نگار جواهریان رفتید؟
اسعدیان: ما ایشان را چون چهره نبود انتخاب کردیم. مبنا این بود یک بازیگر خوب داریم اما تماشاگر برایش باورپذیر است که این میتواند «زهرا سادات» باشد. بازیگران فیلم خاصیتشان طبیعی بودن و واقعی بودنشان بود و از اول هم مبنا را بر این گذاشتیم که دوست نداریم «طلاومس» شکل فیلمگونه پیدا کند و تماشاگر باید وارد زندگی شود. این موضوع را در انتخاب بازیگران مدنظر قرار دادیم تا طراحی صحنه و فیلمبرداری و همه اینها را سعی کردیم برای باورپذیرترشدن رعایت کنیم.
بنابراین فاکتور اصلی شما برای انتخاب بازیگران چهره نبودن آنها بود؟
اسعدیان: بله. برای نقش جوان روحانی هم حتی به قم رفتیم و با طلبهها آشنا شدیم و دوست داشتیم یکی از آنها ایفاگر این نقش باشد که هیچکدام راضی نمیشدند. دوست داشتیم کسی که میآید نقش «سیدرضا» را بازی میکند، با این آداب بیگانه نباشد. ظرایفی در این قضیه هست که فکر میکردیم یادآوری آن سر صحنه سخت است و باید کسی باشد که به این فضاها نزدیک باشد.بهروزشعیبی با این قضایا بیگانه نبود و در عین حال که چهرهاش برای نقش دلنشین بود یکی دو کار بازیگری هم کرده بود. جواد عزتی هم برادرش سالها در حوزه درس طلبگی خوانده است و بسیار آشنا بود.
با توجه به اینکه اغلب بازیگران “طلا ومس”از میان کودکان وکم تجربه های سینما انتخاب شده بودند درروند فیلمبرداری دچار مشکل نشدید؟
اسعدیان: در سه چهار ماهی که روی فیلمنامه کار میکردیم افراد مختلفی را میدیدیم. نگران بود تایم فیلمبرداری به دلیل حضور سه بچه و چند بازیگر غیرحرفهای بالا رود. الان فکر میکنم انتخابها خوب بوده است. «آیدا» از کودکان سندرمدان است و دختربچه فیلم جزو تیزهوشان است. اینها از شانس خوب ما بود تا این افراد جور شدند. من کلا هیچ نگرانی از کارکردن با افراد نابازیگر نداشتم و معمولا نتیجه خوبی هم گرفتهام و کارکردن با سوپراستار برایم خیلی سختتر است.
برای آشنایی با نقشی که قرار است بیماری ام اس داشته باشد چه مطالعاتی داشتید؟
جواهریان: دوست عزیزی دچار این بیماری بود ضمن این که در زمان پیشتولید به کانون اماس رفتم و این بیماران را دیدم. دیدن آنها و شنیدن مشکلاتشان من را با این بیماری بیشتر آشنا کرد.
تجربه چنین موضوعاتی اغلب بسیار حساس و شکننده است.حساس به جهت اینکه ممکن است بیننده با دیدن آن از فیلم خوشش بیاید و یا اینکه به طور کلی ارتباط برقرار نکند.برای فرار از این اتفاق چه طرفندهایی را آزمایش کردید؟
اسعدیان: دوست نداشتیم «اماس» جوری نشان داده شود که بیمارانی که فیلم رامیبینند منجر به ناامیدی شود.از اول مبنا بر این بود فیلم ما برای این بیماران آیه یاس نباشد، بلکه پراز امید باشد و اولین نمایشی هم که داشتیم مسوولین مرکز اماس ایران که فیلم را دیدند به شدت راضی بودند. تصویری هم که از آن دختربچه سندرمدان نشان داده شد، نمیخواستم ابزاری جهت خنداندن باشد که متاسفانه همیشه اینگونه بوده است. مسوولین کانون سندمدان هم بعد از دیدن فیلم به شدت راضی بودند و خوشحالم در این دو مورد توانستیم تعهد اخلاقی که برای خودمان قائل بودیم رعایت کنیم.
کمی درباره پایان بندی فیلم برایمان بگویید.معمولا نتیجه گیری این نوع موضوعات با سختی فراوانی شکل می گیرد.
اسعدیان: در انتها با نیروی زندگی و عشق میگوییم میتوان بر بیماری غلبه کرد. در قصه ما «زهرا سادات» دچار ناامیدی میشود و ارتباطش با همسرش آن را به امید انتهای کار میرساند. اگر در صحنه پیک نیک آن عطر را به خودش و آن سوره قرآن که بعد از هر سختی آسایشی است خوانده میشود یعنی به آن امید رسیده است. بخشی از سلامتش را از دست داده اما چیزی را بدست آورده که با آن میتواند بر بیماریاش غلبه کند و آن نیروی عشق است. سعی کردم حس آخر فیلم امید به آینده باشد، اما به عنوان یک تراژدی طبیعتا سختیهایی در زندگی این دو آدم خواهد بود. به شخصه این پایانبندی را خیلی دوست دارم که پیشنهاد آقای محمدی بود.
سخت ترین لحظه ای که در فیلم بازی کردید کدام سکانس بود؟
جواهریان: آن صحنه که چشمم را میبندم سختترین پلانی بود که بازی کردم و چند بار تکرار شد.
وبرای شما به عنوان کارگردان؟
اسعدیان: یک رضایتی را در چهره این زن میخواستم در آید که سر ریتم بستن چشمها دفعات زیادی کات دادم تا به این تصویر رسیدیم. بعضی پلانها اجرایش حتی میتواند از یک سکانس اکشن سختتر باشد. الان آن چشم بستن و لبخندی که بر چهره آن زن میآید اوج آن رضایت را دارد که زندگی خوبی دارد و به آرزوهایش رسیده است.